پیشنهادهای MS. Salimi (٦٠)
enforcement: نقش [اسم] دارد و به معنی [اجبار] است اما نه هر اجباری، بلکه مجبور کردن به رعایت چیزی مطابق با یک قانون یا یک تعهد. درضمن هنگام ترجمه، ...
گنجاندن عبارات زیر در ساختار جملات می تواند در یافتن ترجمه ی روان تر کمک کننده باشد: مانع شدن مانع بودن مانع شدن از اینکه . . . . . مانع از این شد ...
امرکننده و جبرگرا مجبورکننده مثال: forceful personality is needed for this job این شغل نیازمند یک شخصیت جبّار است. مثلاً شغلی که شخص مدام باید دس ...
برکنار کردن
بصیرت، فهم ذاتی، بینش شخصی وقتی که بدون هیچ منطق، قانون و علم مستقیمی که از پیش آموخته شده باشد، به طور صحیح و بی واسطه چیزی را بفهمیم، حس کنیم یا ک ...
رغبت [بیرونی] عامل برانگیزاننده حس تشویق شدگی مثال: They have little inducement to work harder آنها رغبتی/انگیزه ای برای سخت کار کردن ندارند. در ...
رؤیایی ( از لحاظ فیزیکی، غیرقابل دستیابی در حال حاضر )
در بیانی سریع و خودمانی یا کلی می توان گفت: غیرقابل درک غیرقابل فهم پدیده ای که elusive است، در نگاه اول چیزی از آن نمی فهمیم و غیرقابل فهم است الب ...
در حالت مفعولی: از دست دادن جزئیات از دست دادن وضوح ================= در حالت فاعلی: کاهش دادن جزئیات کاهش دادن وضوح مات کردن مات شدن
فرآیند تولید، چرخه ی تولید، فرآوری، تولید، ساخت مثال: That car went out of production five years ago آن خودرو پنج سال قبل، از چرخه ی تولید خارج شد.
- انگیزشی، تشویقی - القاکننده ی تمایل به وسیله ی تبلیغات - تشویق کننده توسط تبلیغات
هدایت گر [کسی که جلوتر از دیگران حرکت کرده و آن ها را راهنمایی می کند. کسانی که راهنمایی او را بپذیرند، پیروان او هستند. ] ( مسیر حرکت پیروان، توس ...
Afaik: تا آنجا که من می دانم. کاربرد: زمانی به کار می رود که شخص گوینده باور دارد که نظرش درست است اما دقیقاً به گفته ی خود اطمینان ندارد. ظاهراً م ...
It is in progress: آن در حال انجام است. آن در حال پیشبرد [امور] است. in progress: در حال انجام. در حال پیشبرد. در حال پیش روی. ( یعنی پیش رفتن ب ...
non more so than: نه به اندازه یِ . . . . نه بیشتر از . . . . and none more so than: و نه بیشتر از . . . . but none more so than: اما نه به اندا ...
فرارفته، بالغانه مثال: The children's behavior in that play were so [precocious] رفتار آن بچه ها در آن نمایش، خیلی [فرارفته/بالغانه] بود.
در حالتی که در نقش [اسم] به کار برده شود: بی ارزش پنداری [هنگامی که یک شخص نسبت به چیزی حس disdain دارد، گویی با توجه به عقاید، سلایق و نظراتش، آن ...
- تا زمانِ . . . - تا زمانِ انجامِ . . . - در حال رسیدگی، در حال انجام، بلاتکلیف - به مثال های زیر توجه کنید: - There were whispers that a de ...
تعبیه کردن
تعداد خرابی ( تخمین زده شده ) در واحد زمان
دچار می شود ( به ) . . .
- با فرض این که . . .
بعضی وقت ها به شکل زیر می توان of را در جملات ترجمه کرد: . . . of . . . . . . یِ مرتبط با . . .
- آنی که . . . همانی است که . . . - اونی که . . . همونیه که . . . مثال: the one that acts is the healthy one آنی که فعالیت می کند همانی است که سا ...
