اسم پسر با حرف ت
پرهیزگار، باتقوا، لقب نهمین امام شیعیان، تقی، در لغت به معنای پرهیزگار و پرهیزکردن و جمع آن اتقیاست ...
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی تیمور
آهن، فولاد نام مؤسس سلسه ی تیموریان یا گورکانیان، نام سردار پادشاه بزرگ مغول، فولاد، ( اَعلام ) نام ...
پسر
ترکی، مغولی
تاریخی و کهن توحید
یگانه دانستن خداوند، یکتاپرستی، ( در ادیان ) یگانه دانستن خدا، اقرار به یگانگی خداوند، اخلاص، ( در ...
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی تورج
نام پسر فریدون پادشاه پیشدادی، ( اَعلام ) نام پسر بزرگ فریدون، همان تور که توران منسوب به اوست، چنا ...
پسر
فارسی، پهلوی، اوستایی
تاریخی و کهن توفیق
موفقیت، کامیابی، امکان دستیابی به مقصود، یاری و تأیید، تأیید پروردگار، مدد الهی، ( در قدیم ) سازگار ...
پسر
عربی تراب
خاک
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی توکل
اعتماد کردن، سپردن کارها به خداوند، یقین داشتن به رحمت خداوند و امید بستن به او، ( در تصوف ) واگذار ...
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی تیام
چشمانم، ( به مجاز ) عزیز و گرامی، در گویش لرستان به معنی چشمانم، بسیار عزیز و دوست داشتنی
دختر، پسر
لری تابان
روشن، درخشان، ریشه تاباندن، دارای نور و روشنی
دختر، پسر
فارسی تاج الدین
مورد افتخار برای دین، ( عربی )، تاجِ دین، ( اَعلام ) نام پادشاهی از اتابکان لرستان، آن که چون تاج د ...
پسر
عربی تایماز
پابرجا، استوار، بی نظیر، بی همتا
پسر، دختر
ترکی تارخ
نام پدر حضرت ابراهیم ( ع )، ( = تارح ) به معنی تنبل، ( عبری، تنبل ) ( = تارح ) ( در اعلام ) نام پدر ...
پسر
عبری
مذهبی و قرآنی تحسین
تعریف، تمجید، افرین، ستودن و تمجید کردن، مورد ستایش قرار دادن، آفرین گفتن و نیک شمردن
دختر، پسر
عربی توماج
چرمی رنگین و خوش بو، چرم دباغی شده، تیماج ( چرمی رنگی که بوی خوشی دارد )
پسر
ترکی
طبیعت تمیم
تمام و کامل، استوار، سخت، ( اَعلام ) نام چند تن از صحابه و اشخاص در جهان اسلام، دارای خلقت تمام
پسر
عربی تیرداد
زاده شده در تیر ماه، ( اَعلام ) نام سه تن از شاهان اشکانی، ) تیرداد اول: [حدود، پیش از میلاد] که به ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن تکین
پهلوان، دلاور، تگین
پسر
ترکی تهمتن
دارنده تن نیرومند، لقب رستم پهلوان شاهنامه، ( در قدیم ) تنومند، قوی جثه، نیرومند، ( اَعلام ) ( در ش ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن تهمورث
پهلوان زمین، ( در اوستایی، takhmo urupa ) ( = طهمورث )، به معنی قوی جثه و نیرومند، ( اَعلام ) ( در ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن توانا
نیرومند، قادر، مقتدر، دارای قدرت انجام کار، پر قدرت، قادر در مقابلِ ناتوان
پسر
فارسی تورال
جاوید، همیشه زنده، پهلوان
پسر
ترکی تیوان
توانا، توانمند، ( تیو = طاقت و توانایی، ان ( نسبت ) ) به معنی توانا
پسر
فارسی تیما
دشت، بیابان، دشت و بیابان
دختر، پسر
عربی
طبیعت تابان مهر
ترکیب دو اسم تابان و مهر ( روشن و خورشید )، خورشید تابان، خورشید درخشان
پسر، دختر
فارسی
طبیعت، کهکشانی تاشکین
