پیشنهادهای جلیل جعفری (٩٣٦)
راز سر به مهر، سر مگو.
British English spoken used to tell someone rudely or angrily to go away. برو رد کارت، گورتو گم کن.
برگ برنده
معقول، دلگرم، بی پروا، رازدار.
Idiomatic expression for sexual intercourse with a member of the opposite sex. رابطه شهوانی با جنس مخالف
کشش جنسی مترداف با: Sexual attraction جاذبه جنسی
توی کف رابطه جنسی بودن
قانونی کردن، رسمی کردن.
بعید نبودن، دور از انتظار نبودن.
بازار ( به معنی شهرت ) ، بازار گرمی کردن.
To have an often immoral sexual relationship with ( someone ) . با کسی روی هم ریختن، با کسی رابطه جنسی داشتن
"The very man" is a strange little expression meaning, "that man in particular". آدم مشخص، آدم خاص.
بی نظیر، معرکه، محشر، همه چیز تمام.
شرم زده، شرم آگین، خجالت زده.
تته پته کردن، به لکنت افتادن.
بازوبند، سربند.
عوضی، مزخرف.
کسی را به امان خدا رها کردن. مترداف با: leave someone to his or her own devices
از تو چه پنهان.
ضرب و شتم، کتک کاری.
جلب توجه کردن، شهرت پیدا کردن، مشهور بودن.
A member of a group having common characteristics عضوی از یک گروه با مشخصات مشترک
you can't miss it/him/her ect.
گاو پیشونی سفیده، همه کس و در همه جا او را می شناسند.
شوخیش هم قشنگ نیست، حرفشو نزن.
عجالتا
قلچماق قلچماق . [ ق ُ چ ُ ] ( ترکی ، ص مرکب ) مرد شهوت پرست و اوباش . ( آنندراج از سفرنامه ٔ شاه ایران ) . این کلمه مرکب از قل به معنی بازو و چماق اس ...
حساسیت بی جا
محال است، امکان ندارد.
قدرت اجرایی، تشکیلات.
قدم رو
کلاه خدمت سربازی
برای لباس: امروزی، خوش دوخت،
ولگرد، آواره، سرگردان.
دلسوزانه، همدلانه.
A young child who is poorly or raggedly dressed بچه ژنده پوش
To move ( things, for example ) from one place or position to another. فاصله گذاری بین دو مکان یا موقعیت
Used to bring a marching band or group of soldiers to attention. خبردار!
نخ نما شده
سریع، سریع تر
زمین بین نیروی خودی و دشمن
مراقب حمله دشمن بودن اعضای نظامی معمولاً جهت گیری را با استفاده از شماره های یک ساعت توصیف می کنند. هر جهتی که وسیله نقلیه، واحد یا فرد حرکت می کند، ...
هنگامی که از چیزی می پرید و فریاد می کشید استفاده می شود. “Geronimo” توسط جهنده هایی که از ارتفاع زیادی می پرند فریاد زده می شود، اما ریشه نظامی دار ...
مورد انتقادشدید قرار گرفتن
نیروی زمینی حاضر در عملیات
کشته شده
مردن، از دنیا رفتن، درگذشتن.
با حداکثر تلاش، با قدرت.
وقت را بیهوده گذراندن، در کاری خطا کردن.
خشک خراشنده خویش خراش ما ( اصطلاحی که رضا بابک بازیگر هنرهای نمایشی در مجموعه تلویزیونی خانه ما به کار می برد )