اسم - صفحه 24
ترکیب دو اسم امیر و ابراهیم ( فرمانروا و پدر مهربان )، از نام های مرکب، امیر و ابراهیم
پسر
عربی، عبری
مذهبی و قرآنی توماج
چرمی رنگین و خوش بو، چرم دباغی شده، تیماج ( چرمی رنگی که بوی خوشی دارد )
پسر
ترکی
طبیعت سورینا
نیرومند، قدرتمند، توانا، دلیر، ( سورین، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب به سورین
دختر
فارسی نوران
منسوب به نور، روشن، درخشان، ( به مجاز ) زیباروی، ( نور، ان ( پسوند نسبت ) )، ( عربی ـ فارسی ) ( نور ...
دختر
فارسی، عربی
طبیعت روژبین
( به مجاز ) راهنما و هدایت کننده به روز و روشنایی، ( روژ = روز، بین = جزء پسین بعضی از کلمه های مرک ...
دختر
کردی، فارسی آرتام
دارای نیروی راستی، والی فریگه در زمان کوروش پادشاه هخامنشی
پسر
فارسی محمد آروین
ترکیب دو اسم محمد و آروین ( ستوده و تجربه )، از نام های مرکب، ا محمّد و آروین
پسر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی بشارت
مژده، خبر خوش، مژده دادن، مژده آوردن، ( در ادبیات عرفانی ) بشارت به وصل حبیب به سوی حبیب است
دختر
عربی سالینا
منسوب به سال، سالانه، [سال، ین ( پسوند نسبت )، ا ( پسوند نسبت ) ]
دختر
فارسی آردین
مقدس، ( آرد= آرت = مقدس، ین ( نسبت ) )، منسوب به آرد و آرت، آرد و آرت، به معنای مقدس
پسر
فارسی محسنه
مؤنث محسن، آراسته و زیبا، بانوی نیکوکار، ( مؤنث محسن )، زن احسان کننده، زن نیکوکار، نیکوکار، احسان ...
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی نارینا
منسوب به نارین، آتش، ( به مجاز ) زیبارو و سرخ رنگ مثل دانه انار، ( نارین، ا ( پسوند نسبت ) )، ( عرب ...
دختر
فارسی، عربی
طبیعت سانان
بزرگ ایل و قبیله، شاه بزرگ، شاه بزرگ و مهتر ایل و قبیله، بزرگ ایل
پسر
کردی محمد مرتضی
ترکیب دو اسم محمد و مرتضی ( ستوده و برگزیده )، از نام های مرکب، ا محمّد و مرتضی
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی نوژان
فریاد، صدا و بانگ بلند، غرّان ( رود و سیل )، نام رودخانه ای، رود ( رودخانه ی ) با بانک و سهم، غران ...
دختر
فارسی
طبیعت جانیار
دارای روح و روان، یاری دهنده جان، ( جان = روح و روان، یار ( پسوند دارندگی ) )، ( جان = روح و روان + ...
پسر
فارسی راحل
کوچ کننده، نام مادر حضرت یوسف ( ع )، کوچ فرما، مهاجر
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی محمد مجید
ترکیب دو اسم محمد و مجید ( ستوده و بزرگوار )، از نام های مرکب، محمّد و مجید
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی مهرا
منسوب به مهر، بانوی مهربان، دختری که مانند خورشید درخشان است، ( مهر، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب به م ...
دختر
فارسی
کهکشانی امیر خسرو
ترکیب دو اسم امیر و خسرو ( فرمانروا و پادشاه )، امیر و پادشاه عظیم الشأن، ( اَعلام ) امیر خسرو دهلو ...
پسر
عربی، پهلوی آرون
صفت نیک، فضیلت، خصلت پسندیده، خوی خوش، خصلت حمیده، صفت نیک و خصلت پسندیده
پسر
فارسی محمد محراب
ترکیب محمد و محراب ( ستوده و قبله )، از نام های مرکب، ا محمّد و محراب
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی رخسانا
مانند رخ، ( به مجاز ) زیبارو، [ ( رخ، سان ( پسوند شباهت )، ا ( پسوند نسبت ) ]، به معنی مانند رخ، ما ...
دختر
فارسی، یونانی
تاریخی و کهن ماهکان
منسوب به ماهک، خوب روی دوست داشتنی و زیباروی محبوب، ( ماهک، ان ( پسوند نسب ) ) منسوب به ماهک، منسوب ...
