پیشنهادهای مهرنوش (٢٢٣)
مترادف: in the same breath =immediately
مثال: inhibit the growth =مانع رشد شدن
مثال: arboreal fodder = علوفه ی درختی
همان طور که در شکل مشاهده میکنین لایه ای که بعد از لایه ی خاک دارای پوشش گیاهی میباشد که زیر سایه ی درختان دیگر روییده است
مثال: in late fall = در اواخر پاییز
این معنی در کمبریج نوشته شده: the state of being dormant ( = not active or growing but able to become active later ) بیشتر برای چیزی بکار میرود که ب ...
مترادف : neighboring = adjacent
pale تویه فیلم ها به عنوان اینکه رنگ پریده به نظر میرسی خیلی دیدم ولی تویه یکی از TPO های تافل براش همچین معنی بکاربرده: pale = lose significance از ...
تویه یه listening استاد این جمله رو بیان میکنه: if I can just ask you to indulge me for a moment معنی رها کردن آزاد کردن میده اینجا
مترادف: depletion =discharge
مترادف devised =created
مترادف: at first thought = at first sight = on a first though = at a glance در اولین فکر
جلب توجه کردن
نوعی پرنده که تویه تصویر میبینید
مثال: Nutrient - rich water = آب غنی از مواد مغزی ( دقیقا نمیشه گفت معدنی ) بهرحال آبی که برا آبیاری گیاهان مفید هست
مترادف terrestrial = land = مربوط به زمین از tpo20 گرفته شده
در tpo 20 برای آن این مترادف را نظر گرفته است: forces=agencies
مترادف utilized= exploited
مترادف: very important = momentous
مترادف shifted = diverted
مترادف divert = shift این مترادف رو تویه tpo20 ازمون تافل نوشته
مترادف superseded = replaced
مترادف fringe = border
monetary support =کمک نقدی monetary reward = پاداش نقدی monetary incentive = پاداش نقدی Monetary punishment = جزای نقدی
in depth research تحقیق عمیق
حیوانات برای اینکه حواس شکارچی ( حیوان شکارچی ) predator را پرت کنند تا شکارچی تخم ها یا جوجه های آنها را در آشیانه نبیند شروع میکنند به تمارض کردن ا ...
ناتوانی غیر طبیعی در حفظ توجه
تو کتاب essential word Toefl مترادف با conscientious نوشته
مترادف: mysterious = baffling
مترادف: underscore = highlight underscore = emphasize underscore = to make evident
قید فعل halt است halt به معنی توقف کردن . ایستادن haltingly : با درنگ
مترادف: halt = stop = discontinue
مترادف: adhere = comply adhere = to stick to adhere = follow precisely
مترادف : skilled = adept being talented = adept able to do something well = adept
مترادف Consist Made up
مثال : arduous task = کار طاقت فرسا
مترادف: اساسی integral = essential
در مهندسی عمران : compression = pushing together فشار tension = pulling apart کشش
ردیابی کردن - دنبال کردن The mediocre design of many contemporary buildings can be traced to both clients and architects طراحی متوسط بسیاری از سا ...
برآمده از . . . مثال: Because architecture grows out of human needs and aspirations زیرا معماری برآمده از نیازها و آرزوهای انسان است
معنی taste of the bush wild areas covered in grass bushes or trees= مناطق وحشی پوشیده از بوته های چمن یا درختان مثلا آفریقا یا استرالیا
مقدار خیلی زیادی از …
با large, vast , huge کالوکیت میشود Large tracts Huge tracts Vast tracts
طبق تعریف کتاب english vocabulary in use ( advanced ) Seeking something out of the ordinary = looking for something different جستجو برای چیز متفاوت
دست نخورده و بکر مثال: virgin rainforest جنگلهای بارانی بکر
مترادف Hordes= crowds شلوغی . انبوهی .
مترادف Crowds= hordes شلوغی
مترادف Tourist sector= tourist industry
طبق تعریف کتاب english vocabulary in use ( advance ) ( صفحه ۶۰ ) معنی : Live a natural , rural style of life طبیعی زندگی کردن، زندگی به سبک روستا ...
ساطح کردن