تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

باید که

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

باید که. . . . . بود مثلا There has to be kind باید که مهربان بود.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

از شانس

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بر حسب اتفاق

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حودسرانه

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

حرف حرفمنه

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شخصی با همت بالا

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢

اهل عمل عملگرا

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تا موقعی که من هستم ( مسئولم ) اجازه نمی دم.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به قاعده و صحیح

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

در نطفه خفش کن

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

فراری درجه یک تحت تعقیب

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

مفت خور، بی عار

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٣

استاد مدعو

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

آروم باش

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

با بی اعتنایی تمام

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

غذا کشیدن. مثلا: Make me a plate برام غذا بکش یا I'll make you a plate برات غذا می کشم.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

پیاز داغش را زیاد کردن، یا به گفتار اغراق بخشیدن،

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هرگز به کم راضی نشو

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢

به کم راضی شدن

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

برام دعا کنید.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به یک سرط

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اما به یه شرط

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢

دنبال چیزی رفتن You have to go for باید بری دنبالش ( البته تلویحا یعنی باید کمی سماجت نشون بدی )

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ای وای! برای بیان تعجب یا شوکه شدن از چیزی به کار می رود، اما این تعجب یا شوکه شدن لزوما متبت نیست.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تو بردی وقتی بعد از بحث در مورد موضوعی این عبارت به کار می رود؛ یعنی اعتراف می کنیم که طرف مقابل درست می گوید. یا محق است.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حس می کنم دارن درباره من حرف می زنند.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در حد نو وقتی درباره وسایل حرف می زنیم، در حد نو ترجمه می شود.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

کنار کشیدن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بسیار دانا به زعم من بهترین معادل کلمه خبره است.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ساق ران مرغ

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٦

دست و پنجه نرم کردن با

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

هرچیزی به موقعش

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٦

زیروبم I know you inside out. من زیرو بم تو را می شناسم. من کاملا میشناسمت.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٤

نقطه عطف

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جرو بحث کردن. We crossed swords

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

نارو زدن You doubl crossed me. به من نارو زدی.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رسیدن به جایی یا رفتن از جایی یا انجام کاری، ( کمی ) دیر تر از زمان پیش بینی شده.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

صدقه گرفتن صدقه قبول کردن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تقریبا معادل چراغی که به خونه رواست به مسجد حرومه

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ظرف دو هفته عبارت by the end of به طول زمان اشاره می کند.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نمونه تمام عیار یک مرد یا یک زن بودن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تا ببینیم چی میشه

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

تا ببینیم چی میشه

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فقط اهل شعار بودن طبل تو خالی بودن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چشم تنگ تنگ نظر

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اختروش دورترین اجرام شناخته شده از منظومه شمسی

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

غذای مغذی و پر و پیمون

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

خراشیدن چیزی از روی سطحی غالبا جیزی که دوست نداریم روی سطحی باقی بماند. مثلا می خواهیم کاغذ دیواری های کهنه را از روی دیوار برداریم. Scrape the wall ...