دختر
فارسی
کهکشانی هوری
منسوب به خورشید، ( به مجاز ) زیبارو، ( هور = خورشید، ی ( پسوند نسبت ) )، نور خورشید ( نگارش کردی
دختر
کردی ایلقار
عهد و پیمان، عهد بستن
پسر، دختر
ترکی ویونا
( به مجاز ) عروس زیبا، دختری که عروس شده، [وَیو ( در سنسکریت ) = عروس و ( در اوستایی ) = ازدواج کرد ...
دختر
اوستایی، سانسکریت، فارسی مهرجان
مهرگان، منسوب به ماه مهر، مهربانی، ( معرب از فارسی مهرگان )
دختر
عربی نلی
صورت دیگر اسم نیلی، رنگ آبی سیر، لاجوردی، صورت دیگر نیلی، ص نیلی
دختر
فارسی، سانسکریت نوژین
( به مجاز ) زیبا، سرسبز و با طراوت، زندگی تازه، ( نوژ = نوز = نوعی کاج، ین ( پسوند نسبت ) )، منسوب ...
دختر
فارسی محمد ساجد
ترکیب دو اسم محمد و ساجد ( ستوده و سجده کننده )، از نام های مرکب، ا محمّد و ساجد
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی درنیکا
مروارید نیک و خوب، ( به مجاز ) گران بها و ارزشمند، ( در= مروارید، لؤلؤ، نیک = خوب، ا ( پسوند نسبت ) ...
دختر
فارسی حماد
بسیار سپاسگزار، بسیار حمد کننده و ستاینده
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی تمیم
تمام و کامل، استوار، سخت، ( اَعلام ) نام چند تن از صحابه و اشخاص در جهان اسلام، دارای خلقت تمام
پسر
عربی کوشان
کوشا، تلاش گر، ( از کوش ( کوشیدن )، ان ( پسوند صفت فاعلی ) )، ( اَعلام ) نام قوم و سرزمینی، ( از کو ...
پسر
فارسی عاقله
مؤنث عاقل، دارای عقل و فهم زیاد، ( مؤنث عاقل )، زنِ عاقل، عاقل، زنِ عاقل عاقل
دختر
عربی وینا
رنگارنگ، روشن و آشکار، بینا، [از ریشه ی «وین»/vin/ به آرش دیدن در فرس هخامنشی «وئین» و در زند «ویتن ...
دختر
فارسی نستر
نام نوعی گل، نسترن، نام راهبی همزمان با انوشیروان پادشاه ساسانی
دختر
فارسی
طبیعت، گل هشام
سخاوت، جوانمردی، جود و بخشش، جوانمرد
پسر
عربی سیف
شمشیر، ساحل دریا، ساحل رود، کناره ی دریا
پسر
عربی
طبیعت طلوع
برآمدن خورشید و مانند آن، دمیدن و برآمدنِ خورشید و مانند آن، ( به مجاز ) ابتدای روز، ( به مجاز ) آغ ...
دختر
عربی
طبیعت ژیوار
زندگی، نام کوهی در اورامان
پسر، دختر
کردی غیاث
فریادرس، از نامهای خداوند، فریادخواهی، از صفات و نام های خداوند
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی ملایم
نرم خو، صلح جو، فاقد شدت و تندی، ( به مجاز ) دارای اخلاق خوش و سازگار با دیگران، مهربان، ( در حالت ...
دختر
عربی احتشام
شکوه و شوکت داشتن، جلال، بزرگی، شکوه، عظمت، ( در قدیم ) بزرگداشت، تکریم، ( درقدیم ) تکبر، غرور، بزر ...
پسر
عربی ایمن
آسوده خاطر، در امان، محفوظ، ( در قدیم ) با آسودگی خاطر
پسر
عربی مقتدا
آن که مردم از او پیروی می کنند، پیشوا، ( در ادیان ) پیش نماز، ( اعلام ) لقب ابوالقاسم عبدالله، خلیف ...
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی پارمیسا
منسوب به پارمیس، نام دختر بردیا و نوه کوروش پادشاه هخامنشی، ( پارمیس، ا ( پسوند نسبت ) )، س پارمیس
دختر
فارسی
تاریخی و کهن سمن ناز
زیباروی دارای ناز و کرشمه، ( سَمن، ناز= کرشمه، ناز و غمزه ) ( به مجاز ) زیباروی دارای ناز و کرشمه، ...
