پیشنهاد‌های مـجـتـبـی عـیـوض صـحـرا (١,٥٦٦)

بازدید
٤,٩٩١
تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٤٢

وَرپَریده - طُغث، شیطون و بازیگوش، آتیشپاره، وِزِّه!

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
١٩

وارَهان - آزاد و رها کن، نجات بده - دست بَردار، وِلِش کن ( وِلِلِش ) ، بیخیالِش! - چشم بپوش، اهمیت مده.

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٣

گاهی نوش به تنهایی معنی: گوارا باد، نوشِ جونِت!

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٧٠

نام شبکه ای در صدا و سیما - سر واژه ی : ن ( نشاط ) ، س ( سرگرمی ) ، ی ( یادها ) ، م ( مسابقه ) ! نسیم نماد انسان های: آزاده، سرافراز، بالنده - شریف، ...

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
١٢

ندا، زمزمه، آهسته حرف زدن، پِچ پِچ کردن، دَرِ گوشی!

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٥

نَبازَند - توجه نکنند، نمی پردازند، مشغول و سرگرم نشوند!

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٣٩

ناتانا: به زبان یونانی - دادن، بده، عطاکن، ببخش و. . . ئیل ( ایل! ) : به زبان عبری - خدا، پروردگار خداداده ( خداداد ) ، عطاشده، بخشیده، موهوب - غریز ...

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
١٣

مرحله، دوره، دفعه، بار، گزگ، کرت - نوبت، نوبت کسی در بازی!

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٤٦

دست، دور، مرتبه، نیمه - وقت، زمان، هنگام، موقع، فرصت - به جای واژه ی انگلیسی ( سِت"SET" و تِرم"term" ) مثالی از حافظ: اهلِ نظر دو عالم در یک نظر ببا ...

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
١

واژه ای فارسی است - رجوع به لانتور شود!

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٢١

سِمساری - واژه عربی می توان بجای آن از واژه "خِنزِرپِنزِری" بهره برد!

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٥

نمایشی است، طنز آمیز و فُکاهه که برای بیشتر مردم خاطره ساز است ( و با خاطره تعریف کردن فرق می کند ) و اغلب سرپا اجرا می شود: ایستا طنز

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٦٨

گا: کوتاه شده گاو ( ( هنوز هم در کُردی به گاو >>> گا می گویند! ) ) کسی که به مانند گاو، به آسانی گول می خورد مترادف شاسگول!

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٩

پانتو: پیشوند است و به معنی همه میم: نمایشِ تقلیدی بدون حرف و صدا در پهلوی: کُپی بازی ( کُپی: گونه ای میمون - پانتومیم ) ادا اطوار، ادا بازی ( در ...

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

در گویش بازاری و تهرانی ( کوچه بازاری ) - آت آشغال، خرده ریزه - اسباب، اثاثیه، مَتاع، جنس، کالا خِرت و پِرت! ( مرکّب اتباعی ) می توان بجای واژه عرب ...

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
١٤

مَگیر - بازخواست نکن، مؤاخذه نکن، گیر نَده! - چشم پوشی کن، نادیده بگیر. مثال: به باد افرۀ این گناهم مگیر >>>>> یعنی بخاطره این گناهم مرا مجازات نکن ...

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد

مُقَشَّر - پوسته پوسته، ورقه ورقه، پولک شده، فلس ( واژه ای فرانسوی ) شده!

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد

مُتَّهَم گردانید - کنایه از به شک و تردید افتادن، گمان کردن، پِنداشتن و. . .

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٦

مَعرِکه - خَفَن، شاهکار، کولاک! - جایی برای نمایشِ دوره گردی، سیرک ( واژه ای فرانسوی )

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٣

مَظالِم - یرغو، دادگاه، دادسرا. ولی با توجه به معنی آن:مجلسی که در آن به شکایت های مردم درباره ظلم هایی که بدانان شده بود، رسیدگی می شد: شورای حلِّ ...

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

مَشقی - دستگرمی، تمرینی، امتحانی، آزمایشی، آموزشی! - الکی، کشکی، قزن قورتکی! - تفننی، سرگرمی، خوش گذرونی

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
١١

رونمایی!

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

ماسَوا - مخفّف ماسوی الله - آنچه غیر از خداست، همه ی مخلوقات و با کاینات: جمع کاینه - موجودات جهان. مترادف است!

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٢٣٠

لانتُور - ترکیبی از دو واژه: لان: بی صفت، عوضی، نامرد - تور: دام وتله برای شکار دزدِ تازه کار، دَله دزد، کفزَن، کش رو، دودَره باز و. . .

