پیشنهادهای افشین حاجی طرخانی (٨٨٤)
مکرراً
علاوه بر معنی بالا معنی زیر نیز می دهد: to show that something is completely false or wrong نشان دادن اینکه چیزی کاملاً نادرست است. https://www. m ...
خرس دورگه قطبی - گریزلی
چه برسد به . . .
آقای رضا، اون owe هست به معنی بدهکار.
Adjective ( anatomy ) On the underside of a digit سطح زیرین یک انگشت https://www. wordsense. eu/subdigital/ https://dictionary. university/Subdigi ...
اصطلاح: 1 - بهای چیزی را پرداخت کردن، ( معمولاً هزینه ی گران دیگری ) 2 - به سوی چیزی جهش کردن https://idioms. thefreedictionary. com/spring for
what become of something چه بر سر . . . آمد، چه اتفاقی برایش رخ داد
فرد کودن dimwit
canine tooth دندان نیش
پیری
فرد رک و راست. صادق و بی شیله پیله.
اصطلاح: مسکوت ماندن چیزی، راکد ماندن چیزی https://idioms. thefreedictionary. com/leave it at that
اصطلاحی عامیه عمدتاً در امریکا برای اطلاق به فردی خیلی عادی، معمولی، ساده، غیر مشهور، غیر ثروتمند و غیر نیرومند. http://www. learnersdictionary. co ...
سفت و سخت. مثال: قوانین سفت و سخت hard - and - fast rules https://www. ldoceonline. com/dictionary/hard - and - fast
خیلی نزدیک به چیزی یا کسی بودن https://www. merriam - webster. com/dictionary/in the shadow of
جناب علیزاده: پارس، پرده، پول، پل و پارچه از ریشه - پارت - هستند به معنی - بخشی از چیزی - پارس یعنی - بخشی از سرزمین ایران - پارچه یعنی - تکه - ی ...
خیلی نزدیک
پهنه ( زمین )
اصطلاح: از چیزی مطمئن بودن https://www. collinsdictionary. com/dictionary/english/to - know - something - for - a - fact
خیلی متقاوت بودن از چیزی https://www. merriam - webster. com/dictionary/far removed from
به وفور https://www. ldoceonline. com/dictionary/liberally
1 - زندگی با پول و غذای کم 2 - صرفه جویی در غذا و پول https://www. ldoceonline. com/dictionary/eke - out
پرخطر
تمهیدات زندگی روشی که یک شخص نحوه و مکان زندگی خود را ترتیب می دهد. https://www. ldoceonline. com/dictionary/living - arrangements
اصطلاح: عمل مقابله به مثل، تلافی، جبران https://idioms. thefreedictionary. com/return the favor
as many as ( idiom ) —used to suggest that a number or amount is surprisingly large. Examples: As many as 60 students competed for the prize. T ...
جنگلهای انبوهی که شاخه های بلند درختانش تشکیل سقف داده و نور کمی وارد آنها می شود. سایبان جنگل
https://idioms. thefreedictionary. com/lose touch with reality
یگانه
دامنه وسیع، بسیار متنوع
اصطلاح: جا افتادن، پذیرفته شدن بین عامه مردم https://www. ldoceonline. com/dictionary/be - here - to - stay
زمامداران، مسئولان، حاکمان، قدرت ها و. . .
( اصطلاح ) چیزی آزار دهنده یا هولناک که نادیده گرفتنش سخت است. در فارسی هم تقریباً این عبارت را داریم: درست جلوی صورت کسی بودن https://idioms. t ...
When things turn ugly وقتی یک منازعه و اختلاف، شدت می گیرد یا به خشونت کشیده می شود. ‘When things turn ugly’ is an English expression that describe ...
( اصطلاح ) : پذیریش سختی و بدبختی پذیریش مجازاتی که کسی مستحقش است. https://idioms. thefreedictionary. com/take lumps
( اصطلاح ) : 1 - تفاوت زیاد از چیزی 2 - فاصله زیاد از چیزی https://idioms. thefreedictionary. com/a far cry from
( اصطلاح ) : کاملاً مخالفت/رد کردن با کسی یا چیزی https://www. macmillandictionary. com/dictionary/british/fly - in - the - face - of - something
به طریقی. یک جوری، به نحوی برای بیان چیزی که از آن مطمئن ولی از جزئیاتش و نحوه اش بی خبریم. https://dictionary. cambridge. org/dictionary/english/o ...
وحشتناک
( اصطلاح ) : به همراه https://www. merriam - webster. com/dictionary/in the company of
( اصطلاح ) : جایی را ترک کردن، از چیزی مثل خطر دوری کردن، پنهان شدن. از چیزی حذر کردن. https://www. ldoceonline. com/dictionary/make - yourself - s ...
اوقات تنگ دستی، بی پولی یا سختی. https://idioms. thefreedictionary. com/lean times
( اصطلاح ) : از هر جهت، همه جا، از مناطق مختلف بسیاری https://www. merriam - webster. com/dictionary/far and wide https://www. macmillandictionary. ...
تنها کسی نیست که
نوزاد، بچه تازه متولد شده یا کوچک https://idioms. thefreedictionary. com/little bundle of joy
برای بیان چیزی که هنوز رخ نداده ( جمله منفی می شود ) مثال: This could mean she was a young adult yet to have her first offspring این می توانسته بد ...
جای دست، اثر دست
تا / تا قبل از . . . . up to sunday تا یکشنبه / تا قبل از یکشنبه
سلول های میله ای یا استوانه ای چشم برای دید در شب. rod cells