سیل، جوشان و خروشان
پسر
ترکی تاشین
همچون صخره سخت
پسر
لری تافگه
آبشار
پسر
کردی
طبیعت تالای
دریا
پسر
ترکی تانریا
برای خدا
پسر
ترکی تانیش
آشنا، فامیل
پسر
ترکی تانیل
معروف و مشهور
پسر
ترکی تاویار
نگهبان آتش
پسر
کردی تاینور
مانند نور
پسر
ترکی تهمان
نیرومندان، پهلوان ها، قدرتمند، پهلوانان، نیرومندها
پسر
فارسی توشار
مبتلا، پابند
پسر
ترکی توشیار
دچار، روبرو شدن
پسر
کردی توماژ
پوست چرم دباغی شده و خوشبو
پسر
ترکی تک آفرین
مرکب از تک ( یگانه یا بی نظیر ) + آفرین ( آفریننده )
پسر
فارسی تیامو
چشمان من، عزیز من
پسر
لری تیرش
چشم عسلی
پسر
لری تیریژ
پرتو
پسر
کردی تیشکو
پرتو نور
پسر
کردی تیفانی
رنگی آبی شبیه به فیروزه ای
پسر
فارسی تینو
تشنه
پسر
کردی تخشا
کوشنده، کوشا، ساعی، ( پهلوی، tuokhšāk ) کوشنده، سعی کننده، ( در اوستائی، thwaokhš، thwaokhša ) غیور ...
پسر
فارسی تیامین
فدایی چشمان
پسر
لری تائب
نادم، بازگشتن از گناه، توبه کننده، ( عربی ) آن که از عملی پشیمان شده وآن را ترک کرده است
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی تدین
دینداری، درستکاری، مومن بودن، ( عربی ) دیندار بودن، مؤمن بودن
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی تنوتاس
صاحب علم و عمل را گویند
پسر
فارسی تریتا
اولین پزشک ایرانی در اوستا
پسر
اوستایی تیربد
فرمانده ی یک ستون کوچک تیر انداز
پسر
فارسی
تاریخی و کهن تیلکو
بچه کوه
پسر
فارسی تابا
تابنده، درخشان، طاقت، پیچ و تاب زلف، فروغ و روشنایی، فروغ، تابان
دختر، پسر
فارسی تابال
نام فرمانداری ایرانی در زمان کوروش پادشاه هخامنشی
پسر
فارسی
تاریخی و کهن تاج بخش
بخشنده تاج پادشاهی، رساننده کسی به پادشاهی، از القاب رستم پهلوان شاهنامه
پسر
فارسی تایلان
قدبلند
دختر، پسر
ترکی تباک
از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاور ایرانی و فرمانروای جهرم در زمان اردشیر بابکان پادشاه ساسانی
پسر
فارسی
تاریخی و کهن تخواره
نام چند تن از شخصیتهای شاهنامه، از جمله نام پدر خزانه دار خسرو پرویز پادشاه ساسانی
پسر
فارسی
تاریخی و کهن تهم
قوی، نیرومند
پسر
فارسی تهماسب
آخرین پادشاه سلسله داستانی پیشدادی، دارنده اسب فربه یا دارای اسب زورمند، ( = طهماسب )، ← طهماسب، ( ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن تهمورس
تهمورث، ( = تهمورث )، ← تهمورث، نیرومند، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر هوشنگ پادشاه پیشدادی، ملقب به ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن تهمین
پهلوان، شجاع، از القاب رستم پهلوان شاهنامه
پسر
فارسی تورک
نام پسر شیدسب پادشاه زابلستان
پسر
فارسی توریا
چهارمین حالت از آگاهی ذهنی در عرفان هندی است، در این حالت شخص نه خواب است و نه بیدار و در عین حال ش ...
دختر، پسر
هندی توس
درختی بزرگ و جنگلی، پسر نوذر پهلوان و سردار بزرگ ایران در دوره ی کیقباد، غان، کیکاووس و کیخسرو، سرد ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن، طبیعت توهان
ناآرامی، خشم، طوفان
پسر
فارسی توکان
آن که چون چشم عزیز است، نام یکی از صورت های فلکی، [در گویش لری توک = چشم، عین که با ( ان ) نسبت آمد ...
