پیشنهادهای علیرضاایرانیان (٦٦١)
تگری زدن با تگری شدن فرق می کنه تگری زدن یعنی بالا آوردن از تهوع.
تگری شدن در مورد آب بکار میره یعنی خیلی سرد و خنک شدن آب.
حرفی که سنگین و ثقیل باشد و حرفی که فهمش سخت باشد.
نان تیموش یا نان توموشی یا تمشی یکی از غذاهای محلی استان هرمزگان و نان محلی بلوچستان است که طعم جذاب و متفاوتی دارد. توموشی را می توان یک نان اصیل ای ...
نان تیموش یا نان توموشی یا تمشی یکی از غذاهای محلی استان هرمزگان و نان محلی بلوچستان است که طعم جذاب و متفاوتی دارد. توموشی را می توان یک نان اصیل ای ...
نان تیموش یا نان توموشی یا تمشی یکی از غذاهای محلی استان هرمزگان و نان محلی بلوچستان است که طعم جذاب و متفاوتی دارد. توموشی را می توان یک نان اصیل ای ...
آزاد کننده ها و تفکیک کننده ها. همان مفکاة است.
جدا کننده ها و تفکیک کننده ها. با کاف مشدد.
جدا کننده و تفکیک کننده. به بعضی ابزار آلات مفکاک میگن چون جدا کننده هستند.
آزاد شده و رها شده ( به شتر از شیر گرفته شده هم گفته میشه چون از شیر خوارگی آزاد شده )
باز شده و رها شده
کاژه یعنی جان پناه و پایگاه ایمن
خلموک یعنی چیزی که به چشم نمیاد بخاطر فراوانیش و سهل الوصول بودن
کلمه "تافتون" در زبان فارسی به معنای نان . نوعی نان گرد و مسطح و نازک است که معمولاً در تنور پخته می شود
نوعی نان که در تنور بر روی سنگ ریزه پخته می شود.
سگریک که سجریک هم گفته میشه دهی از دهستان چالدران سیه چشمه شهرستان ماکو است.
سگرو یعنی مردم آزار
سگرمه یعنی اخم و چین و چروک به صورت انداختن
سگر یعنی جوجه تیغی و خارپشت
به معنی چشم زاغ
زقاق یعنی کوچه ی تنگ و باریک. این کلمه عربی هستش.
پیاپی و مکرر
آن که زیاد نق می زند و بهانه می گیرد.
پول تقلبی
کنگره
گلیمی است کوچک
گلیم
زیل یعنی پاره پاره کردن . جدا گردانیدن . دور کردن از جایی
اشاره به تنگی جا. در اتوبوس زورتپان شدیم. یعنی افراد زیادی در اتوبوس جا داده شدند
در گویش عامیانه چیزی را به زور در جایی فروبردن
چیزی را به زور در جایی فروبردن
پارچه ای که تارهای زر در آن به کار برده باشند؛ پارچۀ زردوزی شده؛ زربفت؛ زری.
مارموز یعنی میمون و بوزینه که در گویش عامیانه بجای توهین گفته میشه
کلمه "شومبول" به معنای �خاصیت شوم و بدی� یا �چیز یا موجودی که بدی و شوم بودن را به یاد می آورد� است. ولی در گویش عامیانه به آلت پسر بچه هم گفته میشه.
تور ابریشمی که زنان گیسوان خود را در آن میگذارند
آشفته و بلبشو
بی نظم و بی قانون
شیری در موتورهای توربین گازی که خروج هوا را ممکن می سازد
( در قدیم ) شیر افکن ، شکار کننده و افکنده شیر و ( به مجاز ) بسیار شجاع و قدرتمند
پدید آورنده ی گل
گیاهست از گل راعیان از علفی کوتاه تا درختچه ای بلند با گل های غالباً زرد که حدود ۴۰۰ گونه دارد و تقریباً در همۀ نواحی به جز نواحی قطبی و گرمسیری یافت ...
شنا و شناگری
شینا و شیناب هر دو به معنی شنا و آبورزیست
چیزی یا کسی یا وضعیتی که در عین سادگی بیش از حد مسخره هم باشه .
شغا و شگا یعنی ترکش و تیر دان
شگا و شغا یعنی ترکش و تیر دان
خجستگی و خوش شانسی
اهریمن و چیزی که پیاپی ظاهر و مخفی میشود
خنا یعنی آفات
جمع خنزیر به معنی خوکها و گرازها