اسم - صفحه 53

جستجوی تازه
با تغییر گزینه های زیر، اسم دلخواه خود را پیدا کنید

رادفر/r.-far/

شکوه انسان بزرگوار و بخشنده، [راد= جوانمرد، آزاد، بخشنده، سخاوتمند، خردمند، دانا، حکیم، فر = شکوه و ...


پسر

فارسی
رادفرخ/rad-farokh/

از شخصیتهای شاهنامه، نام آخورسالار هرمز پادشاه ساسانی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
رادمن/r.-man/

مردی که دارای اندیشه ی جوانمردی است، ( راد، من/مان = اندیشه و فکر )


پسر

فارسی
رادمنش/r.-maneš/

دارای منش راد، سخی، کریم، سخاپیشه، کریم الطبع، سخاوت پیشه و جوانمرد


پسر

فارسی
رادنوش/rad-nosh/

جوانمرد جاوید، مرکب از راد ( جوانمرد، بخشنده ) + نوش ( نیوشنده )


پسر

فارسی
رادنیک/r.-nik/

ترکیب دو اسم راد و نیک ( جوانمرد و خوب )، ( راد = جوانمرد، آزاده، بخشنده، خردمند، نیک = خوب، نیکو ) ...


پسر

فارسی
برژنگ/barzhang/

مژه


دختر

کردی
برژانگ

مژة ( نگارش کردی


دختر

کردی
رازانه/rāzāne/

منسوب به راز و منتسب به راز، پوشیده و رازآلود، ( راز = نهانی، سِر، رمز، انه ( پسوند نسبت ) )، به مع ...


دختر

فارسی
رازمهر/rāz mehr/

محبت و مهربانی نهانی، ( مجاز ) مهربان و با محبت، ( راز = نهانی، سِر، رمز، مهر = مهربانی و محبت )


پسر

فارسی
رازمیک/razmik/

رزم آور


پسر

ارمنی
برژان

کار


دختر

کردی
راژانه/rāžāne/

نام گیاهی داروئی، رازیانه


دختر

کردی

طبیعت
راژور/rāžvar/

جای بالا در مجلس، حاکم، فرمانروا، ( کردی )


پسر

کردی
راژیس/razhis/

درستکارترین و شایستە ترین


دختر

کردی
برزین داد

آفریده با شکوه یا مخفف آذربرزین داد ( آتشکده ) یعنی افریده شده به وسیله آتش آذر برزین


پسر

فارسی
شب پره

پروانه، خفاش


دختر

فارسی
حزین

اندوهگین، غمگین، لقب یکی از شاعران قرن دوازدهم، حزین لاهیجی


پسر

عربی
شباویز/šabāviz/

مرغ حق، ( = شب آویز )، مرغی که به شب خود را به یک پای بیاویزد و حق حق گوید و او را حق گوی نیز گویند ...


دختر، پسر

فارسی

پرنده
حسینیه/hoseiniyeh/

خوب، نیکو


دختر

عربی
حصان/hosan/

زن شوهردار پاکدامن، یک دانه مروارید


دختر

عربی
پربها/porbahā/

پرارزش، پرقیمت، گران بها، بهاور، ارزشمند، باارزش، قیمتی


دختر

فارسی
پذیره/pazire/

پیشواز، استقبال، فرمانبرداری، قبول امر، آنچه پذیرفته شده، ( در قدیم ) استقبال کننده


دختر

فارسی
پدیدار/padidār/

نمایان، آشکار، آشکارا، ظاهر، ( در قدیم ) معلوم و مشخص


پسر

فارسی
حصین/hasin/

استوار و محکم، مستحکم، محکم، استوار


پسر

عربی
حمرا/hamra/

سرخ رنگ


دختر

عربی
شمیده/šamide/

بوییدن، ( اسم مفعولِ شمیدن )، مشموم


دختر

فارسی
حور/hur/

زن زیبای بهشتی


دختر

عربی

مذهبی و قرآنی
حی/hay/

از نام های خداوند


پسر

عربی
بیدل/bi del/

دل داده، عاشق، بی صبر و قرار، ( اَعلام ) ) ابوالمعالی میرزا عبدالقادر ابن عبدالخالق شاعر پارسی گوی ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
بیدار/bidār/

کسی که در خواب نباشد، ( مجاز ) آگاه و هوشیار، ویژگی آن که در خواب نیست، ( به مجاز ) آگاه، هوشیار، آ ...


