اسم پسر با حرف م - صفحه 7
ترکیب دو اسم محمد و هومن ( ستوده و نیک اندیش )، از نام های مرکب، ا محمّد و هومن
پسر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی محمد وصال
ترکیب دو اسم محمد و وصال ( ستوده و رسیدن به چیزی )، از نام های مرکب، ا محمّد و وصال
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی محمد وهب
ترکیب دو اسم محمد و وهب ( ستوده و بخشش )، از نام های مرکب، ه محمّد و وَهَب
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی محمد کامران
ترکیب دو اسم محمد و کامران ( ستوده و نیک بخت )، از نام های مرکب، ا محمّد و کامران
پسر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی محمد کیهان
ترکیب دو اسم محمد و کیهان ( ستوده و جهان )، از نام های مرکب، ا محمّد و کیهان
پسر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی، کهکشانی محمدآئین
از نام های مرکب، محمد و آئین، مسلمان، کسی که پیرو آیین حضرت محمد است
پسر
عربی محمدآبتین
ترکیب دو اسم محمد و آبتین ( ستوده و انسان نیکوکار )
پسر
فارسی، عربی محمدآدرین
ترکیب دو اسم محمد و آدرین ( ستوده و زیباروی )
پسر
فارسی، عربی محمدآرسام
ترکیب دو اسم محمد و آرسام ( ستوده و نیرومند )
پسر
فارسی، عربی محمدباراد
ترکیب دو اسم محمد باراد ( ستوده و جوانمرد )
پسر
فارسی، عربی محمدتارخ
ترکیب دو اسم محمد و تارخ ( ستوده و نام پدر حضرت ابراهیم )
پسر
عربی، عبری محمدتوحید
ترکیب دو اسم محمد توحید ( ستوده و یکتاپرستی )
پسر
عربی محمدتیام
ترکیب دو اسم محمد تیام ( ستوده و عزیز )
پسر
لری، عربی محمدرافع
ترکیب دو اسم محمد و رافع ( ستوده و فرازنده )
پسر
عربی محمدرامان
ترکیب دو اسم محمد و رامان ( ستوده و شاد )
پسر
فارسی، عربی محمدرضوان
ترکیب دو اسم محمد و رضوان ( ستوده و خشنودی )
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی محمدزبیر
ترکیب دو اسم محمد و زبیر ( ستوده و نیرومند )
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی محمدسامی
ترکیب دو اسم محمد و سامی ( ستوده و عالی )
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی محمدسامیار
ترکیب دو اسم محمد و سامیار ( ستوده و یاور آتش )
پسر
فارسی، عربی محمدسردار
ترکیب دو اسم محمد و سردار ( ستوده و رهبر )
پسر
فارسی، عربی محمدسمیر
ترکیب دو اسم محمد و سمیر ( ستوده و داستان پرداز )
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی محمدسنان
ترکیب دو اسم محمد و سنان ( ستوده و نابودکننده دشمن )
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی محمدصانع
ترکیب دو اسم محمد و صانع ( ستوده و آفریننده )
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی محمدصفی
ترکیب دو اسم محمد و صفی ( ستوده و خالص )
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی محمدمازیار
ترکیب دو اسم محمد و مازیار ( ستوده و صاحب کوهستان )
پسر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی محمدمنان
ترکیب دو اسم محمد و منان ( ستوده و بخشنده )
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی محمدهیرسا
ترکیب دو اسم محمد و هیرسا ( ستوده و پرهیزگار )
پسر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی محمدکارن
ترکیب دو اسم محمد و کارن ( ستوده و جنگجو )
پسر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی محمدکاوه
ترکیب دو اسم محمد و کاوه ( ستوده و از شخصیت های شاهنامه )
پسر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی محمدکسری
ترکیب دو اسم محمد و کسری ( ستوده و خسرو )
پسر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی محمدیاسان
ترکیب دو اسم محمد و یاسان ( ستوده و نام یکی از پیغمبران باستانی ایران )
