پیشنهاد‌های مـجـتـبـی عـیـوض صـحـرا (١,٥٨٣)

بازدید
٧,١٦١
تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٢٢٠

دو پسوند ( وَر ) ، ( اور ) که هر دو پسوند دارندگی ( دارایی ) ، مالکیت و همراهی در فارسی هستند، بسیار به هم شباهت دارند! وَر: این پسوند بیشتر به هنر، ...

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٤٦

این واژه نروژی، انگلیسی ( brand ) است - واژه برند برگرفته از کلمه نروژی برندر، به معنای سوزاندن و داغ کردن است که با گداختن نشانی آن را روی چیزی حک ...

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٧٩

این واژه نروژی، انگلیسی است - واژه برند برگرفته از کلمه نروژی برندر، به معنای سوزاندن و داغ کردن است که با گداختن نشانی آن را روی چیزی حک می کردند و ...

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
-٥٢

می توانیم به جای ( ریموت دَر ) از معادل فارسی: " دَراده " استفاده کنیم. واژه ای مشتق و ترکیبی از: در: باب، اندر، تو، داخل، درون، مدخل، سرپوش اده: پس ...

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٣٣

واژه ای انگلیسی ( remote ) است - می توانیم به جای ( ریموت دَر ) از معادل فارسی: " دَراده " استفاده کنیم. واژه ای مشتق و ترکیبی از: در: باب، اندر، ت ...

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٦

این اصطلاح از افلاطون در رساله مهمانی، که به تفسیر و شرح اسطوره انسان و دو جنسیتی بودن آن پرداخته است، واردِ واژگانمان شده است! به این بیان که انسان ...

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

این اصطلاح از افلاطون در رساله مهمانی، که به تفسیر و شرح اسطوره انسان و دو جنسیتی بودن آن پرداخته است، واردِ واژگانمان شده است! به این بیان که انسان ...

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٦٨

برخی بر این باورند نام ارومیه از زبان سومری آمده است و برخی دیگر آن را سُریانی می دانند. اور در زبان آشوری به معنای شهر است ( همان واژه ای که در نا ...

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٦

جشنی بود در اصفهان که آن را آفَریجگان می نامیدند و به نام های آبریزان، آبریزگان، آب پاشان و سَرشوران نیز آمده است. در روز سی ام بهمن ماه ( انیران رو ...

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٦

جشنی بود در اصفهان که آن را آفَریجگان می نامیدند و به نام های آبریزان، آبریزگان، آب پاشان و سَرشوران نیز آمده است. در روز سی ام بهمن ماه ( انیران رو ...

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٢٢٥

این واژه در اصل ایرانی است، ولی سالیان سال در فارسی به فراموشی سپرده شده بود و مثلِ بیشترِ واژگانِ کُهَن ما، در گویش های ناب و اصیل ایرانیمان از جمله ...

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
١٤

ئیل - به زبان عبری: خدا، پروردگار، آفریدگار، ایزد، یزدان، جان آفرین مانند: عزرائیل ( عزیز خدا، نورچشمی خدا ) ، میکائیل ( روزی رسان بندگان خدا ) ، اسم ...

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد

سِل: پسوند ترکی شباهت ( همانندی ) و معادل فارسی آن ( دیس ) مثل: آبادیس! مثل: ایرانسِل، آیسِل!

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٣٣

اَزِم ( اَژِم، 𐬀𐬰𐬨 ) واژه ای فارسی اوستایی است که به فارسی باستان ( سنگ نوشته های هخامنشی ) هم رفته است >>> اَدَم ( adam، 𐎠𐎭𐎶 ) : من . من واژه ...

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٧٩

اَزِم ( اَژِم، 𐬀𐬰𐬨 ) واژه ای فارسی اوستایی است که به فارسی باستان ( سنگ نوشته های هخامنشی ) هم رفته است >>> اَدَم ( adam، 𐎠𐎭𐎶 ) : من . من واژه ...

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٤٣

شعری از دقیقی درباره دست مریزاد، در مورد صورت سازی و بت تراشی آزر: اگر بتگر چنو پیکر نگارد / مریزاد آن خجسته دست بنگر وگر آزر چنو دانست کردن / درود ا ...

