ترجمه‌های حسین کتابدار (٢٠٥)

بازدید
٢٠٠
تاریخ
٧ ماه پیش
متن
He watched the Customs official peer into the driver's window.
دیدگاه
٤

او مامور گمرک را دید که با کنجکاوی و دقت به شیشه طرف راننده نگاه می کند.

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
Love is not to peer at each other but to stare the same way together.
دیدگاه
٣

عشق خیره شدن و زُل زدن به یکدیگر نیست، بلکه نگاه کردن به یک جهت، اشتراک اهداف مشترک و حرکت مشترک به سمت آنها است.

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
A peer review system is being introduced to help teachers who are experiencing difficulty.
دیدگاه
٣

سامانه ارزیابی فنون و تکنیک های آموزشی کارشناسان در حال معرفی شدن است برای کمک به معلمانی که در زمان تدریس با مشکلاتی مواجه می شوند.

تاریخ
٨ ماه پیش
متن
Stop diddling around and do some work!
دیدگاه
٤

از فریب و دغلبازی دست بردارید و کاری انجام دهید!

تاریخ
٨ ماه پیش
متن
She has diddled me out of the rent .
دیدگاه
٤

او سر موضوع اجاره، فریبم داد.

تاریخ
٨ ماه پیش
متن
I've been diddled! Half of these tomatoes are bad!
دیدگاه
٤

سرم کلاه رفته! نصف این گوجه فرنگی ها خرابند.

تاریخ
٨ ماه پیش
متن
Jeff, you need to come clean on who is funding your work.
دیدگاه
٤

جف، لازمه اعتراف کنی چه کسی در کارت سرمایه گذاری کرده است.

تاریخ
٨ ماه پیش
متن
I think you should come clean about where you were last night.
دیدگاه
٤

فکر می کنم باید صادقانه بگویی شب گذشته کجا بودی.

تاریخ
٨ ماه پیش
متن
I can't make it in ten minutes.
دیدگاه
٤

در مدت ده دقیقه نمی توانم موفق شوم.

تاریخ
٨ ماه پیش
متن
Don't hide. Run! You'll make it to tomorrow.
دیدگاه
٤

پنهان کردن یا اجتناب از چالش ها راه حل مناسبی نیست. بجنب، تکان بخور. فردا روز موفقیت شماست.

تاریخ
٨ ماه پیش
متن
Many things make it difficult for women to reach the top in US business.
دیدگاه
٤

خیلی چیزها شرایط را برای رسیدن زنان به مدیریت های عالی اقتصادی در امریکا دشوار می کند.

تاریخ
٨ ماه پیش
متن
Life is what you make it.
دیدگاه
٤

کیفیت و نتیجه زندگی فرد تا حد زیادی به افکار، احساسات، اعمال و نگرش آنها بستگی دارد.

تاریخ
٨ ماه پیش
متن
A red flag meant a girl.
دیدگاه
٣

عبارت ممکن است به این ایده اشاره داشته باشد که پرچم قرمز، که می تواند نشانه هشدار یا خطر باشد، به عنوان استعاره برای زنی استفاده می شود که رفتارها یا ...

تاریخ
٨ ماه پیش
متن
A red flag is often used as a danger signal.
دیدگاه
٤

عبارت red flag اغلب به عنوان علامت خطر استفاده می شود.

تاریخ
٨ ماه پیش
متن
Then the rain came and the red flag went up to signal a halt.
دیدگاه
٤

بعد از بارش باران، نشانه هشدار لغو شد.

تاریخ
٨ ماه پیش
متن
Train services have been cut to the bone.
دیدگاه
٤

خدمات قطار به حداقل ممکن آن رسیده است.

تاریخ
٨ ماه پیش
متن
The workforce has been pared to the bone .
دیدگاه
٥

نیروی کار به پایین ترین سطح آن رسیده است.