دختر
فارسی فروغ اعظم
ترکیب دو اسم فروغ و اعظم ( روشنایی و بزرگتر )، ( فروغ= ( غ فروغ )، اعظم= بزرگوارتر، بزرگتر، بزرگوار ...
دختر
فارسی، عربی سرو
شاداب و با طراوت، از شخصیتهای شاهنامه، ( در گیاهی ) هر یک از انواع درختان بازدانه از خانواده مخروطی ...
دختر، پسر
فارسی
تاریخی و کهن، طبیعت، هنری رشاد
هدایت یافتن، رستگاری، به راه راست بودن
پسر، دختر
عربی
مذهبی و قرآنی محمد حمید
ترکیب دو اسم محمد و حمید ( ستوده و فرخنده )، از نام های مرکب، م محمّد و حمید
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی نازنین نرگس
ترکیب دو اسم نازنین و نرگس ( با ارزش و گلی خوشبو )، نرگس دوست داشتنی، نرگس عزیز و گرامی، نرگس زیبا ...
دختر
فارسی
گل عبیر
نوعی ماده ی خوش بو کننده که از ترکیب مشک، گلاب، زعفران، و بعضی مواد دیگر تهیه می شد و آن را برای خو ...
دختر
عربی امیرناصر
ترکیب دو اسم امیر و ناصر ( فرمانروا و یاری کننده )، از نام های مرکب، ا امیر و ناصر
پسر
عربی ژیوان
نگهبان زندگی، بانی زندگی، پشیمان
پسر
کردی محمد پاشا
ترکیب دو اسم محمد و پاشا ( ستوده و بزرگ )، از نام های مرکب، محمّد و پاشا
پسر
ترکی، عربی
مذهبی و قرآنی بهینا
فرزند نیکان، کسی که اجداد و نیاکانش از خوبان بوده اند، ( بهین، الف نسبت )، منسوب به بهین، ( بهین + ...
دختر، پسر
فارسی زهیرا
درخت پر شکوفه، دختر زیبا و با طراوت، [ ( زهیر ( در عربی ) = شکوفه دار و درخت پرشکوفه، الف ( پسوند ن ...
دختر
عربی
طبیعت فائق
دارای برتری، مسلط، عالی، برگزیده، چیره، ( اَعلام ) فائق، داستان نویس ترک، مؤلف مجموعه داستانهای سما ...
پسر
عربی مه رخ
ماهرو، زیبارو، ماهرخ، آن که دارای رخساری چون ماه است، ( به مجاز ) زیبا، خوبرو
دختر
فارسی
کهکشانی ضیغم
شیر بیشه زار، شیر قوی، کنایه از فرد شجاع و دلیر، شیر بیشه، ( به مجاز ) شجاع و دلیر، ( در اعلام ) نا ...
پسر
عربی ونوشه
بنفشه، ( در طبری ) ( = بنفشه )، در گویش مازندران گل بنفشه
دختر
مازندرانی، فارسی
طبیعت، گل پادرا
سرزمین باشکوه، [پاد به معنی سرزمین و «را» ( در اوستایی ) به معنی شکوه و درخشش و روشنایی است]، در مج ...
پسر
فارسی آیتا
مانند ماه، دختر زیبا رو، ( آی = ماه، تا= نظیر، مانند، لنگه )، نظیر و مانند ماه، لنگه ی ماه، ( به مج ...
دختر
ترکی، فارسی
کهکشانی رائین
نام سردار اردشیر دوم پادشاه ساسانی، دانا و خردمند، ( = رایین ) نام بلوک و قصبه ای است در جنوب شرقی ...
پسر
فارسی روحبخش
روان بخش، شادی آور، ( = روح افزا )، روح ( عربی ) + بخش ( فارسی ) مفرح، روح انگیز
دختر
فارسی، عربی شادلین
شاد رویِ نرم خو و آرام، ( شاد، لین = نرمی و ملایمت )، ( شاد + لین = نرمی و ملایمت )، نرمی و ملایمت، ...
دختر
فارسی اکتای
نامدار، مشهور، بزرگ زاده، بزرگ منش، ( اَعلام ) نام پسر چنگیز، نام سومین پسر و جانشین چنگیز خان
پسر
ترکی، مغولی
تاریخی و کهن آمیار
همکار، یاور
پسر
کردی صفی
خالص و یگانه ( دوست )، برگزیده، صاف، پاک، روشن، ( به مجاز ) صفی الله، ( اَعلام ) صَفی، فخرالدین علی ...
