رستگار

/rastegAr/

مترادف رستگار: پیروز، رستار، سعادتمند، مفلح

معنی انگلیسی:
successful, saved, delivered, regenerate

فرهنگ اسم ها

اسم: رستگار (پسر) (فارسی) (تلفظ: rast(e)gār) (فارسی: رستگار) (انگلیسی: rastgar)
معنی: خلاص، رها شونده، رها، نجات یافته
برچسب ها: اسم، اسم با ر، اسم پسر، اسم فارسی

لغت نامه دهخدا

رستگار. [ رَ ت َ / رَ ] ( ص مرکب ) فایز. ( دهار ). آزادی و رهایی و خلاص و نجات یابنده. ( ازناظم الاطباء ). خلاص و نجات و فیروزی یابنده. ( برهان )( از آنندراج ). فیروزی یافته. ( ناظم الاطباء ). خلاص شده.نجات یافته عموماً. ( لغت محلی شوشتر نسخه خطی کتابخانه مؤلف ). خلاص یافته. ( فرهنگ سروری ) ( از شعوری ج 2 ص 5 ). به معنی خلاص و نجات یابنده و رستن مصدر آن است یعنی خلاص. ( انجمن آرا ). مستخلص. مفلح. فالح. موفق. کامیاب. نایل. ناجی. رهایی یافته. ( یادداشت مؤلف ). خلاص یابنده. رهاشونده. ( فرهنگ فارسی معین ) :
بوی در دو گیتی ز بد رستگار
نکوکار گردی بر کردگار.
فردوسی.
چه میداند که تو خواهی به آن راه رفت که صاحبان اخلاص می روند و تو خواهی بود از رستگاران. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 313 ).
آورده برات رستگاران
از بهر چو ما گناهکاران.
نظامی.
خدایا چنان کن سرانجام کار
تو خشنود باشی و ما رستگار.
نظامی.
خلاص حافظ از آن زلف تابدار آمد
که بستگان کمند تو رستگارانند.
حافظ.
|| مرخص. ( ناظم الاطباء ). اما جای دیگر دیده نشد. || آسوده. ( ناظم الاطباء ). اما جای دیگر دیده نشد. || محفوظ. ( ناظم الاطباء ). اما جای دیگر دیده نشد. || جوانمرد و سخی. ( ناظم الاطباء ). نیکوکار. ( از شعوری ج 2 ص 5 ). اما جای دیگر دیده نشد. || مرد نیک اندیش خلاص شده از علایق دنیا خصوصاً. ( لغت محلی شوشتر نسخه خطی کتابخانه مؤلف ).

فرهنگ فارسی

آزاد، رها، آسوده، نجات یافته، رستار، رهایی
( صفت ) خلاص یابنده رها شونده .

فرهنگ معین

(رَ ) (ص فا. ) رها شونده .

فرهنگ عمید

۱. نجات یافته، آزاد، رها.
۲. آسوده، رستار.

جدول کلمات

رشید

پیشنهاد کاربران

فائِز
رستگار = رستد گار = رسیدگار =کسی که به نتیجه رسیده
رستن از ریشه رسیدن گرفته شده
در قرآن برای مومنان آمده که : و اولئک هم المفلحون : و آنهایند که رستدند ( به نتیجه رسیدند )
برای ساحران آمده : و لا یُفلحُ الساحر ُ حثت اتی : و *به نتیجه نمیرسد* جادوگر هر جا که باشد
...
[مشاهده متن کامل]

پس فلاح و رستگاری یعنی رسیدن یا به نتیجه رسیدن.
جهت در ک مفهوم *گار* به پیشنهاد بنده درباره ی واژه ی *گار *مراجعه شود.

پیروز، رستار
ثروت مند
یعنی خوشبخت آزاد
رها شده نجات یافته
پیروز، رستار، سعادتمند، مفلح، فایز

رستگار از دو جز ' رست' و همچنیند' گار' تشکیل یافته. واژه رَست از مصدر رَستن به معنای رهایی یافتن است و گار نیز یک پسوند که بر کننده آن دلالت می کند. در نتیجه رستگار یعنی رهایی یافته ( انسانی که خلاص شده
...
[مشاهده متن کامل]
) در اصطلاح از این واژه برای رهایی یافتن از دنیا و حب دنیا بکار می رود و به شخصی که دل به این دنیا نبسته و خود را ازین دنیا رها نموده، رستگار گفته می شود.

برابر پارسی واژه regular
راحت بودن خلاص شدن
نجات رهایی
یکی از پله های رسیدن به کمال که به ترتیب عبارتند از آزادی، رهایی، رستگاری و در آخر هم کمال که فقط مختص اشرف مخلوقات یعنی انسان هست که دارای شعور و اختیار هست.
فایز
خوشبخت
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس