پیشنهادهای مرتضی (١٦٧)
آشکار است که it is evident that
آشکار است که مشخص است که it is apparent that
with which که با آن at which که در آن in which که در آن
1 - فراهم شده ، تهیه شده، ارائه شده 2 - به شرط اینکه. . . ، در صورتی که . . . provided that رو تو آبادیس سرچ کنید
it was so این چنین بود
in which که در آن at which که در آن with which که با آن during which که طی آن ، که در طی آن
که به دنبال آن که در پی آن
in which at which over which on which که در آن to which که به آن
at which in which on which over which که در آن to which که به آن for which که برای آن ، که درمورد آن by which که با آن ، که به وسیله آن ، که ا ...
به طور قانع کننده ای
تعهد نامه
سفر های کاری مسافرت های کاری
it was undertaken به کار گرفته شد . انجام گرفت ، صورت گرفت .
غالباً /ترجمه بهتریه چون از dominate میاد که به معنی غالب شدن، چیره شدن ، مسلط شدن هستش
consequent on driven by stemming from
ناشی از
1 - خاص ، عجیب 2 - مختص peculiar smell بوی خاص، بوی عجیب peculiar case مورد خاص ، مورد عجیب this is peculiar to این مختص . . . است .
چنین بود ، اینطور بود
- [فعل]: عقب رفتن ، عقب نشتن - [اسم]: عقب روی
فاجعه بار catastrophic drop افت فاجعه بار ، افت شدید
be in evidence مشهود بودن ، پیدا بودن ، نمایان بودن His playfulness is in evidence this day, too بازیگوشی او امروز هم مشهود بود ( نمایان بود، پیدا ب ...
لانگمن : 1 - به دقت 2 - بسیار 3 - به شدت 4 - نزدیک ، از نزدیک
صدای زنگ خوردن ، صدای زنگ زدن ، صدای وزوز کردن tinnitus وقتی گوش آدم صدای وز وز بده
closely associated with بسیار مرتبط با ، به شدت ( شدیدا ) مرتبط با
1 - به ویژه ، به خصوص ( وقتی کلمه بین دو کاما بیاید ) 2 - به طور قابل توجهی
1 - lag behind عقب افتادن 2 - lag وقفه، تاخیر
کنار گذاشتن خلاص شدن از ( شر ) کسی یا چیزی گذشتن از ( خیر ) کسی یا چیزی صرف نظر کردن از کسی یا چیزی
هیچ کس جز none but an armed nation can dispense with a standing army - هیچ چیز جز ( هیچ کس جز ) یک ملت مسلح نمی تواند یک ارتش منظم را کنار بگذارد . ...
none but an armed nation can dispense with a standing army - هیچ چیز جز ( هیچ کس جز ) یک ملت مسلح نمی تواند یک ارتش منظم را کنار بگذارد . - هیچ چ ...
راهی شدن ، رهسپار شدن
از نظر ، از لحاظ ، از نقطه نظر ، از دیدگاه
متناظراً ، متقابلاً ( اینا ترجمه های عربی ) اما اگه فارسی بخایم ترجمه کنیم : همچنین also همینطور likewise similarly
ignition اشتعال combustion احتراق
در علم مواد معنی برافروختگی ، سوزش ، شعله ور شدگی هم میده
رنگ چوب
پر انرژی
ایستادگی کردن ( در برابر ) تحمل کردن
آشکار ، مشهود this case is more pronounced with men این مورد در مردان مشهود تر است ( آشکار تر است )
. . . there is ample evidence that شواهد زیادی وجود دارد که . . . شواهد فراوانی وجود دارد که. . .
rupture of پارگیِ. . . ترکیدگیِ. . . گسستِ . . . rupture between شکاف بین . . . گسست بین . . . rupture with شکاف با . . . گسست با. . .
در بیشتر موارد
در موارد شدید
sharp division اختلاف شدید deep division اختلاف عمیق
millisecond هزارم ثانیه ( میلی ثانیه )
حباب سازی ، حفره سازی یا حباب زایی ، حفره زایی formation of bubbles in liquid
هموار کردن ، هموار شدن صاف کردن ، صاف شدن تخت کردن ، تخت شدن پهن کردن ، پهن شدن با خاک یکسان کردن
عبور کردن یا گذشتن از کسی یا چیزی و اهمیت ندادن به آن و نپرداختن به آن پشت سر گذاشتن هم معنای دقیقیه they passed him over آنها از او عبور کردن ، پش ...
moderately fairly comparatively rather relatively
the results are set out in next page table نتایج، در جدول صفحه بعد آورده شده است.
به وجود آوردن یک تحول به ارمغان آوردن یک تحول ایجاد یک تحول تحول یا انقلاب