اسم - صفحه 22
برگ گل، ( = برگ گل )، ( در گیاهی ) هر یک از برگهای یک گل، ( به مجاز ) ( دختر ) همچون برگ گل، ( به ک ...
دختر
فارسی
طبیعت محمد عدنان
ترکیب دو اسم محمد و عدنان ( ستوده و نام یکی از اجداد پیامبر )، از نام های مرکب، ا محمّد و عدنان
پسر
عربی
تاریخی و کهن، مذهبی و قرآنی محمد فواد
ترکیب دو اسم محمد و فواد ( ستوده و قلب )، از نام های مرکب، ا محمّد و فؤاد
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی ارشام
نیرو، قدرت، ( آرشام، ( اَعلام ) پسر آرتاشس دوم و برادر تیگران اول، نخستین شاه از شاخه ی دوم سلسله ی ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن برفین
سفید و زیبا مانند برف، ( برف، ین ( پسوند نسبت ) )، برفی، از جنس برف، سفید مانند برف، ( به مجاز ) زی ...
دختر
گیلکی، فارسی
طبیعت بهامین
فصل بهار، بهار، به ضم ب
پسر، دختر
فارسی
طبیعت پوپک
هدهد، شانه سر، دوشیزه، پوپوک، پرنده ای که تاجی از پر بر سر دارد
دختر
فارسی شفق
بام، بامداد، سپیده دم، سحر، ( عربی ) نوری سرخ که تا مدتی پس از غروب خورشید از آسمان به زمین می تابد ...
دختر، پسر
عربی
مذهبی و قرآنی ماهدخت
دختر زیبا، ( ماه، دخت = دختر )، دختر ماه، دختری که مانند ماه است، ( به مجاز ) زیبارو، دختر زیبا چون ...
دختر
فارسی
کهکشانی عزالدین
آن که باعث عزت دین است، موجب کرامندی کیش و آیین، سبب عزت و ارجموجب کرامندی کیش و آیین، سبب عزت و ار ...
پسر
عربی
تاریخی و کهن امین حسین
ترکیب دو اسم امین و حسین ( امانت دار و نیکو )، از نام های مرکب، امین و حسین، خوب و نیکو، درستکار و ...
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی ایپک
حریر، ابریشم، ابریشمی، ( به کسر پ ) ابریشم نرم و لطیف
دختر
ترکی نقشین
دارای نقش، نقش دار
دختر
فارسی، عربی نامی
سرشناس، مشهور، محبوب، ( منسوب به نام )، معروف، گرامی، ( در عربی ) ( اسم فاعل از نموّ و نَماء ) به م ...
پسر
فارسی محمد میثم
ترکیب دو اسم محمد و میثم ( ستوده و اصحاب امیرالمؤمنین علی ( ع ) )، ( عربی ) از نام های مرکب، ا محمّ ...
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی شکرانه
شکر و سپاس، سخنی که به عنوان سپاسگزاری گفته می شود، یا عملی که برای سپاس انجام می شود، یا آنچه به ع ...
دختر
فارسی، عربی رحم دل
دلسوز، ( به مجاز ) رئوف و دل نازک، دل رحم
پسر
فارسی، عربی روح الامین
جبرئیل، فرشته، ملک، ( = جبرائیل )، ( جبرائیل، [روح نام جبرئیل است و امین صفت اوست و خطاب امین از آن ...
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی صبرا
منسوب به صبر، [صبر = بردباری کردن در برابر سختی ها و ناملایمت ها، شکیبایی، ( در تصوف ) شکیباییِ سال ...
دختر
فارسی، عربی بامداد
صبح، بامداد، ( در پهلوی، bāmdāt )، مدت زمانی از هنگام روشن شدن هوا تا طلوع آفتاب و یک یا دو ساعت بع ...
پسر
فارسی آنالی
دارنده مهر و محبت، [از دو جزء آنا ( مادر )، پسوند نسبت ساز ( لی ) ]، دارنده ی محبت، برخوردار از محب ...
دختر
ترکی محمد سمیع
ترکیب دو اسم محمد و سمیع ( ستوده و شنوا )، از نام های مرکب، ا محمّد و سمیع
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی محمد یحیی
ترکیب دو اسم محمد و یحیی ( ستوده و تعمید دهنده )، از نام های مرکب، ا محمّد و یحیی
پسر
عربی، عبری
مذهبی و قرآنی هیام
تشنه ی عشق، مجنون عشق، دوست داشتن، ویژگی یا حالت کسی که از فرط عشق و غیرعشق شوریده است و نمی داند ب ...
دختر
عربی محمد سروش
ترکیب دو اسم محمد و سروش ( ستوده و پیام آور )، از نام های مرکب، ا محمّد و سروش
پسر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی مهراس
نام پدر الیاس پیغمبر ( ع )، ) موبدی رومی که قیصر او را به ریاست شصت موبد به نزد انوشیروان فرستاد تا ...
پسر
عبری، فارسی
مذهبی و قرآنی کیاندخت
دختر بزرگان و سروران، دختری که نژاد و تبار او به بزرگان و سروران می رسد، دختری از نسل شاهان
دختر
فارسی اشکبوس
فرزند پهلوان، ( اَعلام ) ( در شاهنامه ) پهلوان افسانه ای سپاه توران، که در جنگ با رستم کشته شد، ( د ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن روژیار
آفتاب، خورشید، روزگار، ن، ک، روجیار، ( کردی ) روزگار + ن ک روجیار
دختر
کردی
طبیعت، کهکشانی فاطمه محیا
ترکیب دو اسم فاطمه و محیا ( رانده شده از آتش، زندگی )، از نام های مرکب، فاطمه و محیا
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی آیتکین
مانند ماه، غلام ماه
دختر، پسر
ترکی
کهکشانی کیقباد
پادشاه محبوب و سرور گرامی، به معنی «کی محبوب و سرور گرامی»، ( اَعلام ) ) ( = قباد ) ( در شاهنامه ) ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن گلگیس
دختری با موهایی به لطافت گل، ویژگی آن که گیسوانش چون گل خوشبو، خوش رنگ و لطیف است
دختر
فارسی
طبیعت، گل صاینا
پرهیزکار، ( صاین = پرهیزکار، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب به صاین، حفظ کننده خویش از گناه
دختر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی آلین
سرخ گون، قرمزرنگ، ( آل= سرخ، ین ( پسوند صفت ساز ) )، ( اَعلام ) ( در قدیم ) نام روستایی در مرو، سفل ...
دختر
ترکی محمد سامان
ترکیب دو اسم محمد و سامان ( ستوده و آرام )، از نام های مرکب، ا محمّد و سامان
پسر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی محمد جمیل
ترکیب دو اسم محمد و جمیل ( ستوده و زیبارو )، از نام های مرکب، ا محمّد و جمیل
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی ماتیار
کمک کننده به مادر، یار مادر، ( = مادیار )، مادیار، مرکب از ماد مخفف مادر بعلاوه یار
پسر
فارسی برزین
آتش، نام آتشکده ی بزرگ ایران، بالنده ( بالنده مهر ) فشرده ی آذر برزین مهر، ( اَعلام ) نام یکی از آت ...
پسر، دختر
فارسی، پهلوی، کردی محمد اسحاق
ترکیب دو اسم محمد و اسحاق ( ستوده و خندان )، از نام های مرکب، ا محمّد و اسحاق
پسر
عربی، عبری
مذهبی و قرآنی ایل آی
زیبارویی از ایل و قبیله، ماه ایل، ماه قبیله
دختر
ترکی محتشم
دارای حشمت و شکوه، با حشمت، ( در قدیم ) دارای خَدَم و حَشَم زیاد، ( به مجاز ) بزرگ و توانگر و ثروتم ...
پسر
عربی لیلیا 2
شب ها، شب، ( در عربی ) لیل، [هزاورش LYLYA ( در پهلوی ) shap ( شب ) ]
دختر
فارسی، عربی محمد الیاس
ترکیب دو اسم محمد و الیاس ( ستوده و نام یکی از پیامبران الهی )، از نام های مرکب، ا محمّد و الیاس
پسر
عربی، عبری
مذهبی و قرآنی امیریوسف
ترکیب دو اسم امیر و یوسف ( پادشاه و خواهد افزود )، از نام های مرکب، ( امیر و یوسف
پسر
عربی، عبری
مذهبی و قرآنی شیدالله
خورشید خدا، نور خدا
پسر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی سارگل
گل زرد
دختر
فارسی
طبیعت، گل بی نظیر
بی مانند، بی همتا، یگانه، بی ( فارسی ) + نظیر ( عربی ) بی مانند
دختر
فارسی، عربی فرانه
پروانه، فرانک، فرانق
دختر
فارسی پدیده
چیز تازه پدید آمده، بی مانند در گذشته، ( در فلسفه ) آنچه اتفاق می افتد یا وجود دارد و می توان آن را ...
