پیشنهاد‌های فرشته عاج (٦٤٦)

بازدید
١,٤٥٧
تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

نه تا زمانی که من هستم یا من نظارت می کنم. یا حتی تلویحا یعنی نه تا زمانی که من مسئول هستم. در واقع یعنی تا زمانی که من هستم اجازه نمی دهم و این عب ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

گاهی به معنای فیصله دادن است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

می دونم احمقانه رفتار کردم: اما لازم نیست اینقدر به روم بیارید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

وقتی می خواهیم به کسی عامیانه بگوییم که مزاحمت نمی شم، از این عبارت استفاده می کنیم. I'll get out of your hair

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خودت را با. . . . . . سیر نکن. مثلا Don't fill up on bread خودت را با نون سیر نکن.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دلشوره گرفتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کاغذ بازی و کارهای اداری پر دردسر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مصلحت کسی را دانستن مثلا She knows her own interest. اون مصلحت خودش را میدونه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

معادل عبارت اگر پاش بیوفته

پیشنهاد
١

اگر انتقاد درست و بجایی ازت می کنن، اون انتقاد را بپذیر.

پیشنهاد
٠

تقریبا معادل من الان چه گلی به سرم بگیرم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ببین دلت چی میگه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دست بردار بس کن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

اگر منظورم را متوجه بشی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

بدون رودربایستی و بی پرده حرف زدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بدون رودربایستی حرف زدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پیشنهاد مغرضانه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مغرضانه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سرعقل امدن مثلا He finally brought to reason اون بالخره سر عقل اومد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

عیبنذ ناراحت نباش

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بیا یه قراری بزاریم در حالت گذشته We made a pact ما یه قراری گذاشتیم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مرده شورت را ببرن برای مثال The plague an both your houses مرده شور جفت تون را ببرن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

وقتی از چیزی تجربه کافی ناخوشایند داریم و دیگه علاقه ای به اون موضوع یا موقعیت یا کار مورد نظر، نداریم، از این اصطلاح استفاده می کنیم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تمامی جیزی که با چیز دیگر مرتبط است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

فقط ادعا داری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

قال قضیه را کندن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٢

هم راستا بودن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بدون علاقه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

هیچ علاقه مداشتن حتی کمترین علاقه ای نداشتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

هیچ علاقه ای نداشتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جوگیر شدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در برخی موار، قائم به ذات، ترجمه مناسب تری است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در خطر بودن

پیشنهاد
٠

هر کسی که بویی از انسانیت برده باشد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تحقیر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

نیای کلاه رفته سرت. بیای خیلی خوش می گذره.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

حق کسی را کف دستش گذاشتن. قاطعانه برخورد کردن با کسی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

حق کسی را کف دستش گذاشتن. I did her justice حقش را کف دستش گذاشتم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

آدم ابرومند آدم موجه و درست

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

انسان آبرومند. آدم با اخلاق و درست

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تنها کاری که باید بکنی اینه که. . . . تنها کاری باید انجام بدهید این است که. . . .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به گند کشیده شدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سلام به روی ماهت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ناچیز جلوه دادن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

کارم تمومه فاتحم خونده ست.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

حامله بودن تر جمه مناسب تریست. چون این اصطلاح غیر رسمیت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

اگر جسارت نباشه

پیشنهاد
٢

از شیر مرغ تا جون آدمیزاد