پسر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی محی الدین
زنده کننده دین
پسر
عربی مدریک
پسر تیز هوش، انسان فهیم، کسی که درک می کند
پسر
فارسی مدیار
همیار و دوستدار قوم ماد
پسر
کردی مدیوماه
نام پسر عموی زرتشت
پسر
فارسی مرتا
چیزی که نابود شدنی نیست
پسر
اوستایی مردان شه
شاه مردان، از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از چهار پسر شیرین و خسروپرویز پادشاه ساسانی
پسر
فارسی مردتیا
بزرگ مرد
پسر
فارسی مردو
از شخصیتهای شاهنامه، نام باغبان خسروپرویز پادشاه ساسانی
پسر
فارسی
تاریخی و کهن مرکام
تکیه گاه والدین
پسر
ترکی مسباد
از نامهای دوران هخامنشی
پسر
فارسی
تاریخی و کهن مشاری
مشورت کننده
پسر
عربی مشیرالدین
آن که در دین راهنمای دیگران است
پسر
عربی مطیع الله
مطیع و فرمانبردار خداوند
پسر
عربی معتضد
یاری گیرنده، نام یکی از خلفای عباسی
پسر
عربی مگابیز
نام یکی از سرداران داریوش پادشاه هخامنشی
پسر
فارسی مناک
اندیشنده
پسر
پهلوی منوشچهر
منوچهر
پسر
فارسی مهابد
بزرگ
پسر
فارسی مهتدی
هدایت شده، راه راست یافته، راه یافته، رشید، راه راست یابنده
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی مهدی امین
ترکیب دو اسم مهدی و امین ( هدایت شده و امانتدار )، از نام های مرکب، مهدی و امین
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی مهدی پارسا
ترکیب دو اسم مهدی پارسا ( هدایت شده و پاکدامن )، از نام های مرکب، مهدی و پارسا
پسر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی مهدی حسین
ترکیب دو اسم مهدی و حسین ( هدایت شده و نیکو )، از نام های مرکب، مهدی و حسین
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی مهدی صالح
ترکیب دو اسم مهدی و صالح ( هدایت شده و شایسته )، از نام های مرکب، مهدی و صالح
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی مهدیسه
مهدیس، مانند ماه، دختر زیبا، ( مَهدیس، ه ( پسوند نسبت ) )، منسوب به مَهدیس، منسوب به مهدیس، بانویی ...
دختر، پسر
فارسی
طبیعت، کهکشانی مهر آرتا
ترکیب دو اسم مهر و آرتا ( خورشید و مقدس )، ( مهر = مهربانی و محبت، آرتا = مقدس )، مهربانی و محبت مق ...
پسر
فارسی
طبیعت، کهکشانی مهر آریا
ترکیب دو اسم مهر و آریا ( محبت و آزاده )
پسر
فارسی مهر سینا
ترکیب دو اسم مهر و سینا ( خورشید و سوراخ کننده )، از نام های مرکب، مهر و سینا
پسر
فارسی
طبیعت، کهکشانی مهرآراد
ترکیب دو اسم مهر و آراد ( محبت و آراینده )
پسر
فارسی مهر آزاد
ترکیب دو اسم مهر و آزاد ( خورشید و رها شده )، ( اَعلام ) نام یکی از اجداد رستم، مرکب از مهر ( محبت ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن، طبیعت، کهکشانی مهرآمین
خورشید استوار
پسر
فارسی، عبری مهران ستاد
از شخصیتهای شاهنامه، نام موبدی خردمند و راد و جهاندیده در درگاه انوشیروان پادشاه ساسانی
پسر
فارسی مهراندیش
آن که در فکر و اندیشه محبت و مهربانی است، ( به مجاز ) مهربان و با محبت، ویژگی آن که دارای اندیشه و ...
پسر، دختر
فارسی مهرانفر
دارای شأن و شکوه از حیث مهربانی و محبت
پسر
فارسی مهرباز
دوستدار و طرفدار مهر و مهربانی و محبت، ( مهر= مهربانی و محبت، باز = طرفدار و دوستدار ( جزء پسین کلم ...
پسر
فارسی مهربنداد
از شخصیتهای شاهنامه، نام مردی در زمان بهرام گور پادشاه ساسانی
پسر
فارسی مهرپاد
نگهبان خورشید و مهربانی
پسر
فارسی مهرپو
پوینده ی مهر، جوینده ی مهربانی، ( مِهر = مهربانی، محبت، پو = پوینده، جستجو کننده، جوینده )، آن که ب ...
پسر
فارسی
طبیعت، کهکشانی مهرپویا
ترکیب دو اسم مهر و پویا ( محبت و پوینده )، آن که در راه مهر و محبت قدم برمیدارد
پسر
فارسی مهرپویان
ترکیب دو اسم مهر و پویان ( خورشید و جوینده )، ( مهر = مهربانی و محبت، پویان = جوینده و جستجو کننده ...
