تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

یه چیزی باید عوض بشه. همیشه که نباید این طوری ادامه پیدا کنه.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣١

لباس کش بافت. ساپورت. جوراب بافی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢١

شال گردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

کاراگاه. detective

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢١

احساساتی افراطی که باعث شرمساری می شود. a mawkish love story

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

بسیار عصبانی. آماده ی دعوا

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥٦

لجباز. مخالف. اهل دعوا she was in a defiant mood

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

حواس کسی را از فرد مهمی پرت کردن. Outshine they were totally upstaged by their costar in the film

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

هشدار The revolution foreshadowed an entirely new social order.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

خودخواه the writer takes a rather snobbish tone

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

غیر قابل تحمل. غیر قابل توجیه Matt's behavior was inexcusable"

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

غیرقابل کنترل. مهارنشدنی a great shout of irrepressible laughter

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

جذاب

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤٠

موقعیت خود را به خطر انداختن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

ترحم

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢١

دلمه بستن. قلمبه قلمبه شدن take care not to let the soup boil or it will curdle

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٦

رازی را بر ملا کردن I’m sure he knows more than he’s letting on.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٣

جسور. اهل کارهای خطرناک

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

بی دقت و با عجله انجام دادن He gave a slapdash performance

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

دقیق و نکته سنج he was punctilious in providing every amenity for his guests او در فراهم کردن راحتی مهمانانش نکته سنج است.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢١

عیاشی. آدم خوش گذران their opulent and sybaritic lifestyle" سبک زندگی ثروتمندی و عیاشی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

توضیح و پیشنهاد دادن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

غمگین. ناامید

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

جذاب و پرزرق و برق she was resplendent in a sea - green dress

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

گستاخ a saucy remark

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

متغیر it is difficult to comprehend the whole of this protean subject درک تمام این موضوع متغیر دشوار است.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

چسبناکی بین مایع و جامد viscous lava"

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

دزد دریایی. یاغی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

انگیزه. کسی یا ایده ای که راهنمایی یا تشویق می کند. امید به آینده A beacon of light to guide their way home نور امیدی که آنها را به طرف خانه می کشاند.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

ژولیده و کثیف

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

Persimmon I rather eat the date than this persimmon ترجیح می دم این خرما رابخورم تا این خرمالو را.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٨

تقلا. دست و پنجه نرم کردن. سعی کردن تا پس چیزی برآمدن Some have to grapple with the topic for a long time

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤٠

بازگشت بیماری. عود کردن My arthritis has flared up again.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢١

خراب شدن. فاسد شدن the mill was in a state of dilapidation"

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٣

به دام انداختن pigeons snared in a trap

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤٨

بی خیال. بی اهمیت نسبت به قانون و احساس دیگران. بی تفاوت Anne was irritated by his cavalier attitude"

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤٧

both exhibitions are curated by the museum's director" انتخاب کردن. سازماندهی. مواظبت از نمایشگاه و . . .

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

آزار دهنده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤٢

بدون سوال اطاعت کردن. مطیع she was subservient to her parents"

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

شیطانی his diabolical cunning

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

فراوان there were prizes galore for everything"

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٩

باور کردنی. محتمل

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥٤

هوس باز

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

دسیسه. توطئه چینی They connived with their mother to deceive me.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

چه با حال. پایه. خوبه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

چه با حال Damn, that album is tight

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

بیا بریم بترکونیمشون. دخلشونا بیاریم

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

دست از سرم بردار. بیخیالم شو. ولم کن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٩

به بهترین صورت مکان. گروه. یا سازمانی را اداره کردن. She ran a tight ship , when she worked here

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

شرایط سخت He’s a good man to have around if ever you’re in a tight corner.