ظهیرالدین

/zahireddin/

معنی انگلیسی:
masculine proper name, supporter of the faith

فرهنگ اسم ها

اسم: ظهیرالدین (پسر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: zahiroddin) (فارسی: ظهيرالدين) (انگلیسی: zahiroddin)
معنی: یار و یاور دین، پشتیبان دین، پشتیبانِ کیش و آئین، ( اَعلام ) ) ظهیرالدین سمرقندی: [حدود هجری] شاعر و نویسنده ی ایرانی، مؤلف اغراض السیاسه، در آیین کشورداری به فارسی و تحریری از سندبادنامه، ) ظهیرالدین کرابی: امیر [، قمری] سلسله ی سربداران، که پهلوان حیدر او را برکنار کرد، ) ظهیرالدین مرعشی: [زنده در سال هجری] مورخ گیلانی، مؤلف تاریخ تبرستان، رویان و مازندران [حدود هجری]، ( در اعلام ) نام چند تن از مشاهیر از جمله ظهیرالدین فاریابی [ظهیر فاریابی] شاعر معروفِ ایرانی قرنِ ششم ( هـق )، نام شاعر نامدار ایرانی قرن ششم، ظهیرالدین فاریابی
برچسب ها: اسم، اسم با ظ، اسم پسر، اسم عربی، اسم مذهبی و قرآنی

لغت نامه دهخدا

ظهیرالدین. [ ظَ رُدْ دی ] ( اِخ ) ( امیر... ) ابراهیم صواب. در مبداء حال ملازمت امیر پیر حسین چوپانی می کرد و در آن اوان در خدمت جناب مبارزی بود. از آن جناب رخصت گرفته به شیراز شتافت و امیر شیخ رقم عزل بر صحیفه شمس الدین صاین و سیدغیاث الدین علی کشید و امیر ابراهیم را به استقلال وزیر گردانید و امیر ابراهیم نه به واسطه وفور کفایت بلکه از غایت جهالت ابواب مداخل و منافع ارکان دولت را مسدود ساخت. لاجرم آن جماعت یکی از رنود را تطمیع کردند تا فرصت نگاه داشته ، به زخم تیری امیر ابراهیم را به عالم بقا فرستاد و کرّت دیگرمولانا شمس الدین صاین و سیدغیاث الدین علی قدم بر مسند وزارت نهادند. رجوع به دستور الوزراء ص 243 شود.

ظهیرالدین. [ ظَ رُدْ دی ] ( اِخ ) ابراهیم بن نصربن عسکر موصلی. رجوع به ابواسحاق سلامی شود.

ظهیرالدین. [ ظَ رُدْ دی ] ( اِخ ) رجوع به ابراهیم بن حسین شود.

ظهیرالدین. [ظَ رُدْ دی ] ( اِخ ) رجوع به ابراهیم بن سکمان شود.

ظهیرالدین. [ ظَ رُدْ دی ] ( اِخ ) رجوع به ابن مفلح شود.

ظهیرالدین. [ ظَ رُدْ دی ] ( اِخ ) ابن علی بن زین العابدین بن الحسام العاملی العیناثی. مردی فاضل و عابد و فقیه از مشایخ جلیل القدر. او از شیخ علی بن احمد عاملی والد شهید ثانی روایت کند. رجوع به روضات ص 337 شود.

ظهیرالدین. [ ظَ رُدْ دی ] ( اِخ ) ابن علی بن قوام الدین. یکی از سادات مرعشی مازندران و در چالوس مقیم بود. رجوع به مازندران و استرآباد رابینو ص 27 شود.