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی محمد برهان
ترکیب دو اسم محمد و برهان ( ستوده و حجت )، از نام های مرکب، ا محمّد و برهان
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی ارس
نام رودی در مرز شمالی ایران، ( اَعلام ) نام رودخانه ای بزرگ که از کوه های هزار ترکیه سرچشمه می گیرد ...
پسر
فارسی
طبیعت مطهر
پاک و مقدس، منزه
دختر، پسر
عربی
مذهبی و قرآنی نها
آبگینه، شیشه، ( به مجاز ) زیبا
دختر
فارسی وصال
رسیدن به چیزی و به دست آوردن آن، رسیدن به فرد مطلوب و هم آغوش شدن با او، ( در تصوف ) پیوند با خداون ...
پسر، دختر
عربی
تاریخی و کهن بیان الله
سخن و گفتار خداوند
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی ژیانا
منسوب به ژیان، دارای زندگی و حیات، ( ژیان، ا ( پسوند نسبت ) )، ( کردی ـ فارسی ) ( ژیان = زندگی، حیا ...
دختر
کردی، فارسی محمد منصور
ترکیب دو اسم محمد و منصور ( ستوده و پیروز )، از نام های مرکب، ا محمّد و منصور
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی نجاح
پیروزی، کامیابی، رستگاری، موفقیت
دختر
عربی رزانا
منسوب به رَزان، سنجیده شده، با وقار و آراسته، ( رَزان، ( پسوند نسبت ) )
دختر
فارسی گلباران
گل ریزان، گل پاشان، ریختن و پاشیدن گل، ریختن گلِ فراوان بر سر کسی یا جایی معمولاً به قصد تمجید و بز ...
دختر
فارسی
گل نعنا
نعناع، گیاهی کاشتنی و خوشبو، ( از عربی، نعناع ) ( در گیاهی ) نعناع، گیاهی علفی و کاشتنی که ساقه و ب ...
دختر
عربی
طبیعت نورالزهرا
نورِ زهرا
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی ایدا
آیدا، شاد خوشحال، یاری نمودن
دختر
ترکی کتانه
منسوب به کتان، ( به مجاز ) زیبا و باطراوت، ( کتان = نام گیاهی، ه ( پسوند نسبت ) )
دختر
فارسی
طبیعت نژلا
حوری زیبا چشم، ( = نَجلا )، نَجلا
دختر
فارسی
مذهبی و قرآنی نجی الله
نجات یافته از سوی خدا، ( اَعلام ) لقب حضرت نوح نبی ( ع )
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی محمد راستین
ترکیب دو اسم محمد و راستین ( ستوده و راستی )، از نام های مرکب، ا محمّد و راستین
پسر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی محمد فرید
ترکیب دو اسم محمد و فرید ( ستوده و بی مانند )، از نام های مرکب، ا محمّد و فرید
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی محمد ذاکر
ترکیب دو اسم محمد و ذاکر ( ستوده و یادکننده )، از نام های مرکب، ا محمّد و ذاکر
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی امیرقاسم
ترکیب دو اسم امیر و قاسم ( فرمانروا و قسمت کننده )، از نام های مرکب، امیر و قاسم
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی آرامش
آسایش، راحتی، صلح، امنیت، وقار و طمأنینه، ( اسم مصدر از آرامیدن و آرمیدن )، فراغت، راحت، آشتی، ایمن ...
دختر
فارسی زین الدین
زینت دین، سبب آرایش دین، موجب آرایش دین، عربی آن که موجب زینت دین و آراستگی دین است
پسر
عربی
تاریخی و کهن، مذهبی و قرآنی امیرصادق
ترکیب دو اسم امیر و صادق ( پادشاه و راستگو )، امیر و پادشاه راستگو، حاکم درستکار، حاکم و سردار راست ...
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی محمد جابر
ترکیب دو اسم محمد و جابر ( ستوده و جبار )، از نام های مرکب، ا محمّد و جابر
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی امیرمصطفی
ترکیب دو اسم امیر و مصطفی ( پادشاه و برگزیده )، امیر و پادشاه برگزیده شده، حاکم انتخاب شده
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی ماه نگار
ترکیب دو اسم ماه و نگار ( زیبا و معشوق )، ( ماه، نگار = معشوق ) ( به مجاز ) معشوقه ی زیبارو
دختر
فارسی
طبیعت، کهکشانی ماهده
مونث ماهد، گستراننده، یکی از نام های خداوند، ( مؤنث ماهِد )، ماهِد
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی