اسم - صفحه 73
آسمان صاف
پسر
کردی ساوا
خالص و ناب، زر و سیم براده شده، ( ساو = خالص، ناب، طلای خالص، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب به خالص، نا ...
دختر، پسر
ترکی، فارسی ساواش
نبرد
پسر
ترکی شورعلی
شور ( فارسی + علی ( عربی ) مرکب از شور ( هیجان ) + علی ( بلندمرتبه )
پسر
فارسی، عربی شوریده
عاشق و شیدا، آشفته، ( در قدیم ) پریشان حال، منقلب
دختر
فارسی شوشا
نام قدیم شوش
دختر
فارسی شوشان
گل سوسن
دختر
ارمنی
گل شوشیناک
نام خدای شوش
پسر
فارسی شوق انگیز
شوق ( عربی ) + انگیز ( فارسی ) آنچه سبب شوق می شود، اشتیاق آور
دختر
فارسی شوق علی
مرکب از شوق ( هیجان ) + علی ( بلند مرتبه )
پسر
عربی شوگار
شب های پشت سر هم
پسر
لری شونا
رد، اثر، شون ( در گیاهی ) آقطی ( = شون )
دختر
کردی
طبیعت شکال
در گویش مازندران آهو
دختر
فارسی شکر
ماده بلوری شیرین و سفیدرنگ، زیبارو، نام معشوقه اصفهانی خسروپرویز پادشاه ساسانی در منظومه خسرو و شیر ...
دختر
سانسکریت شکربانو
بانوی شیرین و زیبا، ( به کسر شین ) شکر ( سنسکریت ) + بانو ( فارسی ) بانوی شیرین و زیبا
دختر
فارسی، سانسکریت، عربی شکردخت
دختر شیرین، ( به کسر شین ) شکر ( سنسکریت ) + دخت ( فارسی ) دختر شیرین
دختر
فارسی، سانسکریت شکرعلی
( به ضم شین ) عربی مرکب از شکر ( سپاس ) + علی ( بلندمرتبه )
پسر
عربی شکرناز
دارای ناز و غمزه دلپذیر، ( به کسر شین ) شکر ( سنسکریت ) + ناز ( فارسی ) دارای ناز و غمزه دلپذیر
دختر
فارسی، سانسکریت شکرین
هر چیز شیرین، ( به کسر شین ) شکر ( سنسکریت ) + ین ( فارسی ) هر چیز شیرین
دختر
فارسی، سانسکریت شکفته
باز شده، شاداب، تازه، خندان، ( صفت فاعلی از شکفتن )، شکوفا ( غنچه )، شاد
دختر
فارسی
طبیعت شکورا
منسوب به شکور، بسیار شکر کننده، ( شکور، ا ( پسوند یا اسم ساز ) )
دختر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی شکوفان
شکوفا، شکوفاندن، شکوفانیدن
دختر
فارسی
طبیعت شکوه دخت
دختر باوقار
دختر
فارسی شکوه زهرا
ترکیب دو اسم شکوه و زهرا ( بزرگی و روشن تر )، از نام های مرکب، شکوه و زهرا
دختر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی شکوه مند
با شکوه
پسر
فارسی شکوه ناز
آن که دارای شکوه و زیبایی است
دختر
فارسی شکوهنده
با شکوه، دارنده شکوه و جلال، ( صفت فاعلی از شکوهیدن )، شکوه، ( در قدیم ) ترسنده، بیمناک
دختر
فارسی
تاریخی و کهن شکوهه
جمال، زیبایی، ( شکوه، ه ( پسوند نسبت ) )، منسوب به شکوه، ( شکوه + ه ( پسوند نسبت ) )، منسوب به شکوه ...
