پیشنهاد‌های جلیل جعفری (١,٦٢٩)

بازدید
١,٥٦٩
تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گرد و خاک کردن

پیشنهاد
٠

اسکناس درشت، پول درشت کاغذی.

پیشنهاد
٠

To start doing something in a very enthusiastic and determined way. کاری یا چیزی را با اشتیاق بسیار یا روشی مصمم آغاز کردن.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حاضرجواب، سر و زباندار.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

In a way that is boring and makes you feel unhappy. باملال، با بی حوصلگی، با کسالت، بی دل و دماغ.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

If you refuse point - blank, you refuse completely and will not change your decision. از تصمیم خود کوتاه نیامدن. نظر خود را به هیچ وجه تغییر ندادن.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

When word gets around, news spreads fast within a group of people. خبرها زود می رسه.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

If you bang something on something or if you bang it down, you quickly and violently put it on a surface, because you are angry. چیزی را با سرعت و خ ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سوپ بُرش یک غذای سنتی از اروپای شرقی است و زادگاه اصلی آن کشور اوکراین است. ماده اصلی آن چغندر است و همین باعث قرمزرنگ بودن سوپ می شود. برای طعم بهتر ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. To shoot and usually kill someone, showing no sympathy. کسی را بدون ترحم با گلوله هدف قرار دادن. مثال: I saw Leonforte shoot him down like a dog ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

To allow people to know about intentions that you had previously kept secret. ظاهر و باطن را رو کردن، در طبق اخلاص گذاشتن، رو بازی کردن.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

To stop the end of something, such as a cigar, from burning by pressing it against something else. فشار دادن چیزی روی چیزی. برای مثال، خاموش کردن سی ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. An object of ridicule or criticism. موضوع تمسخر یا انتقاد. 2. Something or someone to be affected by an action or development. چیزی یا کسی که ت ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بند جوراب

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قوز شست پا و شست کجی مترادف است با: Hallux valgus

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عامیانه: خم به ابرو نیاوردن.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بد عُنُق

پیشنهاد
٠

To have or want no connection or influence with someone or something. عدم تمایل به داشتن ارتباط یا تاثیر بر/با کسی یا چیزی.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ترفند اعتماد به نفس

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

This phrase is used to mean to persuade someone to do something, often by offering incentives. کسی را با اختصاص مشوق هایی متقاعد به انجام کاری کردن. ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

There are four main legal forms for charities: A Trust. An Unincorporated Association. A Charitable Incorporated Organisation ( CIO ) . کار خیر از ق ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لوث، خز، بی مزه.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

A disagreeable, irritable, or malevolent disposition. disagreeableness. an ill - tempered and offensive disposition. چس اخلاق، بد خلق، مگسی، گه مرغی ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

A person or thing whose name one cannot recall, does not know, or does not wish to specify. وقتی نام کسی را فراموش کرده ای، نمی دانی یا دوست نداری ب ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Struggle or compete forcefully for. تقلا کردن یا زور زدن برای انجام کاری.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چرخ نماز، چرخ دارما، چرخ گیتی یا روزگار و سرنوشت.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

To start to do or deal with something. انجام دادن کاری، رفتن سر وقت کاری. مثال: I tried to apologize, but I think I set about it the wrong way. تر ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

"Have a nice one" is a casual way of saying "have a nice day" or "have a good one". روز خوش، روز خوبی داشته باشی.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( انگلیس ) آپارتمان یک اتاقه، آپارتمانی که خوابگاه و اتاق نشیمن آن یکی باشدbed - sitter و bed - sit هم می گویند.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

مراسم ختم

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کلاه از سر برداشتن به نشانه احوالپرسی یا به احترام.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

در زمان خود

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Characterized by an absence or near absence of noise. ساکت، آرام، خاموش، بی صدا، خلوت.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Deputy managers are second - in - command to the manager in the organisational hierarchy and may perform functions of a manager in their absence. نا ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کلاه بولر که با نام های بیلی کاک، کلاه باب، بامبین اسپانیایی و دربی آمریکا هم شناخته می شود نوعی کلاه نمدی لبه دار سخت است که برآمدگی بالای آن گرد اس ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

If something has reached rock bottom, it is at such a low level that it cannot go any lower. /حد کمترین ارزش ممکن، پایین ترین رتبه. مثال: Morale in ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Slang: Aroused to impatience or anger. عامیانه: سوز و بریز کردن، جلز و ولز کردن، مثل اسپند روی آتش بالا و پایین بریدن.

پیشنهاد
٠

To talk to someone in order to find out what they think about a plan or idea. از زیر زبان کسی حرف کشیدن، ته و توی چیزی را درآوردن.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

As something or someone was formerly. برخلاف گذشته، متفاوت با قبل. هم معنی با : not like that

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

A place where troops assemble regularly for parade : a place where parades begin. a military parade ground. میدان رژه، میدان صبحگاه.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Being “all boy” seems to mean playing in the dirt, getting scratches, and broken bones at regular intervals. پسربچه بازیگوش/ دعوایی/ سرتق

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

توپُر، شکم پُر، متورم، زمخت، یغور.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

A person who has done advanced study in a special field. تحصیلکرده در زمینه ای خاص. A learned person. آدم بامعلومات A holder of a scholarship. فر ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

Freely competitive market in which any buyer or seller may trade and in which prices are determined by competition. ایجاد رقابت در بازار

پیشنهاد
٠

This phrase does not belong to Prophet Muhammad. It actually belongs to Museylamah who claimed to be prophet after Muhammad's death. When he claimed ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

هرچند، اگرچه.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

Used to refer to something to express the idea that it is very different in nature from something else. خلاف آمد عادت، متفاوت، علی حده، خاص خود، فرق.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

The fact of being careless, untidy or dirty in appearance or habits. بی دقتی، بی نظمی، چروکیدگی، پریشانی.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چشم سفیدی

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Alum is bitter to taste and soapy to touch. This is because these substances are basic in nature. زاج تلخ