پیشنهادهای بهزاد ناطق (٩٥)
۱. خوش مشرب، خوش رو، خوش برخورد Her friend was congenial after all ۲. سازگار، موافق، مطابق میل و طبع The local climate was congenial for growing ric ...
افسرده و دلزده
هول هولکی،
جاه طلب در واقع صفت ambitious در انگلیسی معنی مثبت داره. این منفی همونه که معمولا با گستاخی هم همراه میشه.
علاقه مند شدن به کسی یا چیزی. توجه شود کهاین علاقه مندی الزاماً به آدم ها یا چیزهای خوب می تونه نباشه؛ Being too depressed he took to drinking which ...
معنای این صفت ترکیبی از خودخواهی ( بی اعتنایی به منافع دیگران ) و بی رحمی رو شامل میشه. صفت کسی که برای موفقیت هر کاری می کنه، حتی ( سوء ) استفاده ا ...
دوزاری کسی افتادن
مغز متفکر
دانشمند ( در معنای منفی. . . ) یه جورایی مترادف میشه با Clever clog/dick ینی مخ ه ولی رو مخ ه : ) . . . از اونایی که وقتی بقیه می خوان کلاس یا امتحان ...
شسته رفته، خدا پیغمبری، صاف و پوست کنده، ناموسا البته مثال زیر رو هم در نظر بگیرین که یه جورایی معنای �مستقیم� یا عامیانه ترش �صاف� میده؛ He raised h ...
یه جورایی میشه معادل اصطلاح bright and breezy حسابش کرد ولی اینجا روی شنگول بودن ش بیشتر تاکید وجود داره. Her favorite candidate must be elected. S ...
جلوتر از سن خود بودن، خوش آتیه و آینده دار بودن ( به طور کلی یعنی باهوش و با درایت بودن ) به صورت an old head هم رایج است.
شاهدی بر درایت کسی یا چیزی بودن
حسی که به آدم میده اینه که، وایب ش اینجوری ه که. . . مثال: He comes across as a bit impolite یه کم حس بی ادب و پررو بودن به آدم میده. ( البته توی ...
در مورد آدم ها به شخصی اشاره داره که: ۱. سرزنده است، ۲. در لحظه زندگی می کنه ( شخصیت ادراکی ) ۳. نسبتا هیجانی و سریع تصمیم می گیره ( رفتار اغلب تکا ...
داد و بیداد کردن، ننربازی درآوردن، شلوغ کردن
شوخی کردن با کسی یا دست انداختن کسی معنی منفی ندارد. برای مسخره کردن بهتره از ترکیب زیر استفاده بشه؛ Poke/make fun of sb به هر حال نکته قابل توجه این ...
برای اشخاص: کسی که خلقش تنگ شده، پریشان حال برای اماکن: کم بضاعت، تنگدست
در شرف یا آستانه انجام کاری قرار گرفتن The two sides of negotiations now face the prospect of getting involved in an unwanted war. دو طرف مذاکرات اک ...
با وسواس یا ولع بیشتر انجام دادن. اصرار داشتن بر انجام کاری که قبلا درستی آن زیر سوال رفته است. ( برای مثال، مغز انسان گاهی برای انجام کارهایی که از ...
با وسواس یا ولع بیشتر انجام دادن. اصرار داشتن بر انجام کاری که قبلا درستی آن زیر سوال رفته است. ( برای مثال، مغز انسان گاهی برای انجام کارهایی که از ...
آدمک حسی ( قشری ) ؛ یه توصیف نمادین هستش که برای نشان نقشه یا تجسم مغز یک فرد از بدنش به کار میره و در اون نواحی حساس، مثلا دست ها یا اندام جنسی، دار ...
در باغ سبز نشان دادن
جابه جایی ( لغزش ) گسل
1. وقار، ادب، متانت 2. ناز و کرشمه، طنازی و خوش ادایی، عشوه گری و لوندی
وارستگی، رستگاری
Delegate
به دردسر انداختن، زمین گیر یا خانه خراب کردن، به ستوه آوردن
( از کسی ) بت ساختن، اسطوره ساختن
شیفتگی وسواس گونه ( و عموما یک طرفه ) ، عشق کاذب
دو معنی را می رساند؛ هم �منسوب� و هم �منتسب�. . . ( مثلا سوگند منسوب به بقراط در پزشکی ) . Hippocrates gave doctors his eponymous oath . Achilles is ...
پشت گوش انداختن
بیزار، گریزان، مخالف جدی
نوش دارویی و بعد از مرگ سهراب آمدی. . . به معنی اتفاق ( معمولا بدی ) که رخ داده و دیگر نمی توان به پیش از رخداد آن بازگشت.
مواد زیست تقلید، مواد دست سازِ طبیعت نهاد ( موادی هستند که در سنتز آنها از ساختارها و الگوهای ساده، ولی کارا، در طبیعت الهام گرفته شده است. با این حا ...
الکترون بازگشتی، فوتوالکترون ( در فیزیک به الکترونی گفته می شود که در نتیجه یک برهم کنش غیرکوهرنت، مثلا با یک فوتون پرتوی ایکس، از مدار خود، حالت آسا ...
رسوب گذاری با کوچ دهی الکتریکی
سخت پوشانی ( روکش دهی )
سخت کاری کوبشی
کوبش لیزری، شوک یا انفجار لیزری ( از روش های سخت کاری سطح قطعات )
کوبکاری ( یکی از روش های سخت کاری سطحی قطعات فلزی که عموما برای بهبود مقاومت به خستگی اعمال می شود، مانند ساچمه پاشی )
باطل السحر
1. بدترکیب، لش 2. شلخته، ناهمگون ( هیچ کجاش به هیچ کجاش نمیاد! ) 3. دست و پاچلفتی، الدنگ
در هندسه: چندضلعی نامنتظم ( شکلی که نه اضلاعش موازی یکدیگر هستند و نه زاویه هاش برابر ) که نمی توان آن را در یک دایره محاط کرد.
نمادگذاری ( مانند scientific notation به معنای نمادگذاری علمی ) ، مجموعه از علایم ( و قواعد ) قراردادی که برای خلاصه کردن یا فهم بهتر یک موضوع علمی ب ...
سرباره ( عموما اکسیدی )
اصطکاک بین سطحی، اصطکاک مماسی
نسکافه ای
to beat swords into ploughshares
1 - نقطه اتکا، 2 - محافظ جان، نگه دارنده ( در فعالیت هایی که امکان سقوط کارگر وجود دارد )