دختر
فارسی اعتماد
تکیه کردن، پشت گرمی، باور داشتن و صحیح دانستنِ چیزی یا کسی، عقیده و نظر، ایمان به حقانیت دین اسلام
پسر
عربی سرافراز
سربلند، مفتخر، ( به مجاز ) افتخار کننده به چیزی یا کسی، ( در قدیم ) دارای صفات نیکو و مایه افتخار، ...
پسر
فارسی صدر
سینه، بالا، پیشوا، بزرگ، جایی در مجلس که مخصوص نشستن بزرگان است و معمولاً روبروی درِ ورودی قرار دار ...
دختر، پسر
عربی ماهانا
منسوب به ماه، روشن و زیبا همچون ماه، ( ماهان، ا ( پسوند نسبت ) ) منسوب به ماهان
دختر
فارسی
طبیعت، کهکشانی آیما
ماه من، زیبارو، ( آی= ماه، ما= مخفف ماه )، ماهرو، ( ترکی ـ فارسی ) ( آی = ماه + ما = مخفف ماه )، مج ...
دختر
ترکی، فارسی
کهکشانی معین الدین
یاریگر و کمک کننده در دین، کمک کننده و یاور دین، ( اَعلام ) ) معین الدین پروانه: [قرن هجری] شهرت ام ...
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی اندیشه
فکر، اندیشه، آنچه از اندیشیدن حاصل می شود، ( در قدیم ) توجه، غم خواری، آنچه حاصل اندیشیدن است
دختر
فارسی اخلاص
خلوص نیت، پاک بودن، بی آلایشی، دوستی خالص داشتن، خلوص نیت داشتن، عقیده داشتن، عقیده پاک داشتن، اراد ...
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی آرسن
انجمن، مجمع، مرد مبارز، ( پهلوی، ārasan ) انجمن، ( در عبری ) مردِ مبارز
پسر
پهلوی، عبری هورام
پیرو نیکی، مطیع خوبی، مرتفع، ( اَعلام ) نام شهریار جازر که در هنگام افتتاح فلسطین بر جارزشهریار بود ...
پسر، دختر
عبری عواطف
مهربانیها، مهربانی، مهر، عاطفه ها، احساسات، الطاف
دختر
عربی محمد جلیل
ترکیب دو اسم محمد و جلیل ( ستوده و بزرگوار )، از نام های مرکب، ا محمّد و جلیل
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی الفت
دوستی، همدمی، خو گیری، انس، محبت، عادت کردن به کسی ( چیزی ) همراه با دوست داشتن ِاو ( آن )
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی محمد ارسلان
ترکیب دو اسم محمد و ارسلان ( ستوده و شجاع )، از نام های مرکب، ا محمّد و ارسلان
پسر
ترکی، عربی
مذهبی و قرآنی مظهر
تماشاگر، جلوه گاه، نماد، نشانه، محل تجلی، تجلی گاه، ( در تصوف ) شخص دارای ریش انبوه و فراخ و سبلت و ...
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی ریحانه زهرا
ترکیب دو اسم ریحانه و زهرا ( گل خوش بو و درخشان تر )، از نام های مرکب، ریحانه و زهرا
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی فادیه
زن آزاد کننده، زنِ نجات دهنده، زنِ آزاد کننده
دختر
عربی رستگار
خلاص، رها شونده، رها، نجات یافته
پسر
فارسی ماتینا
گل سرخ، نام ساتراپ نشینِ [ولایت تحت امر حاکم یا والی در ایران دوران هخامنشی] شمال شرقی ارمنستان که ...
دختر
مازندرانی، فارسی
تاریخی و کهن، طبیعت، گل ملک جهان
فرشته جهان، ( به مجاز ) زیباروترین
دختر
عربی محمد پویان
ترکیب دو اسم محمد وپویان ( ستوده و روان )، از نام های مرکب، ا محمّد و پویان
پسر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی مهنور
بانوی خوش چهره، ( مه = ماه، نور )، نورِ ماه، ( به مجاز ) زیبارو، نور ماه، دختر زیبا
دختر
فارسی میلان
میل، خواهش، آرزو، ( اَعلام ) نام دو روستا در شهرستان های تبریز و لردگان، ( صفت مشبه از میل )، صفت م ...
