ترجمههای حسین کتابدار (٢٠٥)
او گفت "من دوستی داشتم که از بیش مصرفی مواد فوت کرد".
رستوران من کوچک و کم اهمیت است، در عین حال درآمدی مستمر عاید من ی کند
این حرف ها را درباره او باور نکن. او در شرکتش، موقعیت و جایگاه جزئی و پایینی دارد.
ما آدم های کم اهمیت و جزئی هستیم، بنابراین مدیر به حرف های ما توجهی نمی کند.
آنها از زندان فرار کردند و با یک خودروی مسروقه، محل را ترک نمودند.
او طرفدار حق رای زنان و یک پیشگام پیشگیری از بارداری است
جنبش حق رای زنان، برای به دست آوردن این حق، در بریتانیا و امریکا مبارزه کردند.
جاش بیلینگز می گوید؛ "سکوت یکی از استدلال هایی است که سخت تر از بقیه می توان با آن مخالفت کرد. "
ایزابل هر نوع نماد و ظاهر افاده روشنفکرانه را بلافاصله انکار می کند.
او ماه آینده با آن پیشخدمت زن ازدواج خواهد کرد.
چرا دختر زیبایت را به عقد و ازدواج آن پیر مرد در آوردی؟
او کاملاً زورگویی های تو را به فراموشی سپرده است.
صد بار به گفته ام با مردم گردن کلفتی نکند، اما او هرگز این مطلب را آویزه گوش خود نکرد.
عنوان رسمی شغلش/کارش ناظر/ممیز مالی است
حالا که ارتقاء پیدا کرده، عنوان رسمی شغلش چی هست؟
با جیب خالی، تنها امیدش برای رفتن به نیویورک، قاچاقی سوار قطار بعدی شدن است
بعضی از خدمتکاران با دیدن فقر و بدبختیش، به او خندیدند و گفتند گورش را گم کند.
داستان هایی شبیه این، این فرصت را به رسانه های خبری می دهد که موضوعات گذشته را دوباره سر زبان ها بیندازند.
کلاه برداری در حوزه رفاه عمومی، برای دولت فدرال صدها هزار دلار هزینه در بر داشت.
به دلیل این نوع کلاهبرداری، صنعت نفت و گاز دریائی بدنام شده است.
اعتقاد بر این است که آنها نه در جریان یک قتل، بلکه در یک کلاهبرداری بیمه دست داشتند.
او درگیر یک کاهبردی مرتبط با کارت های اعتباری شد
به دشمن اخطار داده شد تسلیم شوند، در غیر اینصورت نابود خواهند شد
ما هرگز تسلیم فشارهای بیرونی نخواهیم شد.
وقتی پیش او رفتم، او با درخواست های من موافقت کرد
کمیته ی اجرایی حزب کمونیست موضوع رسوایی را مورد بحث قرار داده است، هر چند مقامات تلاش می کنندآنرا از مردم مخفی کنند.
این رسوایی، دولت را بی اعتبار کرد.
این رسوایی، استعفای او را اجتناب ناگزیر ساخت.
اقدامات و فعالیت هایشان/ رابطه عشقیشان رسوایی در اداره بوجود آورد.
وزرا شایعات مطرح شده درباره تهمت رشوه گیری را بی ربط خوانده و آنها را رد کردند.
این شاهد شهادت دروغ داده، بنابراین به شواهدی که ارائه داده، نمی توان اطمینان/اعتماد کرد.
او اگر چه به سن بلوغ رسیده، اما بنظر می رسد قادر به قطع وابستگی اش به والدینش نیست.
ماهیچه های پشت دیو صدمه دیده و به زحمت می تواند توپ را شوت کند.
پائل آنقدر ترسیده بود، که نتوانست جُنب بخورد
آنقدر خسته بودیم که نمی توانستیم تکان ( جنب ) بخوریم