- مورد توجه است - از اهمیت برخوردار است
دچار شدن ( مثلاً دچار شدن یک دستگاه به خرابی. )
با اطمینان یا غرور راه رفتن
رنج بردن {از نتایج ناخوشایندی که بر اثر اشتباهات شخص ایجاد شده اند} جورِ . . . را کشیدن
در حالت فعلی: _ در نظر گرفتن _ لحاظ کردن _ مورد توجه قرار دادن _ به حساب آوردن _ به شمار آوردن
شکل درجه ی دومِ سه متغیّره
مطالعات پیشین پژوهش های پیشین منابع منتشر شده تاکنون
پرگویی پرحرفی استفاده کردن از کلمات زیاد {بیش تر از حد احتیاج} برای توضیح دادن درباره ی چیزی طولانی بودن بیهوده ی چیزی {مانند: نوشته، سخن، توضیح، خطو ...
تناوب {منظور تناوبی است که نامنظم، منقطع و معمولا غیرقابل پیش بینی باشد}
متناوب {به طوری که در بازه های نامنظم اتفاق می افتد و پیوسته نیست. پیش بینی زمان وقوع آن مشکل یا غیرممکن است. } اگر این صفت را به معنی {متناوب} در نظ ...
جلوگیری کردن از ممانعت کردن از مانع شدن تحت کنترل {خود} نگه داشتن محدود کردن محدود نگه داشتن
برای راحتی برای آسودگی به جهت راحتی جهت راحت تر شدن
it is unclear how to - معلوم نیست که چگونه می توان . . . - روشن نیست که چگونه می توان . . .
به . . . به طرفِ . . . به سمتِ . . . به سویِ . . . با . . . برایِ . . . تا . . .
از . . . ناشی از . . . بدست آمده از . . .
افزار ابزار لوازم وسیله آلات
bull: گاو نر cow:گاو ماده calf: گوساله milk: شیر گاو beef: گوشت گاو veal: گوشت گوساله sheep: گوسفند lamb: برّه، گوشت برّه
extra: اضافی، زیادی extreme: خیلی زیاد، بیش از حد exceed: فراتر رفتن، تجاوز کردن از increasing: فزاینده، روبه افزایش، در حال افزایش
در حالی که. . . در همان حال که. . . همزمان با اینکه. . . ترجمه ی جملات نمونه: - While he can't cook, he sews very well اگرچه او نمی تواند آشپزی ...
SVM = Support Vector Machine ماشین بردار پشتیبان ماشینی که توسط یک الگوریتم ریاضیاتی، از یک سری بردارهای خاص معروف به بردارهای پشتیبان برای طبقه بندی ...
- قابل انعطاف {توسعه یا تقلیل} با توجه به نیاز کاربر و شرایط موجود. {منظور این است که اگر چیزی scalable باشد می توان اندازه ی فیزیکی یا مقیاس اندازه ...
Know: دانستن{چیزی} ، شناختن{کسی}؛ بحث این است که آیا با یک علم یا یک شخص آشنایی داریم یا نه. Recognize: شناختن {چیزی یا کسی که قبلا آن را دیده ایم؛ ...
صرفنظر از . . . صرفنظر از این که . . . بدون توجه به . . . بدون ملاحظه یِ . . . بدون به حساب آوردنِ . . . بدون در نظر گرفتنِ . . .
قیاس منطقی شباهت فلسفی وجود شباهت های کلی بین دو چیز که در اصل با هم متفاوت اند. برای مثال جفت واژه های زیر دارای analogy اند: {مغز انسان ؛ cpu رایا ...
اجازه دهید به جای استفاده از عبارت {فکر کردم} یا همان {گمان کردم} از عبارت عامیانه و لفظی {فِک کردم} استفاده کنیم تا مفهوم واژه ی {envisage} برای ذهن ...
PSD = Power Spectral Density چگالی طیفی توان. با تجزیه ی یک سیگنال در حوزه ی زمان ( سری زمانی ) به مؤلفه های فرکانسی سازنده اش، توسط الگوریتم FFT ...