پسر
عربی محمد جمال
ترکیب دو اسم محمد و جمال ( ستوده و زیبایی )، از نام های مرکب، ا محمّد و جمال
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی فوژان
بانگ بلند، نعره، فریاد، آه و بانگ بلند، بانگ بزرگ، فریاد عظیم
دختر
فارسی تحسین
تعریف، تمجید، افرین، ستودن و تمجید کردن، مورد ستایش قرار دادن، آفرین گفتن و نیک شمردن
دختر، پسر
عربی نیک نام
خوشنام، دارای آبرو و اعتبار اجتماعی
پسر
فارسی گلزری
گل طلایی، ( = گلزر )، ( گلزر
دختر
فارسی
طبیعت، گل گل بخت
شانس، اقبال خوب، ( گل، بخت = سرنوشت، طالع )، ( به مجاز ) زیبا و لطیف و دوست داشتنی
دختر
فارسی
طبیعت، گل اروین
تجربه، امتحان، ( = آروین )، ( آروین، آزمون
پسر، دختر
فارسی فریا
( به مجاز ) خجسته، مبارک، با شکوه، جذاب، دلپذیر، [فری= خجسته، دارای خجستگی و شکوه، شکوهمند و خجسته، ...
دختر
فارسی خضرا
آبی، کبود، نیلگون، ( مؤنث اخضر )، به معنی سبز، و آبی و سبز، سبزه زار، چمن زار، سبز، سبزه وار
دختر
عربی
طبیعت، مذهبی و قرآنی کژوان
کوهنورد، کوه بان
پسر
کردی فاخره
گران مایه، نیکو، فخر کننده، ( مؤنث فاخر )، فاخر
دختر
عربی قدیره
دارای قدرت، توانا، ( مؤنث قدیر )
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی احیا
زندگی، زندگان، زندگی از نو، خاندان ها، قبیله ها، نامی برای شبهای نوزدهم، بیست و یکم، و بیست وسوم ما ...
دختر، پسر
عربی
مذهبی و قرآنی فروتن
افتاده، متواضع، آن که خود را از دیگران برتر نداند، آن که خودپسند نیست
پسر
فارسی ضیا
روشنایی، فروغ، ( ضیاء ) ( در قدیم ) نور، روشنی، ( عربی، ضیاء ) ( در قدیم ) نور
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی محمد وحید
ترکیب دو اسم محمد و وحید ( ستوده و یکتا )، از نام های مرکب، ا محمّد و وحید
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی امیرجواد
ترکیب دو اسم امیر و جواد ( پادشاه و بخشنده )، امیر جوانمرد، پادشاه راد و بخشنده، حاکم سخی
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی آسیا
بزرگترین قاره، ( اَعلام ) بزرگترین قاره از قاره های پنج گانه جهان
دختر
یونانی
کهکشانی امیراردلان
ترکیب دو اسم امیر و اردلان ( پادشاه و درستی )، از نام های مرکب، ( به تعبیری ) امیر سرزمین مقدس و پاک
پسر
مازندرانی، عربی صوفیه
اهل طریقت، ( در تصوف ) پیروان طریقه و مسلک تصوف، اهل تصوف، متصوفه، ( اَعلام ) ( = صوفیا ) پایتخت بل ...
دختر
عربی فرح دخت
دختر شاد، ( فرح، دخت = دختر ) دختر شاد و خوشحال، فرح ( عربی ) + دخت ( فارسی ) دختر شادمان
دختر
فارسی، عربی شمیلا
باد شمالی، قلب شده ی [پدیده آوایی در زبان مثل: دیوار و دیوال] شمیرا، شمیرا و سمیرا، قلب شده ی [پدید ...
دختر
مازندرانی، عربی، فارسی عاطف
مهربان، برگرداننده
پسر
عربی گلشید
درخشان، روشن، ( گل، شید = درخشان، خورشید )، گلِ درخشان، گلِ خورشید ( آفتاب )، ( به مجاز ) زیبا و در ...
دختر
فارسی جهان آفرین
ترکیب دو اسم جهان و آفرین ( دنیا و ستایش )، آن که عالم را خلق کرده است، خدا، آفریننده جهان
دختر، پسر
فارسی وندا
خواهش و خواسته، ستایش کننده، آرزو، نیایش کننده، هزوارش است به معنی خورشید
دختر، پسر
اوستایی، آرامی نورالعین
نور ِچشم، ( به مجاز ) عزیز و گرامی
دختر
عربی