تاریخ
٨ ماه پیش
متن
Let's go home, I'm chilled to the bone .
دیدگاه
٤

بیا بریم خانه، سرما تا مغز استخوانم نفوذ کرده است.

تاریخ
٨ ماه پیش
متن
The country's defences have been pared to the bone .
دیدگاه
٤

وضعیت دفاعی کشور به آخر خط رسیده است.

تاریخ
٨ ماه پیش
متن
Are the miscreants aware that they are guilty of trespass and criminal damage?
دیدگاه
٤

آیا مجرمان میدانند مرتکب جرم ورود غیر قانونی و ایجاد خسارت جدی هستند؟

تاریخ
٨ ماه پیش
متن
Life is ten percent what you make it and ninety percent how you take it.
دیدگاه
٤

تنهاده درصد از زندگی با شرایطی که در آن قرار می گیرید تعیین و نود درصد تجربیات شما از نحوه پاسخ دادن به آن شرایط ناشی می شود.

تاریخ
٨ ماه پیش
متن
The research study will be reviewed by peers.
دیدگاه
٣

پژوهش مربوطه توسط همتایانش مورد بررسی مجدد قرار خواهد گرفت.

تاریخ
٨ ماه پیش
متن
Below him was nothing but a black void.
دیدگاه
٣

زیر پای او هیچ چیز، بجز یک حفره سیاه نبود.

تاریخ
٨ ماه پیش
متن
The office fell void.
دیدگاه
٣

اداره بسته است ( کارمندان رفته اند ) .

تاریخ
٨ ماه پیش
متن
The amusement park will fill a void in this town, which has little entertainment for children.
دیدگاه
٣

شهر بازی جای خالی تفریحات را در این شهری که وسایل سرگرمی کمی برای بچه ها دارد، پر خواهد کرد.

تاریخ
٨ ماه پیش
متن
The void left by his mother's death was never filled.
دیدگاه
٣

خلا فوت مادرش هرگز پر نشد.

تاریخ
٨ ماه پیش
متن
He rose, his face void of emotion as he walked towards the door.
دیدگاه
٣

بلند شد و زمانی که به سمت در رفت، چهره اش فاقد هر گونه احساسی بود.

تاریخ
٨ ماه پیش
متن
His pants rose a full three inches off his shoes.
دیدگاه
٤

شلوارش کاملاً سه اینچ بالای کفششه!! ( اشاره به کوتاه بودن شلوار )

تاریخ
٨ ماه پیش
متن
He couldn't take that job at the zoo because of his epilepsy.
دیدگاه
٣

به خاطر بیماری صرع، او نتوانست آن موقعیت شغلی را در باغ وحش به دست آورد.

تاریخ
٨ ماه پیش
متن
Evaporation and condensation are parts of the water cycle.
دیدگاه
٤

تبخیر سطحی و میعان ( مایع شدن ) ، بخشی از فرایند پویای گردش آب هستند.

تاریخ
٨ ماه پیش
متن
The children made posters showing the cycle of the seasons in a year.
دیدگاه
٤

این کودکان پوسترهایی درست کردند که گردش فصول در سال را نشان می دهد.

تاریخ
٨ ماه پیش
متن
Asthma, heart conditions, diabetes or epilepsy may expose you to special risks with watersports in the heat.
دیدگاه
٣

ممکن است انجام ورزش های آبی در آب و هوای گرم شما را با داشتن زمینه بیماری هایی چون آسم، اختلالات مرتبط با قلب، دیابت یا صرع، در معرض خطرات خاصی قرار ...

تاریخ
٨ ماه پیش
متن
Paracelsus made intractable problems such as plague, syphilis, epilepsy, mental disorder, and learning disabilities central to his preoccupations.
دیدگاه
٣

پاراسلسوس ( پزشک و کیمیاگر و گیاه شناس و ستاره شناس سوئیسی - آلمانی در دوران رنسانس ) مسائل دشوار و غامضی مانند طاعون، سیفلیس، صرع، اختلال روانی ناتو ...

