سرنای

فرهنگ اسم ها

لغت نامه دهخدا

سرنای. [ س ُ ] ( اِ ) نای رومی است که سرنا باشد. ( برهان ). و این مخفف سورنای است ، چه سور بمعنی شادی است. ( غیاث اللغات ). نای که در جشن و سور نوازند، در اصل سورنای بوده. ( رشیدی ). صفاره. یراع. ( مفاتیح العلوم ). یراعه. موسیقار. ( زمخشری ) :
من چفته چنگ و گم شده سرنای چون رباب
خالی خزینه از درم و کاسه از طعام.
خاقانی.
عاشق میدان و اسب و پای نه
عاشق رمز و لب و سرنای نه.
مولوی.
رجوع به سرنا شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) سازیست بادی که از چوبی مخصوص ساخته شود این ساز در غالب نقاط ایران موجود است و آنرا همراه دهل نوازند اندازه آن در نواحی مختلف فرق میکند و به طور کلی از نیم متر تجاوز نمیکند . یا سرنا را از ته باد کردن . کار وارونه کردن .
نای رومی است که سرنا باشد و این مخفف سورنای است چه سور بمعنی شادی است .

پیشنهاد کاربران

سِرِن آی ==== سِرِنای نوشته میشود
■ ریشه اسم ؛ ترکی
■ معنی ؛ زیبا ترین شکل از ماه ، مجاز از دختر جمیل ، هاله دور ماه ، ماه کامل
در ترکیه و آذربایجان فراوانی بیشتره
و بنظر این اسم فقط در ترکی دیده میشه چون سایتای خارجی هم فقط به ترک بودن اسم اشاره کردند
...
[مشاهده متن کامل]

ریشه یابی؛ ترکیب؛
■ از seren ترکی ، سِرِن به معنای ، آرام ، رونق یافته
و از Ay ترکی ، آی به معنای ماه
نام های مشهور؛ سرنای یاریکا از ترکیه ، سرن ساریگل سرنای آکچیل و . . .

بپرس