پیشنهادهای عاطفه موسوی (٤,٤٤٦)
Sprain
مجری قانون
کشیش محل
Pince nez
County
Tamper with
مقدمه . مقدمه گفتن. مقدمه نوشتن
به صورت محلی درست شده
تمام شده فرسوده شده ساییده شده
یه غذای ژلاتینی از گوشت
عقب کشتی Stern سمت راست کشتی Starboard سمت چپ کشتی port وسط کشتی amidship
پریشان خیال
کفرگویی کردن
درجا زدن
خواری . خفت
رو اعصاب . عصبی
پیروی کردن از . وفادار بودن به . چسبیدن به
لاغر
Pick one's nose دست توی دماغ کردن Blow one's nose فین کردن توی دستمال
پارو زدن . پاروزنی
پاچین به ترکی
ساده اما کاربردی
تند ( بو ) = rank pungent Acrid
I'm listless
فرغون
خجالت آور
گیج
یعنی سرتو بچرخونی و کسی رو صدا کنی بدون اینکه کل بدنتو بچرخونی
قرض گرفتن Get rent
Heaven forbid
آزرده
ملالت بار . خسته کننده . کسالت بار
لاغر و رنگ پریده
علاقه مند به چیزی بود مایل به کاری بودن
حقه باز . بی ادب
Laughing a lot
Crumble
Wandering dream
Slacks
خط تا شدگی . خط اتو
مرز
احمق
چیز پاشیده شده . مثل آب
بد . دندانه دار . پست. پوشیده شده با چیزهایی . مثلا ناخن پوشیده شده با پوست اطرافش
منتظر فرصت مناسب بودن
مریض ( به موضوع مرگ و اینا علاقمنده )
به اسکله بسته شده
extremist فرد افراطی excessiveافراطی adj
استیضاح
چرخه ی معیوب