تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

وقتی که یه صدا، مزه، بو و…میاد بر صدا و مزه ی دیگری غالب میشه و باعث میشه شما دیگه متوجه اون ضعیفه نشی. Liz turned on a radio to mask the noise که ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

توجه داشته باشید که award با reward مترادف محسوب میشه.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

همگی روزانه باهاش سروکار داریم، توی سایتها یه سری کلمه های معمولا کلیدی هستن راجع به یه مسئله ای، که این کلمات که زیرشونم خط کشیده و یجورایی با خودشو ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

این کلمه جایگزین کلمه third - world - country است که ممکنه بیان کردن کشور جهان سومی یه مقدار تبعیض امیز باشه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

درخشان بودن و برق زدن ( سطح خیس یا روغنی )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

براساس دیکشنری لانگمن: ضربه زدن، ضربه ( امریکن ) چیزیو در جایی قرار دادن ( بریتیش ) مقداری از چیزی ( بریتیش ) A full whack of work to be done

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

فرایند نفوذ اسپرم به تخم

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

پرونده قضایی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

به دنبال چیزی اتفاق افتادن Follow

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

گازدار، carbonated beverages: نوشیدنی گازدار

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

پوکی استخوان: brittle bone

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

متأخر

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

تورم اقتصادی، و بالا رفتن قیمت

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

از شدت چیزی کاستن The heat in this coastal town is tempered by cool sea breezes

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

با interfere with sb/sth مترادف میباشد نه interfere، که حرف اضافه ش in هست

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

صخره مرجانی==> coral reef این همون صخره های مرتفع کنار اقیانوسه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

چݥشم پوشی کردن از درنظرگرفتن یه جنبه ای از موضوع تو فارسی میگیم:جدا از فلان چیز، بعد موضوع جدیده رو اعلام میکنیم مثالو ببینید: Leaving aside the ques ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

هوای مه آلود با ابرهای مرطوب و باران نم نم

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

جذب ( غذا، نیروی کار، دانشجو، هوا، سوخت… )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

و همچنین اینکه اون کارایی که قبلا انجام میدادی یا چیزایی که قبلا دوست داشتیو دیگه دوست نداشته باشی اونم با گذرزمان و بزرگتر شدن و تغییرکردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

در امریکن به معنای ضعیف کشی هم میشه ( کتک زدن کسی که ازت کوچیک تر یا ضعیف تره )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

فرایند پیچیده امور اداری که با کاغذ بازی و یه سری اسناد و مدارک غیرضروری همراه است

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

همون بادمجون زیر چشم به اصطلاح خودمون Jack looked like someone had given him a black eye

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

نشان دادن، نمایاندن =represent شامل بودن، در برداشتن چیزی=include or contain something

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

کوچ کردن حیوانات ( برای حیوانات استفاده میشه ) و مهاجرت انسانها به کشوری دیگر به منظور یافتن شغل جدید

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

چیزی که در عقاید نحس شمرده میشه مثل همون عدد ۱۳

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

ورم و برامدگی حاصل از ضربه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

به عبارتی دیگر کناره گیری یا کنار کشیدن از انجام کاری و پاس دادن به یکی دیگه تا اونا تصمیم بگیرن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

=continuously =permanently

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

بحثی که بر سرزبانها میوفته و مردم مدام راجبش حرف میزنن، مثل افزایش قیمت خودرو

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

استنباطی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

گفته ها و نوشته هایی که ازشون برای متقاعد کردن و ترغیب کردن دیگران ازشون استفاده میشه a speech full of rhetorical phrases

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

Limit=restrict=constrain=restrain

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

اساس و پایه ی چیزی بودن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

Exact

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٣

نمیتونم کاریش بکنم ( جلوشو بگیرم ) این عبارت درواقع برای ساختار cant help doing sth شما درحالتی میتونی از این استفاده کنی که یه چیزیو قبل از این جم ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

در رابطه با قوانین و محدودیت ها به معنی نادیده گرفتن اونا This once, I’ll stretch the rules and let you leave work early

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

فرصت دوباره ی زندگی عمر دوباره an operation to give her a new lease of life

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

دخیل بودن و نقش داشتن، و به اصطلاح خودمون دست داشتن در چیزی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

کار بدقلق

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

Lead sb astray گمراه کردن کسی ( با عقاید نادرست ) ، امر به منکر ( تشویق کسی به انجام کار غلط ) به بیراهه بردن The older boys led him astray

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٤

اعتراف اجازه ورود

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٤

به اون شیوه از رفتار و برخورد جدی و خشک و محکم گفته میشه براساس دیکشنری لانگمن. These children need a firm hand یه چیزی تو مایه های اصطلاحات خودمونه ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٤

گردهم آوردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٤

اینکه ببینیم ریشه ی قضیه کجاست و از کجا نشأت گرفته to find out the cause of a problem or situation دیکشنری لانگمن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

گران قیمت ( برای خونه و ماشین افراد مهم ) A life of executive luxury

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٤

قید: در کنار چیزی بطور همزمان ادامه دادن حرف اضافه: همچنین، = in addition to

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٤

نشانه ی چیزی بودن برای حدس زدن کل قضیه ( فکرمیکنم معادلش توی زبان فارسی همون موقعیه که مثلا طرف سیگار کشیده و از چشماش میفهمیم که کشیده و میگیم چشاش ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٤

صدای چک چک و برخورد آب به سطح چیزی صدای برخورد چیزی به سطح چیزی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٤

برای مواقعی بکار میره که شما هیچجوره دل و دماغ انجام اون کاره رو نداری چون یا بدت میاد ازش یا انقد سخته که اصلا حسش نیست. همون حسی که یه سریا به عربی ...