playfulness

جمله های نمونه

1. Playfulness and formality can mingle, even at a wedding.
[ترجمه گوگل]بازیگوشی و رسمی ممکن است حتی در عروسی با هم ترکیب شوند
[ترجمه ترگمان]playfulness و تشریفات هم میتونن با هم قاطی بشن، حتی توی عروسی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She resists the polysyllabic playfulness that marks the writing of her brother, Bill, but she writes with clarity and style.
[ترجمه گوگل]او در برابر بازیگوشی چند هجایی که نشانه نوشتن برادرش، بیل است، مقاومت می کند، اما با وضوح و سبک می نویسد
[ترجمه ترگمان]او در مقابل بازیگوشی polysyllabic که نوشته برادرش بیل را نشان می دهد مقاومت می کند، اما او با وضوح و سبک می نویسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. His playfulness is in evidence this day, too.
[ترجمه گوگل]بازیگوشی او این روزها نیز مشهود است
[ترجمه ترگمان]شیطنت و بازیگوشی او هم در این روز شهادت خواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Morrissey, of course, prefers arch playfulness and that is his prerogative as a person and a songwriter.
[ترجمه گوگل]موریسی، البته، بازیگوشی قوس را ترجیح می دهد و این حق او به عنوان یک شخص و یک ترانه سرا است
[ترجمه ترگمان]موریسی، البته، playfulness را ترجیح می دهد و این حق او به عنوان یک شخص و یک ترانه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Mr. Sottsass was known for his playfulness and wit as well as his whimsical ornamentation.
[ترجمه گوگل]آقای سوتساس به بازیگوشی و شوخ طبعی و همچنین تزئینات عجیب و غریبش معروف بود
[ترجمه ترگمان]آقای Sottsass به خاطر playfulness و wit به همان خوبی که به نظر می رسید از آن لذت می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. This smooth approach to type lends a modern playfulness to a company's visual identity.
[ترجمه گوگل]این رویکرد صاف به تایپ، بازیگوشی مدرنی را به هویت بصری یک شرکت می بخشد
[ترجمه ترگمان]این رویکرد آرام به نوع، نوعی شیطنت مدرن را به هویت بصری یک شرکت قرض می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Your date is filled with laughs and playfulness.
[ترجمه گوگل]قرار شما پر از خنده و بازیگوشی است
[ترجمه ترگمان]قرار ملاقات شما پر از خنده و شوخی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I see playfulness, reminiscing a time when we take pleasures in things uncomplicated.
[ترجمه گوگل]من بازیگوشی را می بینم، یادآور زمانی که از چیزهای بدون عارضه لذت می بریم
[ترجمه ترگمان]اون بازی رو می بینم، یادم میاد زمانی که ما به مسائل پیچیده و پیچیده لذت می بریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Their attachment and playfulness makes them a perfect companion for children.
[ترجمه گوگل]دلبستگی و بازیگوشی آنها آنها را به یک همراه عالی برای کودکان تبدیل می کند
[ترجمه ترگمان]دلبستگی و بازیگوشی آن ها باعث می شود که آن ها برای بچه ها مصاحب خوبی باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A sense of playfulness is the best defense against taking yourself too seriously.
[ترجمه گوگل]حس بازیگوشی بهترین دفاع در برابر جدی گرفتن خود است
[ترجمه ترگمان]یک حس شوخ طبعی بهترین دفاع از این است که خودتان را خیلی جدی بگیرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. That playfulness is a reoccurring component in our a collateral phenomenon a premeditated design goal.
[ترجمه گوگل]این بازیگوشی یک جزء تکرارشونده در یک پدیده جانبی ما یک هدف طراحی از پیش طراحی شده است
[ترجمه ترگمان]آن بازیگوشی یک جز reoccurring در یک پدیده وثیقه است که یک هدف طراحی از پیش برنامه ریزی شده را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This particular dog expresses behavior characteristics like playfulness, friendliness, and even love.
[ترجمه گوگل]این سگ خاص ویژگی های رفتاری مانند بازیگوشی، دوستانه و حتی عشق را بیان می کند
[ترجمه ترگمان]این سگ به خصوص ویژگی های رفتاری را مثل شیطنت، دوستانه و حتی عشق بیان می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Some philosophers have claimed that our playfulness is the most noble part of our basic nature.
[ترجمه گوگل]برخی از فیلسوفان ادعا کرده اند که بازیگوشی ما اصیل ترین بخش طبیعت اولیه ما است
[ترجمه ترگمان]برخی از فلاسفه ادعا کرده اند که شیطنت ما مهم ترین قسمت طبیعت اصلی ماست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Playfulness and a zest for newness infuse your realtionship.
[ترجمه گوگل]بازیگوشی و میل به تازگی رابطه واقعی شما را القا می کند
[ترجمه ترگمان]تراشه پوست پرتقال و تراشه پوست پرتقال، تراشه پوست پرتقال را پر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• gaiety, cheerfulness; pleasantness, geniality; gladness, happiness

پیشنهاد کاربران

شوخی، مزاح، مسخرگی، سبک سری.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : play
✅️ اسم ( noun ) : play / playfulness / player / playing
✅️ صفت ( adjective ) : playful / playable
✅️ قید ( adverb ) : playfully
the quality of being full of fun and wanting to play. childlike playfulness
خوش گذرانی
شوخ و شنگی
سر زندگی
شادابی
نشاط ؛ دلپذیری ، مهربانی شادی ، خوشبختی
بازیگوشی

بپرس