پیشنهاد‌های مجتبی عیوض صحرا (١,٥٥٦)

بازدید
٣,٣١٧
تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد

کاریزما!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٨

وَش - پسوند ( همانندی، شباهت ) - مانند پسوند ( دیس ) در آبادیس! مثال: پریوش، هوروش، مهروش، سیاوش ( سیا مخفف سیاه ) ، مهوش، تنهاوش!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٤

حق جوش خوردن معامله، حق بستن و عقد قرارداد، تعرفه و پَسادَست معامله! - حق واسطه گری، حق کار چاق کردن معامله ( دلالی معامله ) !

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٩٠

زیر سؤال بردن!، بازخواست، متهم کردن، بدنام و بی آبرو کردن - کاویدن درون خود ( واکاوی! ) ، آزمودن، سنجش، محک زدن، ارزیابی مثال: با این حرفا خودتون رو ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

رُوپا، سرپا، درجا، ایستا! - رجوع شود به stand up !

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٩

رُوپا، سرپا، درجا، ایستا! - یکی از اصول واژه گزینی این هست که بهترین واژه ی انتخابی باید بسیار شبیه واژه ی بیگانه باشد ( و بسیار از نظر معنی بهش بخ ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢

پاپی شدن، آویزون!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٥

تِلِپ - نام آوای رها کردن خود یا به زور به زمین نشستن آویزون!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١

پسوند ( همانندی، شباهت ) - مانند: پسوند ( وَش ) در تنهاوَش! مثال: تندیس، سردیس، گلدیس، طاقدیس، ناودیس، مهدیس، پاکدیس، آبادیس! - توجه:پردیس ( فردیس ) ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٦٠

تَهاتُر - رد و بدل پایاپای ( پا به پا ) ، معاوضه جنس به جنس، مبادله کالا به کالا، تراکنش دو طرفه! این تعاملات ( داد و ستدها، بده بِستون ها ) از زمان ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد

مُقیم، شهروند!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

ساختار دستوری: تنها ( صفت ) ، وَش ( پسوند همانندی، شباهت ) >>> اسم مشتق مانند: پسوند ( دیس ) در آبادیس!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤٠

پسوند نسبت، مالکیت، دارندگی و همراهی فارسی اَوِستایی است - مانند: پسوند ( وند ) در شهروند! مثال:دَستوانه، میسوانه، اُستُوانه، پُشتوانه، پَروانه، خَند ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٧

وَند - پسوند وابستگی ( نسبت ) ، مالکیت، دارندگی و همراهی اَوِستایی است - مانند: پسوند ( وانه ) در خندوانه! مثال: کولیوند، حسنوند، فولادوند، پیشوند، م ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٠

شهروَند - ساختار دستوری: شهر ( اسم ) ، وند ( پسوند نسبت، مالکیت، دارندگی و همراهی ) >>> مشتق - ساکن، مُقیم - پسوند وَند مانند: پسوند ( وانه ) در خند ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٨

معادل فارسی: خندک، طنز مصور، طنز رسام - کاریکاتوریست: طنز نگار، طراح خندک طنز معادل زیبایی برای این واژه است چون دارای تلنگر، متلک، طعنه، شوخی و. . ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٠

معادل فرانسوی ویزیت هم هست!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد

معادل فرانسوی: کمیسیون!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد

معادل فرانسوی: کمیسیون!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٧

فرانسوی - معادل فارسی: اتحادیه، انجمن، هیئت عالیِ پایش و نظارت، شورای عالی پایش و نظارت، کارگروه پایش و نظارتی! - حق الزحمه، دستمزد، پایمزذ، کارمزد!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٨

کاریزما!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤٥

بازبینی، بررسی، واکاوی! - بازرسی ( وارسی ) ، نظارت، پاییدن ولی این معنی بیشتر در challenge استفاده می شود تا چالش

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

تنهاوش!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١١

خاص، منحصر به فرد!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

فَکَسَّنی ( فَکَستَنی ) ! - واژه ای روسی، که مورد استفاده در گویش بازاری و تهرانی ( کوچه بازاری ) است - بی خودی، اَلَکی، در ب و داغون، به درد نخور، ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد

یاغی!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣

یاغی!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٩

سَرکشی، عُصیان، وَحشی، چَموشی، توسَنی ( صفت اسب ) !