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٢٠٤

دَستاوَرد - واژه مرکّب - ترکیبی از دو واژه: دست ، آورد: داشته، بدست آورده، ما حَصَل، محصول، برآورد، برآیند - دستیابی، پیشرفت، بهبود، توسعه، کامیاب ...

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٥١

رُونَمایی - واژه مشتق مرکّب - ترکیبی از: رو ، نما ، ی ( صامت میانجی ) ، ی ( پسوند نسبت ) پرده برداری، آشکاری، هویدایی، شیوایی، رسایی و. . .

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٣٥

مَهپاره - اسم دخترانه ترکیبی از ماه و پاره:تیکه ای از ماه، قسمتی از ماه - مجاز از خوشگل، زیبارو، دلرُبا، ماهرُخ - آشنا، محبوب، معشوق

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
١٠

همخوانی، هماوازی - لبزنی، لباهنگ ( در خندوانه )

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٩

زرنگ ( زیرک ) ، باهوش ( هوشیار ) که با صرافت شبه هم آوا است!

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٥

مربوط به جهان ( عالم ) معنا و خدایی، عالم غیب، خُمِستان، نیستان! همستار ( متضاد ) >>> ناسوتی، استومند!

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٤٣

رِند - زیرک، ناقلا، حیله گر، مَکّار - لااُبالی، بی سَروپا، وِلگرد - آن که ظاهر خود را در مَلامَت دارد و باطنش سالم باشد، تمارض گر، خود را به موش مُر ...

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد

لَت و پار - مجروح ، آسیب، صدمه و. . .

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

لَبِیک - ایستاده ام به فرمان تو، مطیع تواَم، گوش به فرمانم - چَشم، قبول کردن، جانم ( جان ِ دلم ) ، پذیرفتن، آره، بله!

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
١٤

گُله به گُله - این جا و اون جا، این وَر و اون وَر!

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٤

گُرز - واژه ی ترکی آن می شود: دَگَنَگ ( دَگَنَک ) !

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
١٨

گُرد - پهلوان، شجاع، دلیر، یَل!

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٥٠

خِفتان، لباسِ جنگی، زره!

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٥

کُتّاب - جمعِ کاتب - نویسندگان - مَکتَب، مدرسه!

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٤٦

خَندِوانه - ساختار دستوری: بُن مضارع ( خند ) ، پسوند ( ه ) ، پسوند نسبت یا مالکیت، پسوند دارندگی و همراهی ( وانه ) >>>>> اسم ( خَندِوانه ) این واژه ...

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
١٤

قیّه - واژه ترکی - اولین بار در مراسم سُرخپوستان - در عروسی یا جشن، معمولاً دست خود را جلوی لب می گیرند و با فاصله دست که بر روی لب ایجاد می کنند ، ...

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٢

عُقده - گره، پیچ، چین و شکن، پیوند - غده سرطانی - خفگی، گلو گرفتگی - حرص، حسادت، رَشک، تنگ چشمی، دیده تنگ، بَخیل، غِبطه!

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

دِین، قرض وام، وَدیعه، سِپُرده، امانتی!

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

مَواضعه کردن، پیمان نهانی بستن، دست های پشت پرده، دسیسه، ساخت و پاخت، دست به یکی کردن، همدستی، گاوبندی، زدوبند!

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٢٩٦

عِرق: واژه عربی - تعصب، رگ غیرت یا تِریج ( تِریز یا تیریز ) قَبا، غرور، به خود بالیدن - طرفداری، حمایت، جانبداری و. . . دواملایی نیست و تک املایی است ...

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٤٦

هَپَروت!

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٤٣

کِکه - در لهجه ی اصفهانی >>>> آشغال، کثافت، اَیی یا پیپی ( در زبان کودکانه ) - سَِرگین، فَضله ی چهار ( چار ) پایان، پِهِن، پِشکِل - عوضی، نامرد، به ...

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٣

در لهجه اصفهانی >>>> مادی ( فرقش با مادّی در تشدید نداشتن است )

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٦

طُی - در گویش ترکی به معنای مراسم و جشن عروسی یا ازدواج. مثال: مثل طُی طُی طُیده بیزیم / جُزَل جُزَل ( گُزَل گُزَل ) طُیده بیزیم >>>>> یعنی: عروسی ...

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

طُفَِیل - مهمانِ ناخوانده - سَربار، انگل، مزاحم - وابسته، متصل، مُتکّی!

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

صِرافَت - اندیشه و قصد انجام کاری را کردن، وسوسه شدن، به تکاپو افتادن، به سر زدن، به دل افتادن! که با فراست شبه هم آوا است!