scrubby

/ˈskrəbi//ˈskrʌbi/

معنی: گمنام
معانی دیگر: کم رشد، ریزه پیزه، پست، (زمین) پر خار و خاشاک، بی ارزش، تمیز، پاک شده

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: scrubbier, scrubbiest
مشتقات: scrubbiness (n.)
(1) تعریف: stunted in growth, as scrub.

(2) تعریف: consisting of or covered with such growth.
مشابه: scrub

(3) تعریف: meager, undersized, or inferior; paltry.

جمله های نمونه

1. A tiny yard full of scrubby tufts of grass trying to look green, and some one's garage wall at the end.
[ترجمه گوگل]یک حیاط کوچک پر از توده‌های چمن‌زاری که سعی می‌کنند سبز به نظر برسند، و دیوار گاراژ یک نفر در انتهای آن
[ترجمه ترگمان]یک حیاط کوچک پر از علف پوشیده از علف که سعی داشتند سبز به نظر برسند و یک دیوار گاراژ در انتهای آن قرار داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Scrubby bushes festooned with ice crystals which gleamed.
[ترجمه گوگل]بوته‌های خشک پوشیده از کریستال‌های یخ که می‌درخشیدند
[ترجمه ترگمان]بوته ها پر از دانه های یخ شده بود که برق می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The valley was scrubby here: elephant grass, occasional tall trees, and dry rice paddies.
[ترجمه گوگل]دره اینجا خشک بود: علف فیل، درختان بلند گاه و بیگاه، و شالیزارهای خشک برنج
[ترجمه ترگمان]دره زیر و رو شده بود؛ علف ها، درختان فیل، گاه درختان بلند و مزارع برنج خشک
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The only vegetation was scrubby trees and patches of coarse grass.
[ترجمه گوگل]تنها پوشش گیاهی درختان خشک و تکه های علف درشت بود
[ترجمه ترگمان]تنها پوشش گیاهی پوشیده از گیاه و لکه های علف زبر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. From over scrubby cheekbones eyes looked into Winston's, sometimes with strange intensity, and flashed away again.
[ترجمه گوگل]چشم‌ها از روی استخوان گونه‌های چروکیده به گونه‌های وینستون نگاه می‌کردند، گاهی اوقات با شدت عجیبی، و دوباره چشمک می‌زدند
[ترجمه ترگمان]از روی گونه هایش، گاهی با شدت عجیبی به و ین ستون نگاه می کرد و دوباره برق می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. On a cutover California hillside thick with scrubby redwoods, Scotch broom, and poison oak, Mike Fay missed a step, started to slide, and felt a stiletto jab the top of his left foot.
[ترجمه گوگل]در تپه‌ای بریده کالیفرنیا و ضخیم با چوب‌های سرخ‌پوست، جارو اسکاتلندی و بلوط سمی، مایک فی قدمی را از دست داد، شروع به سر خوردن کرد و احساس کرد که ضربه‌ای به بالای پای چپش خورده است
[ترجمه ترگمان]در یک تپه cutover که از بوته های قرمز پوشیده از چوب قرمز و قرمز و چوب بلوط بود، مایک Fay یک قدم از جا کنده شد و خنجری را که نوک پای چپش را سوراخ می کرد احساس کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A few scrubby trees, like red alder, have re-established themselves, and ants, frogs, meadowlarks, beavers and other species have moved in.
[ترجمه گوگل]چند درخت خشک مانند توسکا قرمز، دوباره خود را تثبیت کرده اند و مورچه ها، قورباغه ها، درختان چمن زار، بیورها و گونه های دیگر به آنجا نقل مکان کرده اند
[ترجمه ترگمان]چند درخت scrubby مثل توسکا سرخ، خود را تثبیت کرده اند و مورچه ها، قورباغه ها، meadowlarks، سگ های آبی و دیگر گونه ها به داخل رفته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A tract of unproductive land, often a scrubby growth of trees. Often used in the plural.
[ترجمه گوگل]قطعه ای از زمین های بی ثمر، که اغلب درختان خشکی هستند اغلب به صورت جمع استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]قسمتی از زمین های بی حاصل، که اغلب رشد بی رویه درختان را نشان می دهد اغلب به صورت جمع استفاده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It was comic that a scrubby little Welsh member should look at me like that.
[ترجمه گوگل]این خنده دار بود که یک عضو کوچک ولزی باید اینطور به من نگاه کند
[ترجمه ترگمان]خنده آور بود که یکی از اعضای scrubby Welsh به من نگاه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The Marais Communal of Curzon lies in the lap of low scrubby hills, like a green sea of stillness.
[ترجمه گوگل]Marais Communal of Curzon در دامان تپه‌های خشک و کم ارتفاع قرار دارد، مانند دریای سبزی از سکون
[ترجمه ترگمان]ما ره ره ره ره ره ما ره ره، ما ره ما ره، ما ره ما ره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The wide belt of dune-land with its hummocks and scrubby grass growing out of the sand was deserted at that hour.
[ترجمه گوگل]کمربند عریض تپه شنی با چمن‌زارها و علف‌های خشکی که از میان ماسه‌ها روییده بود در آن ساعت متروک بود
[ترجمه ترگمان]در آن ساعت، کمربند عریض و وسیعی که علف های شنی آن را پوشانده بودند، در آن ساعت متروک مانده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Diving into woods with old limestone spoil heaps and scrubby clearings is like discovering a stash of lost gems.
[ترجمه گوگل]غواصی در جنگل‌هایی با انبوهی از سنگ‌های آهکی قدیمی و برف‌های پاک‌شده مانند کشف انباری از جواهرات گمشده است
[ترجمه ترگمان]رفتن به جنگل با سنگ آهک قدیمی و صاف و هموار مثل کشف یک انبار جواهر از دست رفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. On top of the bilberries lay a few rather scrubby chanterelles, slightly battered.
[ترجمه گوگل]در بالای زغال اخته، چند لوستر نسبتاً خشک، کمی کوبیده شده بود
[ترجمه ترگمان]بر فراز جاده، اندکی خمیده و اندکی کوفته بر زمین افتاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. One - storey houses erected in the late 1940 s and early 1950 s sit behind scrubby gardens.
[ترجمه گوگل]خانه‌های یک طبقه که در اواخر دهه 1940 و اوایل دهه 1950 ساخته شده‌اند، در پشت باغ‌های سرسبز قرار دارند
[ترجمه ترگمان]خانه های یک طبقه در اواخر دهه ۱۹۴۰ و اوایل دهه ۱۹۵۰ پشت باغ های خار دار بنا شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

گمنام (صفت)
obscure, unknown, inglorious, scrubby

انگلیسی به انگلیسی

• wretched, shabby, ragged; insignificant, inferior; dwarf, undersized; covered with small bushes or trees
scrubby land is rough and dry and covered with scrub.

پیشنهاد کاربران

گاهی معنی اسفنج هم میده
کم پشت
گمنام
بد . دندانه دار . پست. پوشیده شده با چیزهایی . مثلا ناخن پوشیده شده با پوست اطرافش

بپرس