پیشنهادهای جلیل جعفری (٩٠٩)
سرخر
زُمُخت و یُقُور، نتراشیده و نخراشیده.
در گذشته و به طور مشخص در دوره قاجار قراول می گفتند. معنی قراول در فرهنگ عمید: سربازی که در جایی برای کشیک و نگهبانی گماشته شود، نگهبان، دیده بان.
ادبی: پریشان دماغ، آشفته دماغ رضی الدین آرتیمانی: پریشان دماغیم ساقی کجاست شراب ز شب مانده باقی کجاست بیدل دهلوی: مکن ز شانه پریشان دماغ گیسو را مچی ...
باز هم، این بار هم، برای چندمین بار. سنایی: کین سخن باز هم از آن نمطست نه چو دیگر سخن حدیث بطست خاقانی: جام می تا خط بغداد ده ای یار مرا باز هم در ...
نامحتمل، ناممکن، بعید، دور از انتظار.
پشت سر هم، یک بند، یک ریز، پیاپی، همه وقت،
بدبخت و بیچاره.
تازه تاسیس، جدید، نو، تازه به دوران رسیده.
این عبارت اول بار در سال 1421 ثبت و ضبط شد و به معنای the next day و the preceding day ( فردا و دیروز ) بود ولی امروزه به معنای مدت کوتاهی قبل که شام ...
هتاک، پرده در، بی حیا، بی شرف.
شوخی، مزاح، مسخرگی، سبک سری.
قصه ( با داستان یا رمان تفاوت دارد ) ، حکایت، مَثَل، نَقل.
1. The power of something to influence or make an impression. 2. A male's ability to achieve an erection or to reach orgasm. اثرگذاری، جذبه، جذابی ...
More important than any other considerations. شاه بیت، حرف حساب، حرف اصلی، بیت الغزل.
با داد و فریادو عصبانیت چیزی خواستن، شلوغ بازی درآوردن، گردوخاک راه انداختن ( برای جلب توجه.
خودآموزی
شمار فرزندآوری
موج یا جریان ناگهانی رو به رشد، حس فزاینده
درز گرفتن مطلبی یا کلامی یا هر چیزی، کوتاه کردن گفتگو، کوتاه آمدن در سخن و مطلبی را سربسته و ابتر گذاشتن برای احتراز از ملال شنوندگان یا علل دیگر. م ...
زیر سیبیلی رد کردن
قُرُم پُف
پتیاره
خوره ( معنی کنایی )
دوستان نیازی به این همه بددهانی و ناسزا نبود! فقط faeces که شامل an act of defecating و diarrhoea است با موارد پیشنهادی ( باز هم تکراری! ) اینجا مطا ...
کمی که گذشت after some time has passed
گریز زدن، به حاشیه رفتن، اجتناب کردن، دو در کردن، پیچاندن، شانه خالی کردن، زیر بار نرفتن.
کشتار خشونت بار یا آزار یک گروه قومی یا مذهبی. این اصطلاح در قرون نوزدهم و بیستم برای توصیف حملات به یهودیان در امپراتوری روسیه وارد زبان انگلیسی شدو ...
کشتار، قتل عام، ارتکاب به قتل. the action or process of killing or being killed
ـ جاکاغذی ـ جعبه ای چندطبقه برای گذاشتن کاغذ یا پرونده بر روی میز ( فرهنگ معین ) ـ جعبه روباز که برای قرار دادن پرونده یا نامه ها جهت اقدام روی میز ...
خط خرچنگ قورباغه
وقتی در ابتدای جمله و پس از آن ویرگول باشد: وانگهی، یکی از اون، با این حال، با این همه، اینها به کنار، گذشته از این، افزون بر این.
لیکن، لیک، ولی.
چهارده بار معنی محافظت یا محافظت کردن برای این کلمه پیشنهاد شده! این در حالی است که تمامی معنای این کلمه در مدخل اصلی آمده و هیچ نیازی به هیچ پیشنهاد ...
God Knows is a phrase used to express one's own lack of knowledge or understanding of a subject ( akin to the phrase "I don't know" ) or to express t ...
موجب آزار و عصبانیت کسی شدن to annoy or bother ( someone ) very much مترداف با: to drive ( someone ) mad
Used to در جملات مثبت به کار می رود: I'm used to getting up early for work همیشه برای سر کار رفتن صبح زود بیدار می شوم. Use to به طور مشخص با did و ...
An affectionate form of address to a boy or man. صفت است و شکل خودمانی صدا زدن یا خطاب کردن در بین آقایان یک چیزی مثل رفیق، داداش، برادر.
If you think something out, you consider all the aspects and details of it before doing anything or making a decision. تمام جوانب کار یا تصمیمی را د ...
موضوعی را سبک و سنگین کردن، متناسب با توان خود عمل کردن، مصلحت اندیشی.
ریشه این کلمه در لاتین trivialis است. از معانی دیگر آن به بی نتیجه، بی تاثیر، بی فایده، غیرضروری، بی خود و. . . اشاره می توان کرد.
غیر منطقی، بی معنی و غیر منطقی این عبارت را می توان در مواقعی به کار برد که پذیرش پیشنهاد یا تاییدیه موضوعی پوچ یا حتی خنده دار به نظر آید.
A person who insists on exactness or completeness in the observance of something. پا پِی، پی جو. مترداف با: disciplinarian, enforcer, fanatic, nitp ...
رسمی: خلاصه، القصه، مخلص کلام، کوتاه اینکه. غیررسمی: درد سرت ندم، جونم برات بگه.
Ability to make decisions and take action توانایی تصمیم گیری و اقدام عملی
پرداختن به چیزی یا موضوعی
وقوع اتفاقی در احتمال خیلی نزدیک، چیزی نمانده که . . . ، کم مانده که بگویند. . . ،
چِکا یا کمیسیون بایستار سرنام کمیسیون فوق العاده مبارزه با ضدانقلاب و خرابکاری، نخستین سازمان امنیتی روسیه بود که در ۵ دسامبر ۱۹۱۷ به دستور ولادیمیر ...
عمومی: دلسوز، باعاطفه.
بر کسی سلطه یا تسلط داشتن.