dabble

/ˈdæbl̩//ˈdæbl̩/

معنی: نم زدن، تر کردن، رنگ پاشیدن، سرسری کارکردن، در اب شلپ شلپ کردن، بطور تفریحی کاری را کردن
معانی دیگر: (با پاشیدن یا فرو کردن) نم زدن، (به ویژه با دست) با آب بازی کردن، شلپ شلوپ کردن، (با: at یا in) ور رفتن، (به طور سطحی و تفننی) کار کردن، (از روی بلهوسی) به کاری پرداختن، (دست یا انگشت خود را کمی در آب) فرو کردن و درآوردن، (کمی) خیس کردن، (کمی) آغشتن، کم کم تر کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: dabbles, dabbling, dabbled
• : تعریف: to wet by splashing or dipping.
مترادف: dip
مشابه: dampen, moisten, slosh, splash, wet

- The child dabbled his hands in the pool.
[ترجمه گوگل] کودک دست هایش را در استخر فرو کرد
[ترجمه ترگمان] کودک دست خود را در استخر به دست گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: dabbler (n.)
(1) تعریف: to splash liquid lightly.
مشابه: slosh, splash, splatter, swash

(2) تعریف: of ducks or other birds, to feed at the bottom in shallow water by dipping the head.
مشابه: dip

(3) تعریف: to work at or be involved in some activity in a shallow or intermittent manner.
مترادف: dip, toy
مشابه: fiddle, flirt, fool around, putter, tinker, trifle

- He dabbles in art, but he rarely attempts to exhibit his work.
[ترجمه گوگل] او به هنر می پردازد، اما به ندرت تلاش می کند آثار خود را به نمایش بگذارد
[ترجمه ترگمان] او عاشق هنر است، اما به ندرت تلاش می کند کارش را به نمایش بگذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- With all her money, she could afford to dabble in the restaurant business.
[ترجمه گوگل] با تمام پولش، او می‌توانست به شغل رستوران‌داری بپردازد
[ترجمه ترگمان] با این همه پول، می توانست در تجارت رستوران دخالت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. A duck will not always dabble in the same gutter.
[ترجمه گوگل]یک اردک همیشه در یک ناودان نمی‌چرخد
[ترجمه ترگمان]یک اردک همیشه در یک جوب نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. They dabble in the stock market.
[ترجمه گوگل]آنها در بازار سهام دست و پا می زنند
[ترجمه ترگمان]آن ها در بازار سهام بازی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Children like to dabble in water.
[ترجمه گوگل]بچه ها دوست دارند در آب بچرخند
[ترجمه ترگمان]بچه ها دوست دارند در آب بازی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Magicians do not dabble, they work hard.
[ترجمه گوگل]شعبده بازها دست و پا نمی زنند، آنها سخت کار می کنند
[ترجمه ترگمان]جادوگران بازی نمی کنند، سخت کار می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The four witches dabble in the supernatural to get back at their enemies and fix a few personal-appearance problems.
[ترجمه گوگل]این چهار جادوگر در ماوراءالطبیعه می چرخند تا به دشمنان خود برگردند و چند مشکل ظاهری شخصی را برطرف کنند
[ترجمه ترگمان]چهار جادوگر در مافوق طبیعی بازی می کنند تا به دشمنانشان برگردند و چند تا از مشکلات شخصی را حل کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I sort of dabble my foot in it like it's a puddle. I never knew Marie was married.
[ترجمه گوگل]یک جورهایی پایم را در آن فرو می‌کنم، انگار که گودال است من هرگز نمی دانستم که ماری ازدواج کرده است
[ترجمه ترگمان]من تقریبا پایم را در آن بازی می کنم، انگار که یک گودال است من هیچوقت نمیدونستم که \"ماری\" ازدواج کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Some lawyers dabble in charity cases, which, I suspect, is whitewash for their chicanery more often than not.
[ترجمه گوگل]برخی از وکلا در پرونده های خیریه مشغول هستند، که، به گمان من، بیشتر اوقات به خاطر شیطنت آنها سفیدپوش است
[ترجمه ترگمان]بعضی از وکلا در موارد خیریه دخالت می کنند، که من گمان می کنم، اغلب به خاطر chicanery ها، سفید پوستان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It enable us to dabble in vicarious vice and to sit in smug judgement on the result.
[ترجمه گوگل]این ما را قادر می‌سازد که در رذیلت جانشین بجنگیم و نتیجه را از خود قضاوت کنیم
[ترجمه ترگمان]این کار ما را قادر می سازد تا در جانشین جانشین خود بازی کنیم و در نتیجه در قضاوت خود قضاوت کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. At he started to dabble with heroin and within 12 months he was using it daily.
[ترجمه گوگل]او شروع به مصرف هروئین کرد و در عرض 12 ماه روزانه از آن استفاده کرد
[ترجمه ترگمان]در مدت ۱۲ ماه او شروع به بازی کردن با هروئین کرد و در عرض ۱۲ ماه از آن استفاده کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They dabble in composites, and keep a weather eye on the developments made by the small specialists.
[ترجمه گوگل]آن‌ها در کامپوزیت‌ها کار می‌کنند و پیشرفت‌های انجام‌شده توسط متخصصان کوچک را زیر نظر دارند
[ترجمه ترگمان]آن ها در کامپوزیتها بازی می کنند و به پیشرفته ای انجام شده توسط متخصصان کوچک نگاه می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I sort of dabble my foot in it like it's a puddle.
[ترجمه گوگل]یک جورهایی پایم را در آن فرو می‌کنم، انگار که گودال است
[ترجمه ترگمان]من تقریبا پایم را در آن بازی می کنم، انگار که یک گودال است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Even professional men, it seems, would dabble in a bit of commerce if it helped pay the bills.
[ترجمه گوگل]به نظر می‌رسد که حتی مردان حرفه‌ای نیز اگر به پرداخت صورت‌حساب‌ها کمک کند، کمی به تجارت مشغول می‌شوند
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که حتی مردان حرفه ای هم اگر به پرداخت قبوض خود کمک کنند، در یک تکه از بازرگانی بازی خواهند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The rest of us just dabble in it.
[ترجمه گوگل]مابقی فقط به آن مشغول می شویم
[ترجمه ترگمان]بقیه ما فقط توش دخالت می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The financial squeeze has tempted many more to dabble in fraud.
[ترجمه گوگل]فشار مالی بسیاری از افراد را وسوسه کرده است تا به کلاهبرداری بپردازند
[ترجمه ترگمان]فشار مالی بسیاری را وسوسه کرده است که به fraud بپردازند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نم زدن (فعل)
baste, bedew, dabble, sauce

