پیشنهادهای مهدی باقری (٣٢٩)
وقتی که یه صدا، مزه، بو و…میاد بر صدا و مزه ی دیگری غالب میشه و باعث میشه شما دیگه متوجه اون ضعیفه نشی. Liz turned on a radio to mask the noise که ...
توجه داشته باشید که award با reward مترادف محسوب میشه.
همگی روزانه باهاش سروکار داریم، توی سایتها یه سری کلمه های معمولا کلیدی هستن راجع به یه مسئله ای، که این کلمات که زیرشونم خط کشیده و یجورایی با خودشو ...
این کلمه جایگزین کلمه third - world - country است که ممکنه بیان کردن کشور جهان سومی یه مقدار تبعیض امیز باشه
درخشان بودن و برق زدن ( سطح خیس یا روغنی )
براساس دیکشنری لانگمن: ضربه زدن، ضربه ( امریکن ) چیزیو در جایی قرار دادن ( بریتیش ) مقداری از چیزی ( بریتیش ) A full whack of work to be done
فرایند نفوذ اسپرم به تخم
پرونده قضایی
به دنبال چیزی اتفاق افتادن Follow
گازدار، carbonated beverages: نوشیدنی گازدار
پوکی استخوان: brittle bone
متأخر
تورم اقتصادی، و بالا رفتن قیمت
از شدت چیزی کاستن The heat in this coastal town is tempered by cool sea breezes
با interfere with sb/sth مترادف میباشد نه interfere، که حرف اضافه ش in هست
صخره مرجانی==> coral reef این همون صخره های مرتفع کنار اقیانوسه
چݥشم پوشی کردن از درنظرگرفتن یه جنبه ای از موضوع تو فارسی میگیم:جدا از فلان چیز، بعد موضوع جدیده رو اعلام میکنیم مثالو ببینید: Leaving aside the ques ...
هوای مه آلود با ابرهای مرطوب و باران نم نم
جذب ( غذا، نیروی کار، دانشجو، هوا، سوخت… )
و همچنین اینکه اون کارایی که قبلا انجام میدادی یا چیزایی که قبلا دوست داشتیو دیگه دوست نداشته باشی اونم با گذرزمان و بزرگتر شدن و تغییرکردن
در امریکن به معنای ضعیف کشی هم میشه ( کتک زدن کسی که ازت کوچیک تر یا ضعیف تره )
فرایند پیچیده امور اداری که با کاغذ بازی و یه سری اسناد و مدارک غیرضروری همراه است
همون بادمجون زیر چشم به اصطلاح خودمون Jack looked like someone had given him a black eye
نشان دادن، نمایاندن =represent شامل بودن، در برداشتن چیزی=include or contain something
کوچ کردن حیوانات ( برای حیوانات استفاده میشه ) و مهاجرت انسانها به کشوری دیگر به منظور یافتن شغل جدید
چیزی که در عقاید نحس شمرده میشه مثل همون عدد ۱۳
ورم و برامدگی حاصل از ضربه
به عبارتی دیگر کناره گیری یا کنار کشیدن از انجام کاری و پاس دادن به یکی دیگه تا اونا تصمیم بگیرن
=continuously =permanently
بحثی که بر سرزبانها میوفته و مردم مدام راجبش حرف میزنن، مثل افزایش قیمت خودرو
استنباطی
گفته ها و نوشته هایی که ازشون برای متقاعد کردن و ترغیب کردن دیگران ازشون استفاده میشه a speech full of rhetorical phrases
Limit=restrict=constrain=restrain
اساس و پایه ی چیزی بودن
Exact
نمیتونم کاریش بکنم ( جلوشو بگیرم ) این عبارت درواقع برای ساختار cant help doing sth شما درحالتی میتونی از این استفاده کنی که یه چیزیو قبل از این جم ...
در رابطه با قوانین و محدودیت ها به معنی نادیده گرفتن اونا This once, I’ll stretch the rules and let you leave work early
فرصت دوباره ی زندگی عمر دوباره an operation to give her a new lease of life
دخیل بودن و نقش داشتن، و به اصطلاح خودمون دست داشتن در چیزی
کار بدقلق
Lead sb astray گمراه کردن کسی ( با عقاید نادرست ) ، امر به منکر ( تشویق کسی به انجام کار غلط ) به بیراهه بردن The older boys led him astray
اعتراف اجازه ورود
به اون شیوه از رفتار و برخورد جدی و خشک و محکم گفته میشه براساس دیکشنری لانگمن. These children need a firm hand یه چیزی تو مایه های اصطلاحات خودمونه ...
گردهم آوردن
اینکه ببینیم ریشه ی قضیه کجاست و از کجا نشأت گرفته to find out the cause of a problem or situation دیکشنری لانگمن
گران قیمت ( برای خونه و ماشین افراد مهم ) A life of executive luxury
قید: در کنار چیزی بطور همزمان ادامه دادن حرف اضافه: همچنین، = in addition to
نشانه ی چیزی بودن برای حدس زدن کل قضیه ( فکرمیکنم معادلش توی زبان فارسی همون موقعیه که مثلا طرف سیگار کشیده و از چشماش میفهمیم که کشیده و میگیم چشاش ...
صدای چک چک و برخورد آب به سطح چیزی صدای برخورد چیزی به سطح چیزی
برای مواقعی بکار میره که شما هیچجوره دل و دماغ انجام اون کاره رو نداری چون یا بدت میاد ازش یا انقد سخته که اصلا حسش نیست. همون حسی که یه سریا به عربی ...