پیشنهادهای مجتبی عیوض صحرا (١,٥٥٦)
واژه ای انگلیسی - یکی از معادل های فارسیش: تیمگان، یارِستان
واژه ای فرانسوی - یکی از معادل های فارسیش: سَر تیم، سَر یار
واژه ای فرانسوی - یکی از معادل های فارسیش: سَر تیم، سَر یار
تیم واژه ای فارسی - team برگرفته شده از واژه ی فارسی است! معنی قدیم: رِباط، کاروانسرا، خانقاه ( خانگاه! ) ، صومعه - خانواده، خاندان، اهل بیت، ایل، ط ...
واژه ای فارسی - team برگرفته شده از واژه ی فارسی است! معنی قدیم: رِباط، کاروانسرا، خانقاه ( خانگاه! ) ، صومعه - خانواده، خاندان، اهل بیت، ایل، طایفه ...
واژه ای ترکی - اسم پسرانه آل: بگیر، دریافت کُن، بدست بیار، مال خود کُن آش: باز کُن، گسترش بده، گُشادن - ایجاد، بنا کردن - بِستر لازم را فراهم کردن، م ...
استارت آپ - برابر پارسیش: نوپانا، نوپاگار، نوبنیادگر ( نوبنیان گر ) ، پدیدان ( در اینجا " ان" پسوند فاعلی و انجام دهندگی است ) - آغازَنده، شروعَنده ...
start up - برابر پارسیش: نوپانا، نوپاگار، نوبنیادگر ( نوبنیان گر ) ، پدیدان ( در اینجا " ان" پسوند فاعلی و انجام دهندگی است ) - آغازَنده، شروعَنده، ...
معادل فارسیِ comedian - دهخدا: خنداننده >>> خند ( بن مضارع ) ، ان ( در اینجا پسوند حالت و چگونگی ) ، نده ( پسوند فاعلی ) شیخ بهایی: طنزو >>> طنز ( ...
دهخدا: خنداننده >>> خند ( بن مضارع ) ، ان ( در اینجا پسوند حالت و چگونگی ) ، نده ( پسوند فاعلی ) شیخ بهایی: طنزو >>> طنز ( اسم ) ، او ( در اینجا پسو ...
comedian - دهخدا: خنداننده >>> خند ( بن مضارع ) ، ان ( در اینجا پسوند حالت و چگونگی ) ، نده ( پسوند فاعلی ) شیخ بهایی: طنزو >>> طنز ( اسم ) ، او ( ...
تلو: خوان این واژه از قرآن برداشته شده است! ( ( وَ ما کُنتَ تَتلو مِن قَبلِهِ ) ) >>> پیش از آن هیچ نوشته ای نمی خواندی ( سوره عنکبوت/آیه ی 48 ) که ...
قُلُپی - در گویش بازاری و تهرانی ( کوچه بازاری ) - یکجا، در کُل، هاپول! - سر ضرب، یه کَلّه، یهویی ( یهوکی! ) ، یکدفعه، به یکباره، جیرینگی!
قُلُپی!
کوتاه شده آن: هَپَلی! قاراشمیش!
هَپَل هَپو!
اسم پسرانه - واژه ای ترکی با ریشه فارسی انگلیسی: چادلی ( Chadli ) شاد:سرزنده، سردماغ، شاداب، بانشاط، سرحال، دلخوش، سرخوش، مشعوف، شادمان، خوشحال، خر ...
اسم دخترانه - مشتق - مرکب از: آپا: شمال - بالا، رفیع، بلند، والا و. . . دی: دود آتش، شرار ( شراره! ) آتش - درخشنده، نورانی، تابان پا: پسوند همانندی ...
اسم پسرانه - واژه ای مرکّب و ترکیبی از دو کلمه: آبِل: استاد، آموزگار - اُستا ( اوستا! ) ، کارفرما، ارباب، رییس ( رئیس! ) و. . . اتکا: دلگرمی، پُشتگر ...
واژه ای ترکی - اسم پسرانه آت: پرتاب کردن، افکندن، انداختن! سِز:سیز - شما:ضمیر دوم شخص جمع، گاهی برای احترام هم بکار می رود. معنی: کسی که چیزی را هدف ...
واژه ای ترکی - اسم پسرانه آتا: پدر، بابا - مَرد، جوانمرد، صاحب همّت، انسان بزرگ - جسور، دلیر، شجاع، دلاور، پهلوان، غیور و. . . گلدی: اومدن، رسیدن، ر ...
معادلی برای واژه ی فرانسوی: شیک!
واژه ای فرانسوی - معادلی برای آن: شَکیل!
دو پسوند ( وَر ) ، ( اور ) که هر دو پسوند دارندگی ( دارایی ) ، مالکیت و همراهی در فارسی هستند، بسیار به هم شباهت دارند! وَر: این پسوند بیشتر به هنر، ...
این واژه نروژی، انگلیسی ( brand ) است - واژه برند برگرفته از کلمه نروژی برندر، به معنای سوزاندن و داغ کردن است که با گداختن نشانی آن را روی چیزی حک ...
این واژه نروژی، انگلیسی است - واژه برند برگرفته از کلمه نروژی برندر، به معنای سوزاندن و داغ کردن است که با گداختن نشانی آن را روی چیزی حک می کردند و ...