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤٤

تَنهاوَش - تنهایی، انفرادی، تکی، مجرد - به تنهایی، دست تنها - بجز، فقط - بی، فاقدِ، بدونِ. . .

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤٦

مهمونیِ خودمونی!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٥٠

پیزوری ( پیزُری! ) - زپرتی!، دَرِپیت! پیزور به علف های زرد و خشکیده ای گویند که برای پر کردن پالان الاغ ها به کار می رفته و همچنین پوشال های نازکی بو ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٠١

در گویش بازاری و تهرانی ( کوچه بازاری ) زیق ( زیگ ) : به کودک خردسال گویند یا کسی که توانایی و خِرَد کمی دارد - زه پیراهن، شلوار، کاپشن و. . . که م ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤

نام آوا ترکی آن می شود: دامبول و دومبول ( دامبول دومبول یا دَمبَل و دیمبَل یا دامبیلی! ) ؛که در فارسی هم استفاده می شود. مثال: گارداش دامبول و دومب ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٣٣

توجه:پردیس ( فردیس ) :بهشت، مینو - که ردپا و مفهوم ( پر، فر ) در آن دیده نمی شود، پس "ساده" است. ممنونم

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١١

معرکه!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٧٢

مخصوص، ویژه، خاص، استثنایی - شاهکار، محشر، معرکه!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٤٨

این واژه نخستین بار در قرن ۲۰ توسط ماکس وِبِر مطرح شدو طبق عادت تصور بر این بود که واژه انگلیسی هست. مثل چالش که تصور شده بود انگلیسی است. زبان فار ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٦٧

برابر پارسیِ واژه ی: آنالیز ( analyze: فرانسوی ) !

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٧

اِستادَن - در لهجه اصفهانی - گرفتن، اخذ کردن، بدست آوردن - خریدن - زیاد کردن، افزایش دادن مثال: دادا نون اِستادی >>> داداش نان گرفتی

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٧

جَخت - در لهجه اصفهانی - همین حالا، الان، اکنون - تیز و بز، عجله ای، سریع، شتابان، جقل، آنی، فوری، سه سوت!، جیرینگی! مثال: جَخت می آیی >>> حالا می آ ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

وَخی - در لهجه اصفهانی - حرکت کن، بلندشو، تکون بده، برخیز، پوییدن - زودباش، عجله کن، دست بِجُنبون! مثال: دادا وَخی بریم >>> داداش پاشو بریم

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٢

یُخده ( یُخته ) - در لهجه اصفهانی - کمی، اندکی، برخی، بعضی، تعدادی، مقداری، بخشی، حداقلی، کمینه، مینیمم ( minimum ) مثال: دادا یُخده از اون آب بیری ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

سر کیسه کردن!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

در لهجه اصفهانی >>> چوری در گویش ترکی >>> چیک گیلی

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١١

رجوع شود به چُور - در لهجه اصفهانی - جوجه، فینگیلی، جقل ( جیگیل ) ، فسقلی، فنچ!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١

در لهجه اصفهانی >>> چوری در گویش ترکی >>> چیک گیلی

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٣

وروجک!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤

وروجک!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٠٩

موزمار ( مارموز ) !

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٩

وِزِّه، آتیشپاره، ورپریده! ریشه واژه از گریختن می آید که در اوستا به اینگونه هست: ویرِچ، ویرِک ( wirēxt ) وی ( هی ) : بِسوی، بِسمت، بِطرف رَئک: د ...