پسر

فارسی
بی کس

تنها و بدون حامی ( نگارش کردی


پسر

کردی
بی نور

دیدنی ( نگارش کردی


دختر

کردی
شهنا/shahna/

نوعی ساز معروف به سرنا، شاهنای


دختر

فارسی

هنری
شهیده/shahide/

کشته شده در راه خدا و دین، شاهد، گواه


دختر

عربی
شهیر/shahir/

معروف، نام آور، نامدار


پسر

عربی
بوسه/buse/

لمس محبت آمیز توسط لب ها


دختر

فارسی
شوق انگیز

شوق ( عربی ) + انگیز ( فارسی ) آنچه سبب شوق می شود، اشتیاق آور


دختر

فارسی
خانم

کلمه خطاب به زنان و دختران، زن بزرگ زاده و شریف، خاتون، به صورت پسوند و پیشوند همراه با بعضی نامها ...


دختر

ترکی
خرد/kherad/

دانش


پسر

فارسی
خردمند/kharadmand/

دارای خرد، عاقل، دانا، هوشیار، دارای خرد و قدرت اندیشه


پسر

فارسی
خرمن

توده غله درو شده، توده و مقدار انبوه از هر چیز


دختر

فارسی
خزان/khazan/

پاییز، نام سومین فصل سال، پس از تابستان و پیش از زمستان


دختر

فارسی

طبیعت
شیذر/šizar/

یکی از نامهای خداست، ( = شیذیر )، یکی از نام های خدا، [ظاهراً مصحف و مخفف ( هوشیدر ) نخستین موعود ز ...


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
شیروار/šir vār/

مثل شیر، چون شیر، ( شیر، وار ( پسوند شباهت ) )، آنکه مانند شیر شجاع و دلیر باشد


پسر

فارسی
شیمه/šime/

طینت، سرشت، ( در قدیم ) عادت و طبیعت، خوی، خصلت


دختر

عربی
خندان/khandan/

بشاش، کسی که همواره می خندد


پسر

فارسی
بلوط/balut/

گیاهی درختی و جنگلی که میوه آن خوراکی است، ( در گیاهی )، گیاهی درختی و جنگلی که چوب سخت دارد و میوه ...


دختر

فارسی

طبیعت
بلورین/bolurin/

شفاف و درخشان مانند بلور، بلوری، به شکل بلور، ساخته شده از بلور، ( به مجاز ) شفاف و درخشان، بلور ( ...


دختر

فارسی، عربی
بقا/baqā/

باقی بودن، ماندگار بودن، پایداری، پایندگی، ( در عرفان ) عبارت است از بدایت سیر فی الله، چه سیر الی ...


پسر

عربی
بعثت/beesat/

برانگیختن و به کاری واداشتن، زنده کردن، انتصاب پیامبر اسلام ( ص ) به مقام نبوت از سوی خداوند


دختر

عربی

مذهبی و قرآنی
خوش لقا

خوش ( فارسی ) + لقا ( عربی ) خوش صورت، زیبا


دختر

فارسی، عربی
صحاح/sahāh/

تندرستی


دختر

عربی
راشنو/rāšnu/

فرشته ی دادگستر در آئین زردشتی


دختر

فارسی، اوستایی

مذهبی و قرآنی
رافت الله/ra’fatollāh/

مهربانی خداوند


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
رام افزا

افزون کننده آرامش


دختر

فارسی
رام افزون

رام افزا، افزون کننده آرامش


دختر

فارسی
رام بانو

بانوی آرام یا بانوی شاد


دختر

فارسی
برزهم

نام یکی از پهلوانان ایرانی در گرشاسب نامه


پسر

فارسی
برزمند/barzmand/

باشکوه، نام یکی از فرمانداران ایرانی که براسکندر شورید


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
رامدخت/rām doxt/

دختر مطیع و آرام، ( رام، دخت = دختر )، ( رام + دخت = دختر )، دختر آرام


دختر

فارسی
رامسینا/rāmsinā/

رامسین، سازنده و نوازنده، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب به رامسین، نام یکی از خدایان آشور


دختر

فارسی، آشوری
رامش دخت/r.-dokht/

دختر شاد و شادمان، ( رامش، دخت = دختر )، ( به مجاز ) دختری که موجب شادی و طرب و نصیب و بهره است


دختر

فارسی
رامشاد/ram shad/

آرام و شاد، مرکب از رام ( آرام یا مطیع ) + شاد ( خوشحال )


پسر

فارسی
رامفر/rāmfar/

شکوه و جلالِ آرام، ( رام = آرام، فر = شکوه و جلال )، ( به مجاز ) ویژگی پسری که آرام است و دارای شکو ...