تاریخ
٨ ماه پیش
متن
Local and national epilepsy organizations can also be helpful to those experiencing employment problems or job discrimination.
دیدگاه
٣

سازمان های محلی و ملی صرع نیز می توانند برای افرادی که مشکلات یا تبعیض شغلی ناشی از بیماری صرع دارند، یاری رسان/ مفید باشند.

تاریخ
٨ ماه پیش
متن
Again, the realization of the downside of being beautiful hit Matt.
دیدگاه
٣

بار دیگر، تجربه تلخ پیامدهای جذاب بودن ( زیبا بودن ) ، به مت ضربه زد.

تاریخ
٨ ماه پیش
متن
Unemployment, inflation and greater inequality are often the downside of a market economy.
دیدگاه
٣

بیکاری، تورم و نابرابری بیشتر، اغلب ابعاد منفی اقتصاد بازار آزاد است

تاریخ
٨ ماه پیش
متن
The downside of living here, of course, is that it is expensive.
دیدگاه
٤

جنبه منفی زندگی کردن در اینجا، هزینه های گران آن است.

تاریخ
٨ ماه پیش
متن
Perhaps one of the most noteworthy forms of Japanese entertainment was the impalement of vaginas.
دیدگاه
٤

شاید یکی از مشهورترین اشکال سرگرمی ژاپنی ها در گذشته، سوراخ کردن واژن ها با یک جسم تیز بوده است.

تاریخ
٨ ماه پیش
متن
I've got a few odds and ends to do before leaving.
دیدگاه
٣

پیش از رفتن، چند کار جزئی دارم که باید انجام بدم.

تاریخ
٨ ماه پیش
متن
He stood at the balcony to overlook neighbour's hallroom.
دیدگاه
٤

او در ایوان ایستاد تا به اتاق نشیمن خانه همسایه اشراف داشته باشد ( بهتر آنجا را ببیند ) .

تاریخ
٨ ماه پیش
متن
He was small, but his prowess as a fighter was well-known and the bullies left him alone.
دیدگاه
٤

اگر چه جثه کوچکی داشت، اما مهارتش در مبارزه زبان زد همه بود، از این رو زور گویان و قلدرها، دست از سرش برداشتند

تاریخ
١١ ماه پیش
متن
He was on the lam for seven years.
دیدگاه
١١

او هفت سال از دست پلیس فراری بود.

تاریخ
١١ ماه پیش
متن
He was recaptured after four months on the lam.
دیدگاه
١٢

او پس از چهار ماه فرار، دوباره دستگیر شد

تاریخ
١١ ماه پیش
متن
The robbers were on the lam for several days before they were caught.
دیدگاه
١٥

سارقان، پیش از دستگیر شدن، چندین روز در حال فرار از دست پلیس بودند.

تاریخ
١١ ماه پیش
متن
There is a simple, inexpensive solution for those who refuse to play ball with the system.
دیدگاه
٥

یک راه حل ساده و کم هزینه برای کسانی که با سیستم همکاری نکنند، وجود دارد.

تاریخ
١١ ماه پیش
متن
The letter filled him with foreboding.
دیدگاه
٥

نامه مملو از احساس دلشوره بود.

تاریخ
١١ ماه پیش
متن
I felt a gloomy foreboding that something was going to go wrong.
دیدگاه
٥

من احساس دلشوره ملال آوری داشتم که چیزی درست نیست.

تاریخ
١١ ماه پیش
متن
She had a foreboding of danger.
دیدگاه
٤

او نسبت به آینده دلشوره داشت.

تاریخ
١ سال پیش
متن
You may cash in this cheque at all times and all places.
دیدگاه
٥

این چک در هر زمان و مکانی، قابل نقد شدن است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
It's as if all eyes are focused on me.
دیدگاه
٩

انگار / مثل این که همه به من زُل زده اند.