تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سلولهای میله ای و مخروطی شبکیه چشم میله ها ( rods ) : مسئول دید در نور کم ( سیاه و سفید ) . مخروط ها ( cones ) : مسئول تشخیص رنگ و جزئیات.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عبارت "give someone the old heave - ho" یک اصطلاح غیررسمی و رنگارنگ در انگلیسی است که به معنی "اخراج کردن"، "کنار گذاشتن" یا "راندن کسی" است. در فارس ...

پیشنهاد
٠

عبارت "give someone the old heave - ho" یک اصطلاح غیررسمی و رنگارنگ در انگلیسی است که به معنی "اخراج کردن"، "کنار گذاشتن" یا "راندن کسی" است. در فارس ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عبارت "give someone the old heave - ho" یک اصطلاح غیررسمی و رنگارنگ در انگلیسی است که به معنی "اخراج کردن"، "کنار گذاشتن" یا "راندن کسی" است. در فارس ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خالهای هدف

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خال هدف

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

water jet

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

water pick

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

water pick : مسواک آبی : از آب برای پاک کردن ریزه های غذا از بین لثه ها استفاده می کند

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

water jet : مسواک آبی

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. بی خیال شدن / نادیده گرفتن ( رایج ترین معنی ) - مثال: - "He blew off the meeting. " "او جلسه را بی خیال شد. " ( عمداً شرکت نکرد ) - "Don’t ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

: down comforter "Down" در اینجا به پرهای نرم و سبک زیرین پرندگان ( مثل اردک/غاز ) اشاره دارد. پتوی پر ( رایج ترین ترجمه ) مثلاً: "I bought a ne ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

"Down" در اینجا به پرهای نرم و سبک زیرین پرندگان ( مثل اردک/غاز ) اشاره دارد. پتوی پر ( رایج ترین ترجمه ) مثلاً: "I bought a new down comforter. " ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بی خیال - گمشو - بی خیال شو - گمشو دیگه

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. تاتو ( خالکوبی ) – رایج ترین معنی - انگلیسی: "He has colorful tats on his arms. " - فارسی: "او روی بازوهایش خالکوبی های رنگی دارد. " - توجه: ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. تاتو ( خالکوبی ) – رایج ترین معنی - انگلیسی: "He has colorful tats on his arms. " - فارسی: "او روی بازوهایش خالکوبی های رنگی دارد. " - توجه: ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تاب برداشتن - کج و معوج کردن

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اختلاف - تفاوت - عدم توافق

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Latin: "pro - " ( forward ) "tegere" ( to cover/protect ) → "protegere" ( to shield ) . Related words : Protect ( English ) , prot�ger ( French ) , ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

belle : به فرانسوی یعنی زیبا زیباترین دختر مهمانی و مجلس رقص

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اول از همه به دستگاهی که چشم پزشک ها چشم بیماران را در آن می بینند هم می گویند - - - 1. Slit ( noun ) = A narrow cut or opening EN: "There was a ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. Flip through = To quickly browse or skim ( a book, magazine, etc. ) EN: "She flipped through the magazine while waiting at the doctor’s office. " ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. Flip through = To quickly browse or skim ( a book, magazine, etc. ) EN: "She flipped through the magazine while waiting at the doctor’s office. " ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. To dabble = To take part in an activity casually or superficially EN: "She dabbles in painting but doesn’t take it seriously. " FA: "او گاهی نقا ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آب بازی کردن - بازی بازی کاری را انجام دادن

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نوعی نژاد سگ شکاری با گوشهای افتاده

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

The word "racy" in English has a few meanings, often related to being lively, bold, or slightly risqu�. 1. Racy story / رمان یا داستان جذاب و کمی ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گل و گشاد نشستن، ( روی صندلی یا زمین یا تختخواب و غیره ) ولوشدن، خزیدن، با زحمت حرکت کردن، تقلاکنان کاری را انجام دادن، پخش و پلا شدن، بدون حساب و کت ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

gentry, - fy, - er

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

gentry, - fy, - ation

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

gentry, - fy

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

antonym : imperceptible : نامحسوس

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

English: The mountain has a precipitous cliff that’s dangerous to climb. Persian: این کوه یک صخره شیب دار دارد که بالا رفتن از آن خطرناک است. Engl ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

English: The economic crisis precipitated the fall of the government. Persian: بحران اقتصادی، سقوط دولت را تسریع کرد. English: His sudden resignat ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. English: His apology rang hollow after he repeated the same mistake. Persian: عذرخواهی او بعد از تکرار همان اشتباه، توخالی به نظر رسید. 2. Eng ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حرف اول اسم

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تَرَک - شکاف

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اصطلاح "Hit the head" یک عبارت عامیانه ( Slang ) در انگلیسی است که به معنی "به دستشویی رفتن" ( خصوصاً برای ادرار کردن ) به کار می رود. - - - دل ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. English: "You want to try fixing the car? Alright, have at it!" Persian: "می خوای ماشین رو تعمیر کنی؟ خیلی خوب، دست به کار شو!" - - - 2. ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آزمایش کردن کالاها چک کردن بضاعت ( کسی )

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نام و سِمَت دست اندرکاران فیلم

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ریشه شناسی ( Etymology ) واژهٔ "convolute": ۱. تجزیهٔ ریشه ها: - "Con - " ( پیشوند لاتین ) : - به معنای "با هم" یا "به طور کامل" ( مانند connec ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ریشه شناسی ( Etymology ) واژهٔ "convolute": ۱. تجزیهٔ ریشه ها: - "Con - " ( پیشوند لاتین ) : - به معنای "با هم" یا "به طور کامل" ( مانند connec ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ریشه شناسی ( Etymology ) واژهٔ "convolute": ۱. تجزیهٔ ریشه ها: - "Con - " ( پیشوند لاتین ) : - به معنای "با هم" یا "به طور کامل" ( مانند connec ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

ریشه شناسی ( Etymology ) واژهٔ "convolute": ۱. تجزیهٔ ریشه ها: - "Con - " ( پیشوند لاتین ) : - به معنای "با هم" یا "به طور کامل" ( مانند connec ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

ریشه شناسی ( Etymology ) واژهٔ "propensity": واژهٔ "propensity" از ترکیب دو بخش لاتین تشکیل شده است: 1. پیشوند "pro - " به معنای "به سمت" یا "پیش ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. It's high time you started studying for your exams. دیگر وقتش رسیده که برای امتحاناتت شروع به درس خواندن کنی. 2. It's high time we cleaned the ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. It's high time you started studying for your exams. دیگر وقتش رسیده که برای امتحاناتت شروع به درس خواندن کنی. 2. It's high time we cleaned the ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

In, equity, - able