دختر
فارسی شکیبه
بردبار و صبور
دختر
فارسی شکیل
زیبا، پسر خوش چهره
پسر
عربی شیانا
پاداش دهنده، جزا دهنده، پاداش دهنده جزا دهنده مرکب از شیان ( جزا و پاداش ) + الف فاعلی
پسر
فارسی شیبان
از قبایل عرب
پسر
عربی سمین
ارزشمند و عالی، چاق، فربه، ارزشمند و عالی معمولاً در مورد سخن و شعر گفته می شود
دختر
عربی سمینه
مؤنث سمین، چاق، فربه
دختر
عربی سناءالدین
آن که موجب روشنایی در دین است
پسر
عربی سنار
عروس، زنِ پسر که عروس شده باشد، ( در ترکی ) گلین
دختر
ترکی سنان الدین
آن که به منزله نیزه دین است و دشمنان را نابود می کند
پسر
عربی سنباد
سندباد، نام سرِدار مجوسِ ابو مسلم خراسانی، ( = سندباد )، [اگر سنباد ( = سِنباد ) تلفظ شود نام سرِدا ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن طرلان
ترلان، زیبا
دختر
ترکی طره
موی پیشانی، زلف
دختر
عربی طره خاتون
طره ( عربی ) + خاتون ( فارسی ) مرکب از طره ( زلف ) + خاتون ( بانو )، کنایه از بانوییست که دارای موه ...
دختر
عربی، فارسی طرهان
طرحان
پسر
فارسی طغاترکان
نام دختر الغ بیک گورکان
دختر
ترکی طغاتیمور
نام نبیره جوجی قسار برادر چنگیزخان مغول
پسر
ترکی طغان
شاهین، نام یکی از پادشاهان ترک
پسر
ترکی
پرنده طغرل
پرنده شکاری از خانواده باز
پسر
ترکی
پرنده طلاسان
مانند زر، طلا ( عربی ) + سان ( فارسی ) مانند زر
دختر
فارسی، عربی طلاگون
مانند طلا، مانند زر، طلا ( عربی ) + گون ( فارسی ) مانند طلا
دختر
فارسی، عربی طلاناز
زیبا چون طلا، طلا ( عربی ) + ناز ( فارسی ) زیبا چون طلا
دختر
فارسی، عربی طلب علی
خواسته شده از ( علی )
پسر
عربی طمغاج
از پادشاهان ترک ماوراءالنهر مهروف به افراسیاب
پسر
ترکی طهماسپ
دارنده اسب نیرومند، از شخصیتهای شاهنامه، نام پادشاه پیشدادی ایران، پدر
پسر
فارسی
تاریخی و کهن طهمان
نام یکی از نزدیکان پیامبر اسلام ( ص )، ( اَعلام ) نام یکی از نزدیکان پیامبر اسلام ( ص ) که ابن حیان ...
پسر
عربی طهور
آنچه آلودگی را پاک کند، پاک کننده
پسر
عربی طهورافاطمه
ترکیب دو اسم طهورا و فاطمه ( دختر پاک و رانده شده از آتش )، از نام های مرکب، طهورا و فاطمه
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی طورگ
از شخصیتهای شاهنامه، نام سرداری ایرانی در زمان کیخسرو پادشاه کیانی، نام دلاوری تورانی از فرماندهان ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن طوس
از شخصیتهای شاهنامه، نام شاهزاده و پهلوان ایرانی، نام شاهزاده و پهلوان ایرانی ملقب به زرینه کفش، فر ...
پسر
عربی، فارسی
تاریخی و کهن طوش
از شخصیتهای شاهنامه، بنا به بعضی از نسخه های شاهنامه، نام یکی از چهار پسر اسفندیار، فرزند گشتاسپ پا ...
پسر
فارسی طوطی
نام نوعی پرنده، پرنده ای که بیشتر در نواحی استوایی و جنگلها زندگی می کند
دختر
فارسی
پرنده طوطیا
معرب از هندی، توتیا
دختر
هندی طوطیانوش
مرکب از طوطیا ( توتیا )، نوش ( عسل )، نام دیگر اسکندر مقدونی، طوطیا ( معرب ) + نوش ( فارسی )، مرکب ...