پسر
لری، فارسی
کهکشانی تک تا
یگانه، بی همتا، یکتا
دختر، پسر
فارسی تکش
نام یکی از پادشاهان سلسله خوارزمشاهیان
پسر
ترکی
تاریخی و کهن تیماس
جنگل، بیشه
پسر
فارسی تابش
تابیدن، درخشش، روشنایی و گرمی آفتاب یا آتش، فروغ، پرتو، ( اسم مصدر از تابیدن )، عمل تابیدن، شعاع ها ...
پسر
فارسی تارک
فرق سر، میان سر، ( مجاز ) اوج، قسمت بالا و میانیِ سر
پسر
فارسی تبتل
از دنیا بریدن و به خدا پیوستن
پسر
فارسی تجلی
جلوه گر شدن، هویدا شدن، نمایان شدن، پدیدار شدن، یکی از مراحل تصوف، ( عربی )، ظاهرشدن، آشکارشدن، ظاه ...
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی ترسا
ترسنده، راهب مسیحی
پسر
فارسی تقدیر
سرنوشت
دختر، پسر
عربی توان
نیرو، زور، قوه، قدرت، طاقت، توانایی، توانایی تحمل چیزی، توانستن، تحمل کردن چیزی
پسر
فارسی تور
از شخصیتهای شاهنامه، نام دومین فرزند فریدون پادشاه پیشدادی
پسر
اوستایی، پهلوی توسن
اسب سرکش
پسر
ترکی توفان
جریان هوای بسیار شدید، تندباد، ( به مجاز ) غوغا، هیاهو، ( = طوفان )، جریان هوایی بسیار شدید معمولاَ ...
پسر، دختر
فارسی، آرامی
طبیعت تولا
دوستی، محبت و مهربانی
پسر
عربی تکاور
تگاور، دونده، تیزتک، اسب تندرو، ( = تگاور )، ( در نظام ) مأمور عملیات ویژه در ارتش، تندرو
پسر
فارسی تیل او
بزرگ
پسر
ترکی تاراز
نام یکی از قله های سلسله کوه های زاگرس، نام روستایی در شهرستان ایذه در استان خوزستان، ( اَعلام ) ) ...
پسر
ترکی، لری، فارسی
طبیعت تارح
نام پدر ابراهیم ( ع )
پسر
عبری تاژ
لطیف، نازک، نام پسرفرواک برادر هوشنگ پادشاه پیشدادی
دختر، پسر
فارسی تامر
خداوند خرما
پسر
عربی تخار
نام چند تن از شخصیتهای شاهنامه، از جمله نام یکی از همراهان فرود
پسر
فارسی
تاریخی و کهن ترخان
کسی که شاه به او امتیازات ویژه ای داده، نام نوعی گیاه، ( ترکی ) ( = طرخان ) آن که خان ( پادشاه ) به ...
پسر
ترکی
تاریخی و کهن، طبیعت تژاو
از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاور تورانی داماد افراسیاب تورانی
پسر
فارسی
تاریخی و کهن تگین
تکین، پهلوان، دلاور
پسر
ترکی تلم
نام نوعی درخت
پسر
مازندرانی تلیمان
از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از پهلوانان در زمان فریدون پادشاه پیشدادی
پسر
فارسی
تاریخی و کهن تورنگ
مرغ صحرایی، تذرو، قرقاول، ترنگ، ( = ترنگ )، ← ترنگ، پرنده ای از خانواده ماکیان، خروس صحرایی
دختر، پسر
فارسی
پرنده، طبیعت توما
تؤام، همراه، نام یکی از حواریون عیسی ( ع )
پسر
یونانی تیران
نام پسر اردشیر سوم و نام چندین پادشاه از سلسله اشکانیان، ( اَعلام ) ) نام پسر اردشیر سوم، ) تیران ا ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن تیرگان
روز سیزدهم تیرماه، جشنی که در این روز در ایران باستان برپا می کرده اند، ( در قدیم ) در ایران قدیم ج ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن تیگران
خوب و پسندیده، نام پادشاه ارمنستان و داماد مهرداد ششم، نام یکی از سرداران خشایار پادشاه هخامنشی
پسر
ارمنی تیمورتاش
نام یکی از طوایف ترک
پسر
ترکی