پسر
فارسی
طبیعت، کهکشانی مهرثنا
ترکیب دو اسم مهر و ثنا ( مهربانی و ستایش )
پسر
فارسی، عربی
کهکشانی مهرجو
جوینده ی عاطفه و دوستی، خواهان محبت از سوی دیگران، ( در قدیم )
پسر
فارسی
طبیعت، کهکشانی مهرخو
دارای خوی و عادت ملازم با محبت و مهربانی، ( به مجاز ) مهربان و با محبت، ( مهر = مهربانی، محبت، خو = ...
پسر
فارسی
طبیعت، کهکشانی مهردار
دارنده ی مهربانی و محبت، ( به مجاز ) مهربان، ( مهر = مهربانی، محبت، دار )، محبت + دار )، دارنده مهر ...
پسر
فارسی
طبیعت، کهکشانی مهررضا
ترکیب دو اسم مهر و رضا ( محبت و خشنود )
پسر
فارسی، عربی مهرفر
شکوه خورشید و محبت
پسر
فارسی مهرمان
اندیشه نیک و درخشان
پسر
فارسی مهرمس
خورشید بزرگ
پسر
فارسی مهرنام
مشهور به مهربانی و دارندگی محبت، ( به مجاز ) مهربان و با محبت، ( مهر = محبت، دوستی، مهربانی، نام = ...
پسر
فارسی
طبیعت، کهکشانی مهرنرسه
نام پسر ورزاک از خاندان ساسانیان
پسر
فارسی مهروالا
ترکیب دو اسم مهر و والا ( محبت و گرامی )
پسر
فارسی مهروان
دارای روان بزرگ، دارای روح بزرگ، ( مِه = مِهتر و بزرگتر، روان )
پسر
فارسی مهروند
منسوب به مهر، دارای مهر و محبت، ( مهر = خورشید، وند ( پسوند شباهت ) )، منسوب به خورشید، خورشیدی
پسر
فارسی
طبیعت، کهکشانی مهروین
خورشید کوچک
پسر
فارسی مهرکام
خواهنده ی مهربانی و محبت، آرزومند محبت، ( مهر = مهربانی، محبت، کام = آنچه خواسته ی دل است، آرزو )
پسر
فارسی
طبیعت، کهکشانی مهرکان
سرچشمه مهربانی
پسر
فارسی مهرکوش
کوشا و ساعی برای مهربانی کردن و مهرورزی، ( مهر = مهربانی، محبت، کوش = کوشش و سعی )
پسر
فارسی
طبیعت، کهکشانی مهرکوشا
ترکیب دو اسم مهر و کوشا ( خورشید و تلاشگر )، ( در اوستا )، دیو ملکوش، مَهرک، طبق روایات اوستا طوفان ...
پسر
فارسی
طبیعت، کهکشانی مهرکیش
آن که دارای آیین مهرورزی و مهربانی می باشد، ( به مجاز ) مهربان و با محبت، ( مهر = مهربانی، محبت، کی ...
پسر
فارسی
طبیعت، کهکشانی مهریار
دوست و یار خورشید، دارنده ی مهربانی و محبت، ( به مجاز ) مهربان، ( مهر = مهربانی و محبت، یار ( پسوند ...
دختر، پسر
فارسی
طبیعت، کهکشانی مهست
بزرگترین و مهمترین، نام پسر داریوش پادشاه هخامنشی، ( در قدیم ) بزرگترین، مهمترین، اعلی حضرت ( صفت ی ...
دختر، پسر
فارسی
تاریخی و کهن مهناد
فریاد بلند
پسر
فارسی مهکیا
پادشاه ماه، ملکه ماه، دختر یا پسر زیبا روی، ( مِه = مهتر، بزرگتر، کیا = پادشاه، حاکم، بزرگ و سرور ) ...
دختر، پسر
فارسی مکابیز
نام یکی از سرداران داریوش پادشاه هخامنشی، مگابیز
پسر
فارسی میترایار
مهریار، نام شخصی در کتیبه پهلوی
دختر، پسر
فارسی میر فرهان
میر بمعنای بزرگ + فرهان که نام شهری نزدیک همدان است
پسر
فارسی میرزا
شاهزاده و امیرزاده، میر ( ازعربی ) + زا ( فارسی ) شاهزاده و امیرزاده
پسر
فارسی، عربی میرشاد
امیر شاد و خوشحال، پادشاه و حاکم شادمان، ( میر = امیر، شاد )
پسر
فارسی، عربی میرو
از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از سرداران رستم هرمزان پادشاه ساسانی
پسر
فارسی
تاریخی و کهن میرکا
دوری از حسد و ناپاکی
پسر
مازندرانی