اسم - صفحه 70

نامش بلند باد

دختر زیبارو

شاهزاده خانمی از آل بویه

نمایش، خودنمایی، نشان دادن، تئاتر خیابانی

قیمتی و ارزشمند، ( شانی = مخفف شیانی به معنی زر و درم ده هفت، سا ( پسوند شباهت ) )، همانند زر و درم

شاه آتش

آفریده شاه، نام دختر فیروز پسر یزدگرد پادشاه ساسانی

گیاهی با میوه زرد رنگ و معطر

ملکه، شهبانو، نام دختر فخرالدوله دیلمی

نام نوه یزگرد پادشاه ساسانی

گیاهی کاشتنی و زینتی که گلهای رنگارنگ چتری دارد

نام نوه یزدگرد پادشاه ساسانی

نام یکی از لحنهای قدیم موسیقی ایرانی

شاه ( فارسی ) + نبات ( عربی ) نام همسر فتحعلی شاه قاجار

عنوان مرو که از شهرهای قدیم خراسان بوده است

نام نوعی گیاه، نام گیاهی است که از دانه آن روغن می گیرند

شاه دختر دختر شاه

قشنگ، ظریف و خوشگل

فرشته

همسر پادشاه، شهبانو

زیبا، زیبارو، ماهپاره

آن که چون ماه تابان و درخشان است، خوش اندام و زیبا

ماه نو

بستر، گهواره، زمین پست، مهد

مهاد، گهواره، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب به مِهاد، مِهاد

هدایت شده

خورشید درخشان

مهین، منسوب به ماه، زیباروی، بزرگترین، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب به مهین

وزن شده، سنجیده شده، متناسب، هماهنگ، آهنگ دار، دارای اجزای منظم، متناسب و زیبا، دارای آهنگ موسیقی، ...

آنچه که مزه ترش و شیرین دارد، ملس، دارای مزه ی ترش و شیرین

نور درخشان

منسوب به میش، دارای رنگ قهوه ای مایل به سبز

به رنگ می، همرنگ شراب، سرخ رنگ، مخمور، خمار آلود ( چشم )

میوه ای آبدار و ترش از مرکبات

پرنده ای خوش آواز مانند بلبل

کرشمه، غمزه

فخر کننده، ناز کننده

آن که رفتاری خوشایند و جذاب دارد، ملوس

نازنین و زیبا

ماده ای با عطر نافذ و پایدار که زیر پوست شکم نوعی آهو به دست می آید

نوعی تیر کوچک و نوک تیز که به وسیله کمان پرتاب می شده است، ( در ادبیات ) استعاره از غمزه ی چشم و نا ...

کمیاب، نادر

ماده خوراکی سفت، بلورین، و شیرین

فدا کردن

منسوب و شبیه به نرگس، ( به مجاز ) ستاره، ( نرگس، ه ( پسوند نسبت و شباهت ) )، م نرگس

نام هر یک از بیست و یک بخش کتاب اوستا

دختر زیبارو و خوش اندام

نعنا، گیاهی کاشتنی و خوشبو

پنهان، مخفی، باطن، پوشیده، ( در قدیم ) در نهان، پنهانی، مخفیانه، ( در قدیم ) ناپیدا، نامرئی، ( در ق ...

میوه تازه و نورس، کودک یا نوجوان، میوه ای که تازه رسیده باشد

روشنایی، فروغ، از نامهای خداوند، نام سوره ای در قرآن کریم

آب گوارا، نام پادشاهی در سرزمین بردع

بوی خوش

نیکو، خوب، مناسب، زیبارو، ( = نیکو )، زیبا، شخص زیبا رو، شایسته، پسندیده، نیکوکار