علی اکبر منصوری - جزئیات مدال‌ها

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٦ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٦ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٦ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٦ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٦ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٦ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٦ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٦ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٦ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٦ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٦ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٦ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

staring: خیره شدن، زل زدن، خیره ( صفت )

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hoe: فاحشه

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

hoe: فاحشه

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

used to: سابقه داشته

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

mofo: ( مجازی ) طرفدار دو آتیشه، سرسخت و ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

mofo: ( مجازی ) طرفدار دو آتیشه، سرسخت و ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

spearfish: ( فعل ) ماهیگیری با پرتاب نیزه چه ب ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

spearfish: ( فعل ) ماهیگیری با پرتاب نیزه چه ب ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

spearfisher: ماهیگیر ( با پرتاب نیزه ) ، کسی که ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

spearfisher: ماهیگیر ( با پرتاب نیزه ) ، کسی که ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

decorated: ( صفت ) به معنای مدال آور یا عنوان ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

decorated: ( صفت ) به معنای مدال آور یا عنوان ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

trippy: عجیب، غریب - متوهم ( در اثر مصرف دا ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cyber monday: دوشنبه سایبری، یک اصطلاح بازاریابی ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

cyber monday: دوشنبه سایبری، یک اصطلاح بازاریابی ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

blare out: پخش صدا ( موسیقی، آگهی ) با صدای بل ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

blare out: پخش صدا ( موسیقی، آگهی ) با صدای بل ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

breakdown: ترکیدن بغض

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

breakdown: شکست خوردن ( مذاکره، رابطه ) هم معن ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

shout out: قدردانی کردن با احترام از کسی بصورت ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

shout out: قدردانی کردن با احترام از کسی بصورت ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

peter out: رفته رفته کاهش یافتن، تدریجا محو شد ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

peter out: رفته رفته کاهش یافتن، تدریجا محو شد ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dip into: ( کتاب ) خواندن قسمتهای کمی از یک ک ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

dip into: ( کتاب ) خواندن قسمتهای کمی از یک ک ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dip into saving: خرج کردن قسمتی از پس انداز

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dip into saving: خرج کردن قسمتی از پس انداز

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dip into book: خواندن بخشهای کمی از کتاب ( معمولا ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dip into book: خواندن بخشهای کمی از کتاب ( معمولا ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sign out: ثبت خروج ( کسی یا چیزی در دفتر به م ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sign out: ثبت خروج ( کسی یا چیزی در دفتر به م ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sign for: Sign for something : امضا رسید تحوی ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sign for: Sign for something : امضا رسید تحوی ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

give out: به معنای از کار افتادن هم میباشد

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

give out: به معنای از کار افتادن هم میباشد

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

give off: انتشار ( مثلا بو، نور، دود، گاز و. ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

give off: انتشار ( مثلا بو، نور، دود، گاز و. ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

run up: ( Run up ( a debt ) or ( a bill به ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sweet spot: قسمت بزرگ یک چوب بیسبال یا راکت تنی ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sweet spot: قسمت بزرگ یک چوب بیسبال یا راکت تنی ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

petrolhead: عاشق ماشین یا خودمونی ماشین باز

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

petrolhead: عاشق ماشین یا خودمونی ماشین باز

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i am freaking out: دارم دیوانه میشوم، دارم قاطی میکنم،

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i am freaking out: دارم دیوانه میشوم، دارم قاطی میکنم،

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get nuts: ( غیررسمی ) بسیار عصبانی و ناراحت ش ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get nuts: ( غیررسمی ) بسیار عصبانی و ناراحت ش ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

put back: به عقب انداختن ( تاریخ یا زمان )

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

put back: به عقب انداختن ( تاریخ یا زمان )

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

move up: به معنای تغییر پوزیشن به منظور باز ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

move up: به معنای تغییر پوزیشن به منظور باز ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

showstopper: 1 - قطعه ای از اجرای یک نمایش که مو ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

showstopper: 1 - قطعه ای از اجرای یک نمایش که مو ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

appointments: اسباب و اثاثیه یا مبلمان ( خانه، ات ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

appointments: اسباب و اثاثیه یا مبلمان ( خانه، ات ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

let someone in for: کسی را در موقعیت ناخوشایند ( بصورت ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

let someone in for: کسی را در موقعیت ناخوشایند ( بصورت ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

let in for: فعل گذرا: در موقعیت ناخوشایند ( بصو ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

let in for: فعل گذرا: در موقعیت ناخوشایند ( بصو ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cry off: کنسل کردن - معذور شدن - رها کردن

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cry off: کنسل کردن - معذور شدن - رها کردن

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sound out: بیان کردن، اعلام کردن، ادا یا تلفظ ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

set out: 1 - شروع به کار کردن ( به منظور دست ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

set out: 1 - شروع به کار کردن ( به منظور دست ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

drum out: طرد کردن، تبعید کردن، راندن

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

head over to: رفتن ویا سرزدن ( در مسیری مشخص )

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

head over to: رفتن ویا سرزدن ( در مسیری مشخص )

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

polyamorous: تمایل به داشتن روابط عاشقانه بصورت ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

polyamorous: تمایل به داشتن روابط عاشقانه بصورت ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

flip the bird: نشان دادن انگشت وسطی دست به نشانه ن ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

flip the bird: نشان دادن انگشت وسطی دست به نشانه ن ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

flip off: تحقیر کردن یا ناسزاگویی به کسی با ن ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

flip off: تحقیر کردن یا ناسزاگویی به کسی با ن ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

flip middle finger: به معنای fu*k you البته با حرکت دست ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pull off: 1 - کنار زدن یا کشیدن ( خودرو به کن ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

heather: به زنی که زیبا، شوخ طبع، صادق، مهرب ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

heather: به زنی که زیبا، شوخ طبع، صادق، مهرب ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

revved up: دور برداشتن، بسیار هیجان زده و فعال ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

revved up: دور برداشتن، بسیار هیجان زده و فعال ...

٦ ماه پیش

مدال‌های علی اکبر منصوری