می توانیم به جای ( ریموت دَر ) از معادل فارسی: " دَراده " استفاده کنیم. واژه ای مشتق و ترکیبی از: در: باب، اندر، تو، داخل، درون، مدخل، سرپوش اده: پس ...
واژه ای انگلیسی ( remote ) است - می توانیم به جای ( ریموت دَر ) از معادل فارسی: " دَراده " استفاده کنیم. واژه ای مشتق و ترکیبی از: در: باب، اندر، ت ...
این اصطلاح از افلاطون در رساله مهمانی، که به تفسیر و شرح اسطوره انسان و دو جنسیتی بودن آن پرداخته است، واردِ واژگانمان شده است! به این بیان که انسان ...
این اصطلاح از افلاطون در رساله مهمانی، که به تفسیر و شرح اسطوره انسان و دو جنسیتی بودن آن پرداخته است، واردِ واژگانمان شده است! به این بیان که انسان ...
برخی بر این باورند نام ارومیه از زبان سومری آمده است و برخی دیگر آن را سُریانی می دانند. اور در زبان آشوری به معنای شهر است ( همان واژه ای که در نا ...
جشنی بود در اصفهان که آن را آفَریجگان می نامیدند و به نام های آبریزان، آبریزگان، آب پاشان و سَرشوران نیز آمده است. در روز سی ام بهمن ماه ( انیران رو ...
جشنی بود در اصفهان که آن را آفَریجگان می نامیدند و به نام های آبریزان، آبریزگان، آب پاشان و سَرشوران نیز آمده است. در روز سی ام بهمن ماه ( انیران رو ...
این واژه در اصل ایرانی است، ولی سالیان سال در فارسی به فراموشی سپرده شده بود و مثلِ بیشترِ واژگانِ کُهَن ما، در گویش های ناب و اصیل ایرانیمان از جمله ...
ئیل - به زبان عبری: خدا، پروردگار، آفریدگار، ایزد، یزدان، جان آفرین مانند: عزرائیل ( عزیز خدا، نورچشمی خدا ) ، میکائیل ( روزی رسان بندگان خدا ) ، اسم ...
سِل: پسوند ترکی شباهت ( همانندی ) و معادل فارسی آن ( دیس ) مثل: آبادیس! مثل: ایرانسِل، آیسِل!
اَزِم ( اَژِم، 𐬀𐬰𐬨 ) واژه ای فارسی اوستایی است که به فارسی باستان ( سنگ نوشته های هخامنشی ) هم رفته است >>> اَدَم ( adam، 𐎠𐎭𐎶 ) : من . من واژه ...
اَزِم ( اَژِم، 𐬀𐬰𐬨 ) واژه ای فارسی اوستایی است که به فارسی باستان ( سنگ نوشته های هخامنشی ) هم رفته است >>> اَدَم ( adam، 𐎠𐎭𐎶 ) : من . من واژه ...
شعری از دقیقی درباره دست مریزاد، در مورد صورت سازی و بت تراشی آزر: اگر بتگر چنو پیکر نگارد / مریزاد آن خجسته دست بنگر وگر آزر چنو دانست کردن / درود ا ...
این واژه فارسی است و array برگرفته شده از فارسی است! معنی: صف، نظم - آرایش، ، زینت دادن همراه با افزودن و. . . و فرق دارد با پیراستن: زینت دادن همرا ...
آرایه واژه ای فارسی است و array برگرفته شده از فارسی است! معنی: صف، نظم - آرایش، زینت دادن همراه با افزودن و. . . و فرق دارد با پیراستن: زینت دادن ه ...
پاپَتی واژه ای فارسی است و pauper وام گرفته شده از فارسی است! معنی: پابرهنه، یک ( یه ) لاقبا، فقیر، دریوزه، گره گوری! و. . .
پاپَتی - این واژه فارسی است و pauper وام گرفته شده از فارسی است! پَت: پَئیتی ( paiti ) - بی، بدون - برهنه، عریان، لخت - تهی، خالی، پوچ - برگشت، باز ...
چاق واژه ای ترکی است و chubby برگرفته شده از ترکی است! معنی: خپل، کُپُل ( تُپُل ) ، گامبو و. . .
این واژه ترکی است و chubby برگرفته شده از ترکی است! معنی: خپل، کُپُل ( تُپُل ) ، گامبو و. . .
این واژه فارسی است و tension برگرفته شده از واژه ی فارسی است! معنی: اغتشاش، آشفتگی، تشنج، آشوب، چالش! و. . .
تنش واژه ای فارسی است و tension برگرفته شده از واژه ی فارسی است! معنی: اغتشاش، آشفتگی، تشنج، آشوب، چالش! و. . .
جواهر واژه ا ی عربی که مورد استفاده در فارسی است و از ریشه گوهر ( جوهر ) پارسی است! jewel وام گرفته شده از این واژه است! معنی: گوهر، گرانبها، ارزشمند ...
این واژه ی عربی مورد استفاده در فارسی است و از ریشه گوهر ( جوهر ) پارسی است! jewel وام گرفته شده از این واژه است! معنی: گوهر، گرانبها، ارزشمند، با ار ...
آمین، نخست واژه ای سُریانی ( آرامی باستان ) و سپس واژه ای عبری که مورد استفاده در فارسی است و amen برگرفته شده از این واژه است! معنی: خدا کند، خدا بخ ...