ترجمه‌های گلی افجه (٢٥٢)

بازدید
٥٦٧
تاریخ
١ سال پیش
متن
life at the bottom
دیدگاه

زندگی در سطح پایین ، ، ، ، زندگی صفر

تاریخ
١ سال پیش
متن
He hit on the answer unexpectedly.
دیدگاه
١

او بطور غیر منتظره ای به جواب رسید

تاریخ
١ سال پیش
متن
The car hit top speed.
دیدگاه

ماشین با سرعت زیاد تصادف کرد

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Many women still take career breaks to bring up children.
دیدگاه
٠

بسیاری از زنان هنوز برای پرورش فرزند از کار مرخصی می گیرند

تاریخ
٢ سال پیش
متن
To choose time is to save time.
دیدگاه
٠

با انتخاب و ( اولویت قرار دادن ) زمان در وقت صرفه جویی کنید

تاریخ
٢ سال پیش
متن
He was in for a ten-year stretch.
دیدگاه
٠

او یک دوره ده ساله زندان بود

تاریخ
٢ سال پیش
متن
We always do our stretches at the beginning of the ballet class.
دیدگاه
٠

ما همیشه در ابتدای کلاس باله حرکات کششی انجام میدهیم

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The shoes had been a little tight, but they stretched.
دیدگاه
٣

کفش ها کمی تنگ بودند اما جا باز کردند ( کش امدند )

تاریخ
٢ سال پیش
متن
He put a sheet over them.
دیدگاه
٣

او روی آنها ملافه کشید

تاریخ
٢ سال پیش
متن
He surprised everyone by accepting his ex-wife's wedding invitation.
دیدگاه
١

او با قبول دعوت ، ، عروسی زن سابقش همه را شگفت زده کرد

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The townspeople didn't accept the newcomers.
دیدگاه
١

مردم آن شهر تازه وارد ها را قبول نمی کردند

تاریخ
٢ سال پیش
متن
She's a fantastic singer who deserves all the success she's had.
دیدگاه
٠

او خواننده فوق العاده ای است که لیاقت موفقیت هایش را دارد

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Jo put us onto this fantastic French restaurant.
دیدگاه
١

جو ما را به این رستوران فرانسوی عالی برد

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The lighting at the disco was fantastic.
دیدگاه
٠

نورپردازی دیسکو خیال انگیز بود

تاریخ
٢ سال پیش
متن
It seemed fantastic that they still remembered her 50 years later.
دیدگاه
٢

بنظر خارق العاده است بعد از پنجاه سال او را به یاد می اورند

تاریخ
٢ سال پیش
متن
You look fantastic in that dress.
دیدگاه
٠

با این لباس معرکه شدی

تاریخ
٢ سال پیش
متن
She passed the thread through the eye of the needle.
دیدگاه
٢

او سوزن رانخ کرد ، ، ، یا ، ، ، او نخ را از سوراخ سوزن گذارند

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The quarterback should have passed instead of trying to run.
دیدگاه
١

بازیکن مهاجم بجای دویدن باید پاس می داد

تاریخ
٢ سال پیش
متن
A wise man is never less alone than when (he is) alone.
دیدگاه
٠

خردمند در تنهایی کمتر از هر زمانی تنهاست

تاریخ
٢ سال پیش
متن
She acknowledged his presence with a slight nod.
دیدگاه
٢

او به آرامی سری تکان داد و با حضور مرد موافقت کرد

تاریخ
٣ سال پیش
متن
The army won the town.
دیدگاه

ارتش شهر را تسخیر کرد

تاریخ
٣ سال پیش
متن
The gift emphasized the fact that the giver was a public man.
دیدگاه
٠

هدیه برای این واقعیت تاکید داشت که اهدا کننده یک فرد عادی ( عوام ) بود

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Fortune is a giver and a taker.
دیدگاه
٠

شانس است که می بخشد و می گیرد

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Molly's more of a giver than a receiver.
دیدگاه

مالی بیشتر بخشنده است تا دریافت کننده

تاریخ
٣ سال پیش
متن
The heart of the giver makes the gift dear and precious.
دیدگاه
١

قلب بخشنده هدیه را عزیز و ارزشمند می سازد

تاریخ
٣ سال پیش
متن
We look after the neighbours' cat while they're away.
دیدگاه
٣