پسر

فارسی
برزما/barzma/

ماه شب چهارده بدر، ماه شب چهارده بدر ( نگارش کردی


پسر

کردی
برزفر/barz far/

دارای قامتی با شکوه، بلند پرواز، از سرداران کرد دوره ‏هخامنشی ( نگارش کردی


پسر

کردی، فارسی

تاریخی و کهن
برزاو

مد دریا ( نگارش کردی


پسر

کردی
برزام/barzam/

نام جد مانی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
رامین دخت/r.-dokht/

دخترِ طربناک، ( رامین، دخت = دختر )


دختر

فارسی
برزآفرین

تشویق بزرگ ( نگارش کردی


پسر

فارسی، کردی
برزآفرید/barz-afarid/

آفریده با شکوه، نام مادر فرود


دختر

فارسی
راهین/rahin/

آموزنده


دختر

کردی
راویژ/ravizh/

تدبیر


پسر

کردی
راویس/rāvis/

صاحب جاه و جلال، دارای شکوه و شوکت، ( اَعلام ) نام جایی در جنوب ایران ( خوزستان )


دختر

فارسی
راوین/ravin/

دارای شکوه و شوکت


پسر

فارسی
راکعه/rāke‛e/

دختر رکوع کننده و فروتن، ( مؤنث راکع ) دختر رکوع کننده


دختر

عربی

مذهبی و قرآنی
رایبد/ray-bod/

دانشمند، حکیم، دانا، به ضم ب، خداوندگار خرد، مرکب از رای به معنای دانش و خرد و بد پسوند ملکیت


پسر

کردی، فارسی
برزآذر/barz azar/

شکوه آتش، مرکب از برز ( شکوه، جلال ) + آذر ( آتش )، نام برادر برز


پسر

پهلوی، اوستایی
بردل

صبحانه ( نگارش کردی


پسر

کردی
برچاو/barchav/

زیبا، منتظر، پدیده ( نگارش کردی


پسر

کردی
برتاو

جای آفتابگیر ( نگارش کردی


پسر

کردی
برپرس

مسئول رئیس ( نگارش کردی


پسر

کردی
برایکا/berayka/

بهترین


پسر

فارسی
بدن گل

آن که بدنی لطیف و زیبا


دختر

فارسی
رخامین/rokhamin/

از جنس رخام، سنگ سفید، رخام ( عربی ) + ین ( فارسی ) از جنس رخام


دختر

فارسی، عربی
رخشاد/rox šād/

متبسم، با شور و نشاط، صفت آن که پیوسته شاد و خوشحال است، خشرو، دارای چهره شاد و گشاده


دختر

فارسی
رخشید/rokhšid/

آن که چهره ای روشن و تابان دارد، ( رخ، شید = خورشید )، صورت همچون خورشید، ( به مجاز ) زیباروی


دختر

فارسی
رخشیده/roxšide/

رخشیدان، رخشید، آن که چهره اش مثل خورشید است، آفتاب روی، ( به مجاز ) زیبارو، ( = رخشیدان )


دختر

فارسی
رخگل/rokhgol/

آن که چهره ای زیبا چون گل دارد


دختر

فارسی
رخنا/rakhna/

زیبارو


دختر

فارسی
رخنار/rokhnar/

زیبارو


دختر

فارسی
رخناز/rokh naz/

دختر زیبا


دختر

فارسی
رخند/rokhand/

دختر خنده رو و خوش رو


دختر

فارسی
رزارا/rozara/

زینت دهنده گل رز


دختر

فارسی، فرانسوی

گل
رزالین/rozalin/

مانند گل رز


دختر

لاتین

گل
رزآنا/rozana/

رز مادر


دختر

ترکی، فرانسوی

گل
رزرخ/roz rokh/

دختری که چون گل رز زیبا و لطیف است


دختر

فارسی، فرانسوی

گل
رزسا/rozsa/

مانند گل رز


دختر

فارسی، فرانسوی

گل
بدرام/be(a)drām/

پدرام، آراسته، نیکو، ( = پدرام )


پسر

فارسی



انتخاب نوع اسم

انتخاب ریشه اسم

انتخاب گروه اسم

برچسب ها