پیشنهادهای علیرضاایرانیان (٦٤٩)
با سین مشدد. زندان، حبس خانه. بازداشتگاه
با سین مشدد. مخفف دوستاقبان. زندان بان. یکی از عواید دوستاقبانان و نسق چی ها این بود که حق داشتند محکومین را به هر صورت مورد استفاده قرار دهند. به ای ...
پاره پاره. بیشتر در مورد لباس و پارچه بکار میرود.
دو هزار، دو قران، دو ریال
عالمی رنج دیده و با کمال و معرفت. کسی که برای رسیدن به مقصود سختی زیادی کشیده است
لبه ی بخاری قدیمی را دوال میگویند.
تعمیرکاری سماور و آفتابه و چراغ. کسی که با جوش و لحیم و برنج و مفرغ و مانند آن سر و کار داشته باشد را دواتگر میگویند.
علاوه بر معنی اصلی آن: دارو، به عرق و شراب دوا گفته می شد. عرق را دوای سفید و شراب را دوای قرمز می گفتند
دنگ اسم ابزار قدیمی هست . وسیله ی کوبیدن. ابزار نمک کوبی و برنج کوبی.
نوعی درشکه است بصورت چهارچرخه مسقف با ظرفیت شش یا هشت مسافر که باربندهایی در سقف و پشت جهت بار مسافران داشت و با چهار اسب پهلوی هم کشیده می شد. در ای ...
دگنک در گویش به معنی سقلمه و سیخونک است.
شال و دستمال هایی که داش مشدی ها، زائران و قهوه چی ها به کمر بسته یا بجای کلاه یا عمامه به سر می پیچیدند
نوعی بازی که چیزی را ربودن و این به طرف آن و آن به طرف دیگری انداختن است. ( دستش ده هم می گویند )
مخفف دست رشته نوعی بازی که چیزی را ربودن و این به طرف آن و آن به طرف دیگری انداختن است. ( دستش ده هم می گویند )
نوعی بازی که چیزی را ربودن و این به طرف آن و آن به طرف دیگری انداختن است. ( دس رشته هم می گویند. )
انگشتری که رکاب آن بصورت دست خوش تراشی است که نگین را گرفته است.
گلدانی کوچک و ظریف از جنس بارفتن که دست خوش تراشی کمر آن را در خود گرفته بود.
دزدی شب کار که فقط شب ها دست به دزدی و لخت کردن و خانه بری و دکان بری و مثل آن می زند
دزدیدن. سرقت کردن. همینطور حساب کسی رو رسیدن. کسی رو آسفالت کردن.
دزد و سارق
دنگی با دال ضمه دار همان دانگی. شریکی، به شرکت
هر وسق , شصت صاع , یا یک بار شتر است .
اوساق جمع وسق است و هر وسق , شصت صاع , یا یک بار شتر است .
فریضه به معناى گوشت پاره میان پهلو و کتف که در وقت ترسیدن بلرزد. گرده .
جمع فریضه است وبه معناى گوشت پاره میان پهلو و کتف که در وقت ترسیدن بلرزد. گرده .
امـام حـسین علیه السلام درباره استدراج خداوندى مىیفرماید : استدراج خدا بنده خود را این است که به او نعمت فراوان دهد و شکرگزارى را از او بگیرد ( تحف ا ...
از ضلع جنوب غربی میدان شاهپور تا چهارراه عزیزسلطان
خیابان سعدی. این خیابان خیابان شیخ هم نامیده می شد. این خیابان از این جهت لختی نام گرفته بود که تردد در آن بسیار کم بود و حتی در روز روشن در آن خیابا ...
آن قسمت از خیابان لاله زار از خیابان استانبول ( جمهوری ) تا شاهرضا ( انقلاب )
خیابان ری
خیابان ایران
خیابان فردوسی
خیابان باب همایون
شاهپور: از میدان حسن آباد تا میدان شاهپور ( خیابان وحدت اسلامی )
در لغت به معناى رشته اى است که با آن مروارید ومانند آن را به رشته کشند.
نمط بمعناى جماعتی از مردم که یکپارچه و هم هدف باشند , امت , راه و روش .
ضرب المثلی است درباره کسی که هر رطب ویابس را گرد می آورد و فرق میان خوب وبد نمی گذارد هر چیزى را به زبان می آورد . کسی که هر حرفی به زبانش بیاید بدون ...
جفا : ترک صله و احسان , خشونت طبع و درشتخویی , رفتار خشونت آمیز در معاشرت با مردم , بیزارى و سردى در دوستی .
شهری است در بخش مرکزی که در جنوب شهرستان ساوه در استان مرکزی ایران قرار دارد. طبق برخی روایات این شهر پس از حملهٔ مغول به ایران . متروک گشت. مردم آو ...
شهر آبه. آوه فعلی در 25 کیلومترى ساوه واقع شده است .
شهر آبه. آوه فعلی در 25 کیلومترى ساوه واقع شده است .
به کسی میگویند که صحرانشینان در هنگام کوچ او را جلوتر می فرستند تا منزلی پر آب و علف یا جایی امن برایشان بیابد و به آنها خبر دهد . جلودار. پیشرو.
خیابان خیام، از چهارراه گلوبندک تا خیابان سپه ( امام خمینی )
پهلوی جنوبی از چهارراه پهلوی، پایین کاخ مرمر تا میدان راه آهن ( ولیعصر جنوبی فعلی )
خیابان فردوسی
خیابان سپه ( امام خمینی فعلی )
خیابان سپه ( امام خمینی فعلی )
دای قزی همان دائی قزی هست. لفظ ترکی به معنی دختر دایی .
لفظ ترکی به معنی دختر دایی ( دای قزی هم گفته می شود. )
خیابان اسماعیل بزاز. خیابان مولوی شرقی از چهارراه مولوی تا میدان شاه