تا زمانیکه همسایه از اینجا دور است ما از گربه آنها مراقبت می کنیم

تاریخ
٣ سال پیش
متن
We both started to feel ill shortly after the meal.
دیدگاه
١

هردوی ما مدت کوتاهی بعد از غذا احساس بیماری کردیم

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Shortly before dusk they reached a fork and took the left-hand track.
دیدگاه
١

کمی قبل از غروب آنها به انشعابی رسیدند و مسیر سمت چپ را در پیش گرفتند

تاریخ
٣ سال پیش
متن
I saw Simon shortly before his departure for Russia.
دیدگاه
١

من سیمون را کمی قبل از عزیمت به روسیه دیدم

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Duff explained his meaning shortly but clearly.
دیدگاه
١

دف منظور خود را کوتاه اما واضح بیان کرد

تاریخ
٣ سال پیش
متن
She spoke to him shortly.
دیدگاه
٠

او به تندی با او صحبت کرد

تاریخ
٣ سال پیش
متن
It was beginning to dawn on him that getting on a jet plane wasn't like stealing a truck.
دیدگاه
٠

او داشت می فهمید سوار هواپیما شدن مثل دزدیدن کامیون نیست

تاریخ
٣ سال پیش
متن
The truth began to dawn on him.
دیدگاه
٣

حقیقت در او شروع به روشن شدن کرد

تاریخ
٣ سال پیش
متن
You can tell him now, remember better late than never.
دیدگاه

حالا میتونی به او بگی یادت باشه دیرتر بهتر از هرگز است

تاریخ
٣ سال پیش
متن
It's been a long time coming but better late than never.
دیدگاه
١

زمان زیادی می گذرد اما از هرگز بهتر است

تاریخ
٣ سال پیش
متن
He invented an electric car, but it never really caught on.
دیدگاه
٨

او یک ماشین برقی اختراع کرد اما هرگز آنرا بکار نگرفت

تاریخ
٣ سال پیش
متن
He's a real person, not invented in a dream.
دیدگاه
٦

او یک فرد واقعی است نه ساخته یک رویا

تاریخ
٣ سال پیش
متن
The report suggested that male police officers are granted a higher status by society than women police officers.
دیدگاه
٣

این گزارش نشان میدهد که افسران پلیس مرد موقعیت بالاتر از افسران زن در جامعه دارند

تاریخ
٣ سال پیش
متن
There now, don't cry.
دیدگاه
٦

حالا دیگه گریه نکن

تاریخ
٣ سال پیش
متن
You are wrong there.
دیدگاه
١

در این مورد اشتباه می کنی

تاریخ
٣ سال پیش
متن
I allowed my feelings to get the better of me.
دیدگاه
١

اجازه دادم احساسم بر من غلبه کند

تاریخ
٣ سال پیش
متن
She didn't allow her emotions to get the better of her.
دیدگاه
٣

او هرگز اجازه نداد احساس بر او چیره شود

تاریخ
٣ سال پیش
متن
No one can get the better of her in an argument.
دیدگاه
٣

هیچ کس نمی تواند در بحث بر او غلبه کند

تاریخ
٣ سال پیش
متن
You always get the better of me at chess.
دیدگاه
١

تو همیشه در شطرنج از من می بری

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Rub the balm gently into the skin.
دیدگاه
٣

پماد را به آرامی روی پوست بمالید

تاریخ
٣ سال پیش
متن
I often read aloud to my sons the nonfiction books that support their school studies.
دیدگاه
١

من اغلب با صدای بلند کتاب های غیر داستانی را برای پسرهایم می خوانم تا به درس های آنها کمک کند

تاریخ
٣ سال پیش
متن
She tried to impress upon the children the importance of washing away germs.
دیدگاه
٠

او سعی می کرد به بچه ها اهمیت شستن میکروب ها را یاد آوری کند

تاریخ
٣ سال پیش
متن
His earnest desire to learn impressed his teachers.
دیدگاه

اشتیاق او به یاد گیری معلم ها را تحت تاثیر قرار داد

تاریخ
٣ سال پیش
متن
She impressed us as a thoughtful and honest person.
دیدگاه
١١

او بعنوان فردی صادق و متفکر ما را تحت تاثیر قرار داد

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Next to his tanned face, hers seemed pallid and unhealthy.
دیدگاه
٢

در مقابل چهره افتاب سوخته مرد ، زن رنگ پریده و بیمار بنظر می رسید