تر کردن (فعل)
imbrue, bedew, dabble, moisten, wet, dab

رنگ پاشیدن (فعل)
dabble

سرسری کارکردن (فعل)
dabble

در اب شلپ شلپ کردن (فعل)
dabble

بطور تفریحی کاری را کردن (فعل)
dabble

تخصصی

[نساجی] نم زدن - رطوبت زدن - رنگ پاشیدن

انگلیسی به انگلیسی

• play in water; be superficially involved or interested; wet slightly, splash
if you dabble in an activity, you take part in it but are not seriously involved.

پیشنهاد کاربران

to dabble means to take part in an activity in a casual or superficial way/ to take a slight and not very serious interest in a subject, or try a particular activity for a short period
مشارکت کردن در فعالیت یا کاری به شکل غیر منظم و سطحی و ظاهری
...
[مشاهده متن کامل]

He first dabbled in politics when he was at law school
She dabbled with drugs at university

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/dabble
تفننی کاری را کردن
🔴 معنی
◀️ مثال
🔴 to take a slight and not very serious interest in a subject, or try a particular activity for a short period
◀️ ?You cook : تو آشپزی بلدی؟
I dabble a little, yes : تا حدودی میتونم، بله ( یکمی بلدم )
...
[مشاهده متن کامل]

🔴 You dabble when you are a little bit involved in an activity, such as an art form or a hobby. Maybe you only dabble in mystery novels, but you are very knowledgeable about comic books. The word dabble can also often relate to water.

دستی در کاری داشتن.
کارها را سرسری انجام دادن
سَرَک کشیدن
فعل: شل گرفتن کاری

بپرس