پسر
فارسی، هندی
تاریخی و کهن طیبه زهرا
ترکیب دو اسم طیبه و زهرا ( پاک و روشن تر )، از نام های مرکب، طیبه و زهرا
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی طیفور
نوعی پرنده کوچک، نام بایزید بسطامی عارف نامدار
پسر
عربی طیلا
شرابی که از جوشاندن فشرده انگور، مویز، یا خرما به دست می آید، می پخته شده
دختر
فارسی طینوش
از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر قیدافه پادشاه اندولس و داماد فور هندی در زمان اسکندر مقدونی
پسر
فارسی
تاریخی و کهن طیهوج
معرب از فارسی، تیهو
پسر
فارسی ظافر
پیروز، ظفریابنده، پیروزی یابنده
پسر
عربی ظفرداد
ظفر ( عربی ) + داد ( فارسی ) نتیجه و حاصل
پسر
عربی، فارسی ظفردخت
مرکب از ظفر ( پیروز )، دخت ( دختر )، ظفر ( عربی ) + دخت ( فارسی ) مرکب از ظفر ( پیروز ) + دخت ( دخت ...
دختر
فارسی، عربی ظهور
پدیدار شدن، آشکار شدن
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی ظهیرالدین
یار و یاور دین، پشتیبان دین، پشتیبانِ کیش و آئین، ( اَعلام ) ) ظهیرالدین سمرقندی: [حدود هجری] شاعر ...
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی ظهیره
مؤنث ظهیر، پشتیبان، یاور، ظهیرالدین
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی عاتکه
زن خوشبو، نام دختر عبدالمطلب، جد پیامبر ( ص )
دختر
عربی عاد
نام قومی که هود ( ع ) به پیامبری آنان برگزیده شد
پسر
عبری عادیات
نام سوره ای در قرآن کریم
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی شادیناز
شادیِ قشنگ و زیبا، ( شادی، ناز = ( در گفتگو ) قشنگ و زیبا، ( در قدیم ) متناسب و موزون )، شادیِ متنا ...
دختر
فارسی شادیور
دارای حالت شادی و شادمانی، ( شادی، ور ( پسوند برای دارندگی ) )، خوشحال
پسر
فارسی شار
عنوان عمومی پادشاهان غرجستان ( ناحیه ای در عربستان کنونی )
پسر
عربی شارایل
خدای پادشاه
پسر
عربی، آشوری شارلا
آبشار
پسر
ترکی
طبیعت شارلوت
آزاد
دختر
لاتین شارمینا
خجسته، فرخنده، مرکب از شارمین ( سنسکریت ) + الف تانیث ( فارسی )
دختر
فارسی، سانسکریت شارن
نم نم باران
نامشخص
مازندرانی شارو
بازمانده یا پنهان
پسر
کردی
پرنده شاروسین
پادشاه مقدس
پسر
فارسی، آشوری شارون
دشت و صحرا
دختر
عبری
طبیعت شارونا
سرزمین پربار و حاصلخیز
پسر، دختر
فارسی، آشوری شارویه
شیرویه
پسر
فارسی شارک
سار ( پرنده )
دختر
فارسی شاریا
پادشاه آریایی
پسر
لاتین شازیه
کمیاب، نادر، بی نظیر
دختر
فارسی شاسپرم
ریحان
دختر
فارسی شاعی
شیعی
پسر
عربی شافی
شفا دهنده، نجات دهنده
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی شالیار
همدم شاه، شهریار، ( اعلام ) ( = پیر شهریار، پیر شالیار ) نام پیری در اورامان از مغان زردشتی موسوم ب ...
پسر
کردی شالیز
مزرعه ی برنج، پالیز
دختر
گیلکی
طبیعت شالیزار
برنجزار
دختر
گیلکی شالیزه
شالیز، مزرعه برنج، ( = شالیز )
دختر
گیلکی
طبیعت شامان
اندازه و پیمانه، ( اَعلام ) نام دهی در شهرستان دامغان، نام دهی در شهر دامغان
دختر
هندی شامل
حاوی، دارنده، کامل، فراگیرنده، نام یکی از رهبران مذهبی و سران عشایر قفقاز
پسر
عربی