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٢١

این واژه فارسی است و array برگرفته شده از فارسی است! معنی: صف، نظم - آرایش، ، زینت دادن همراه با افزودن و. . . و فرق دارد با پیراستن: زینت دادن همرا ...

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
١٠

آرایه واژه ای فارسی است و array برگرفته شده از فارسی است! معنی: صف، نظم - آرایش، زینت دادن همراه با افزودن و. . . و فرق دارد با پیراستن: زینت دادن ه ...

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
١٥

پاپَتی واژه ای فارسی است و pauper وام گرفته شده از فارسی است! معنی: پابرهنه، یک ( یه ) لاقبا، فقیر، دریوزه، گره گوری! و. . .

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

پاپَتی - این واژه فارسی است و pauper وام گرفته شده از فارسی است! پَت: پَئیتی ( paiti ) - بی، بدون - برهنه، عریان، لخت - تهی، خالی، پوچ - برگشت، باز ...

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٨

چاق واژه ای ترکی است و chubby برگرفته شده از ترکی است! معنی: خپل، کُپُل ( تُپُل ) ، گامبو، لَمتُر! و. . .

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

این واژه ترکی است و chubby برگرفته شده از ترکی است! معنی: خپل، کُپُل ( تُپُل ) ، گامبو، لَمتُر! و. . .

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٣٨

تَنِش - این واژه فارسی است و tension برگرفته شده از واژه ی فارسی است! معنی: اغتشاش، آشفتگی، تشنج، آشوب، درافتادن، درگیری، چالش! و. . . . کارواژه پا ...

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
١٢٤

تَنِش واژه فارسی است و tension برگرفته شده از واژه ی فارسی است! معنی: اغتشاش، آشفتگی، تشنج، آشوب، درافتادن، درگیری، چالش! و. . . . کارواژه پارسی ( ...

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
١٣

جواهر واژه ای عربی که مورد استفاده در فارسی است و از ریشه گوهر ( جوهر ) پارسی است! jewel وام گرفته شده از این واژه است! معنی: گوهر، گرانبها، ارزشمند، ...

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٤

این واژه ی عربی مورد استفاده در فارسی است و از ریشه گوهر ( جوهر ) پارسی است! jewel وام گرفته شده از این واژه است! معنی: گوهر، گرانبها، ارزشمند، با ار ...

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
١٦

آمین، نخست واژه ای سُریانی ( آرامی باستان ) و سپس واژه ای عبری که مورد استفاده در فارسی است و amen برگرفته شده از این واژه است! معنی: خدا کند، خدا بخ ...

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

این واژه نخست سُریانی ( آرامی باستان ) و سپس واژه عبری مورد استفاده در فارسی است و amen برگرفته شده از این واژه است! معنی: خدا کند، خدا بخواد، انشالل ...

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد

پری واژه ای فارسی است و peri، perry برگرفته شده از واژه ی فارسی است! مؤنث جن، زن زیبا و. . .

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٩

پری واژه ای فارسی است و peri، perry برگرفته شده از واژه ی فارسی است! مؤنث جن، زن زیبا و. . .

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
١٤

مرده خانه واژه ای فارسی است و morgue وام گرفته شده از فارسی است! معنی: سردخانه، غسالخانه، مرده لاخ ( لاخ پسوند مکان و جا مثلِ: سنگلاخ و. . . )

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٦

این واژه فارسی است و morgue وام گرفته شده از فارسی است! معنی: سردخانه، غسالخانه، مرده لاخ ( لاخ پسوند مکان و جا مثلِ: سنگلاخ و. . . )

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

این واژه فارسی است و peri، perry برگرفته شده از واژه ی فارسی است! مؤنث جن، زن زیبا و. . .

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

بِزَن زَنگو یا زَنگی بِزَن - این اصطلاحِ قدیمی از ورزش های زورخانه ای واردِ واژگانمان شده است! وقتی پهلوان و جوانمردی واردِ زورخانه یا قهوه خانه ای ...

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٢

ئوس، نوس - پسوند شباهت ( همانندی ) ، پسوند نسبت - مثل: اورانوس، آبنوس ( آنوس ) ، آخیلوس، آدریانوس، تبخلوس، جالینوس، خاروس، زئوس، کارانوس، داموس، د ...

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد

پسوند شباهت ( همانندی ) ، پسوند نسبت - مثل: آرامیس، آرمیس، آرتمیس ( آرتیمیس ) ، آماتیس، آتیس، ایساتیس، ابلیس، ادریس، ادونیس ( آدونیس ) ، اسپریس، سم ...

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد

یز - پسوند شباهت ( همانندی ) ، پسوند نسبت و وابستگی - مثل:پرویز، راویز، ساویز، اسپریز، شبدیز، مهدیز، پاردیز، رامدیز، شاندیز! این پسوند ریشه قدیمی د ...

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
١٠

پسوند شباهت ( همانندی ) ، پسوند نسبت - این پسوند ریشه قدیمی دارد، در اصل یونانی بوده ولی به جهتِ فتح یونان توسط پادشاهانِ هخامنشی از جمله: خشایار شا ...

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
١١٥

این اسم ریشه قدیمی دارد و بی خود نیست که شاهنامه فردوسی و نظامی این اسم ( شخصیت داستانش ) را فرهاد گذاشتند! فر: فَرّه، خُرّه - مفهومی در اساطیر ایران ...

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٥٠

این اصطلاح، ترجمه ی جمله ی ترکیِ: بودی کی وار! است. وقتی شخصی می خواهد سلیقه و عقیده خودش را به کُرسی بنشاند ولی دیگران با او مخالف هستند، می تواند ...

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٤٥٤

واژه ای ترکی - savage برگرفته شده از واژه ای ترکی است! نخستین کسی که این نام را داشته است در سال ۱۲۹۸، پدر بزرگ پدری ما بوده است و پس از آن، پسرخاله ...

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
١٢

آوازِ خر در چمن: وقتی خری پا در چمن می گذارد، از اوج ذوق و هیجان و خودشیفتگی؛ لُکّه می دود و آواز زیبایِ ( عَرعَر ) از خود سر می دهد و فقط خودش از ...

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

با توجه به معنی خوان! پیشخوان: وَردست یا مُرید ( شاگرد ) نَقال که پیش از او، شعری یا غزلی می خواند یا آوازی می سراید! همچنین کسی که پیش از روضه خوان ...

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

با توجه به معنی خان! برابر پارسی واژه انگلیسی: داشبورد ( dashboard ) پیشخان: دفتر دَستکی که نماینده و خان جایی است، که قبل از همه وجود دارد یا باید ...

پیشنهاد

این اصطلاح از بازی بشین و پاشو برگرفته شده است، که کم کم به یک تنبیه برای سربازان و دانش آموزان تبدیل شد! روابطی سرد و خشک که هر دو طرف به اجبار و زو ...

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

واژه ای فارسی و مشتق: پالاییدن و پسوند اسم ساز ( - ِ ش ) - polish برگرفته شده از فارسی است! پالودن، تصفیه، پاکسازی، تهذیب - جلا دادن، بَراق کردن، صیق ...

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٥٠

1. نهادن، برپا کردن، قرار دادن، برقرار کردن 2. وضع کردن، ایجاد کردن، ساختن 3. دادن، سِپُردن 4. گذشتن ( بخشیدن ) ، سپری کردن 5. جا دادن، گرو گذاشتن، ر ...

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٥٧

1. به جای آوردن، ادا کردن، انجام دادن، اجرا کردن، پرداختن به کاری 2. بیان کردن، تعبیر کردن، شرح و تفسیر دادن، تبلیغ و آگهی رساندن مثال: 1. سپاسگزار، ...

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٦٥

1. به جای آوردن، ادا کردن، انجام دادن، اجرا کردن، پرداختن به کاری 2. بیان کردن، تعبیر کردن، شرح و تفسیر دادن، تبلیغ و آگهی رساندن مثال: 1. سپاسگزار، ...

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٦٥

1. نهادن، برپا کردن، قرار دادن، برقرار کردن 2. وضع کردن، ایجاد کردن، ساختن 3. دادن، سِپُردن 4. گذشتن ( بخشیدن ) ، سپری کردن 5. جا دادن، گرو گذاشتن، ر ...