ظهیرالدین. [ ظَ رُدْ دی ] ( اِخ ) ابوالحسن علی بن الامام ابوالقاسم زیدبن محمدبن الحسین البیهقی. او یکی از علمای مشهور قرن ششم هجری است ، و در حدود سنه 490 هَ. ق. متولد شده و در سنه 565 هَ. ق. وفات یافته است و معاصر محمدبن عبدالکریم شهرستانی صاحب ملل و نحل متوفی در 548 و سیداسماعیل جرجانی صاحب ذخیره خوارزمشاهی متوفی در سنه 531 بوده است و در صغر سن زمان عمر خیام را نیز دریافته و به مجلس او حاضر شده است. یاقوت گوید: «علی بن زید ابوالحسن بن ابی القاسم البیهقی ، وفات او به سال 565 بود و خود او در کتاب مشارب التجارب تألیف خویش آرد که کنیت من ابوالحسن باشد و نامم علی بن الامام ابی القاسم زیدبن الحاکم الامام امیرک محمدبن الحاکم ابی علی الحسین بن ابی سلیمان الامام فندق ابن الامام ایوب بن الحسن بن احمدبن عبدالرحمن بن عبیداﷲبن عمربن الحسن بن عثمان بن ایوب بن خزیمةبن عمروبن خزیمةبن ثابت بن ذی الشهادتین صاحب رسول اﷲ صلی اﷲ علیه و آله و سلم ابن الفاکه بن ثعلبةبن ساعدةبن عامربن عنان بن عامربن خطمةبن جشم بن مالک بن الاوس و نسبت خویش را تا آدم آورده است ». و سپس در متن یاقوت این عبارت آمده است : «و ذلک یسیر، قد ذکرناه فی عدة مواضع من کتبنا» و بازگوید: «مولد من به روز شنبه بیست وهفتم شعبان سال در قصبه سابزوار از ناحیه بیهق بود و آن شهری است که ساسان بن ساسان بن بابک بن ساسان پی افکنده است. پدر من مرا به کُتّاب سپرد وپس از آن ما به ناحیه ششتمذ از قراء این ناحیه رحلت کردیم ، چه پدر مرا در آنجا ضیاعی بود و در عهد کودکی کتاب الهادی للشادی تصنیف میدانی را از بر کردم ونیز کتاب السامی فی الاسامی همان مؤلف و کتاب المصادر قاضی زوزنی را و کتاب غریب القرآن عزیزی و کتاب اصلاح المنطق و کتاب المنتحل میکالی و اشعار متنبی و حماسه و سبعیات و کتاب تلخیص در نحو. پس از آن کتاب مجمل را در لغت از حفظ کردم و در شهور سال 514 در مدرس ابی جعفر المقری امام جامع قدیم به نیشابور مصنف کتاب ینابیعاللغة و جز آن حاضر آمدم و در این مدرس کتاب تاج المصادر تألیف او را حفظ کردم و نحو ابن فضال و فصلی از کتاب مقتصد و امثال ابی عبید و امثال امیر ابی الفضل میکالی را نزد او خواندم. سپس در محرم سال 516 به درس امام صدرالافاضل احمدبن محمد میدانی رفتم و کتاب السامی فی الاسامی را که تصنیف خود اوست و نیزکتاب المصادر قاضی و کتاب المنتحل و کتاب غریب الحدیث ابی عبید و کتاب اصلاح المنطق و مجمع الامثال تألیف خود ابی جعفر و کتاب صحاح اللغه جوهری را نزد او درست کردم و در این میانه به محضر امام ابراهیم الهرازالمتکلم نیز تردد داشتم و از انوار علوم کلام از او اقتباس میکردم و نیز به خدمت امام محمد الفزاری میرفتم و از او غریب الحدیث خطابی و جز آن را شنودم و دراین وقت پدرم به سلخ جمادی الاَّخره سال 517 درگذشت ومن در ذی الحجه سال 518 به مرو شدم و در آنجا به خدمت تاج القضاة ابی سعد یحیی بن عبدالملک بن عبیداﷲبن ساعد که ملکی در صورت آدمی بود پیوستم و از لفظ او کتاب زکوة و مسائل خلافیة و سپس دیگر مسائل را غیر مرتب تعلیقات کردم و یک سال تمام در مناظره و مجادله خوض وغور کردم تا آنجا که نفس من قانع شد و همچنین استادمن از من بپسندید و در این وقت در این مدرسه و هم در جامع مجلس وعظ داشتم. سپس در ربیعالاول سال 521 از مرو بازگشتم و در آنجا به ازدواج پرداختم و این امر مرا از تحصیل سخت بازداشت ، سپس با نیشابور عود کردم و از آنجا به زیارت مادر خود به مسقطالرأس خویش بیهق شدم و سه ماه بدانجا ببودم و این به سال 521 بود، پس به نیشابور مراجعت کردم و باز به بیهق بازگشتم و به مصاهرت الاجل شهاب الدین محمدبن مسعود المختار که در اول والی ری بود و سپس مشرفی مملکت داشت نائل آمدم و سالها پای بند اهل و اولاد بودم و در جمادی الاولی سال 526 قضاء بیهق به من دادند و برخی از عمر گرانمایه در اینگونه اموری که منتهی نتیجه آن همان است که شریح قاضی گفته است : «اصبحت و نصف الناس علی غضبان » صرف شد و چاره خلاص و رستگاری خویش را جز انتقال از آنجا ندیدم و از این رو در شب عید شوال سال 526 به قصد ری عزیمت کردم و در این وقت والی ری شهاب الدین پدرزن من بود و اکابر و قضاة و سایر اجلاء ری از من حسن استقبال کردند و تا بیست وهفتم جمادی الاولی سال 527 بدانجا بزیستم و در این مدت تنها به حساب و جبر و مقابله و قسمی از احکام نظر داشتم و چون به خراسان مراجعت کردم نزد حکیم استاد خراسان عثمان بن جادوکار به اتمام این صناعت پرداختم و کتبی از احکام به دست کردم و در این صناعت مشارالیه شدم و از آنجا در غره ربیعالاَّخر سال 529 به نشابور منتقل شدم و هنوز در علم حکمت پخته نبودم و به بیهق معاودت کردم و از نقصان خود در این صناعت سخت اندوهناک بودم و در سال 530 بدینجا در خواب دیدم که گوینده ای مرا گفت قطب الدین محمد مروزی ملقب به طبسی نصیری را دریاب. بر اثر این خواب به سرخس شدم و نزد او اقامت گزیدم و آنچه از دنانیرو دراهم داشتم خرج شد و آتش آز خویش بدان فرونشاندم و در بیست وهفتم شوال 532 به نشابور بازگشتم ( ظاهراًدر اینجا جمله یا جمله هائی ساقط شده است ، چه پس از عبارت مذکور گوید ) و با او در نشابور اقامت کردم تا آنگاه که او در رجب سال 536 مبتلی به فالج گردید، پس در شعبان همان سال به بیهق آمدم و رشک و حسد اقارب در اینجا سخت مرا بی آرام میداشت و از آنجا در رمضان سال 537 خائفاً یترقب به نیشابور شدم و بزرگان نیشابور مقدم من گرامی داشتند و به روزهای جمعه به مسجد جامع نیشابور قدیم و به چهارشنبه در مسجد مربع و در دوشنبه در مسجد الحاج مجلس میگفتم و وفود اکرام وزیر ملک الوزراء طاهربن فخرالملک و اکابر حضرت بر من پیوسته بود و من بدانجا رحل اقامت افکندم و تا غره رجب سال 549 بدانجا ببودم و پس برای زیارت مادر به بیهق رحلت کردم و مادر من و پسرم احمد در این سال بمردند و این مادر حافظ قرآن و عالم به وجوه تفاسیر بود. اینک تصانیف من در این مدت : کتاب اسئلة القرآن مع الاجوبة مجلدة. کتاب اعجاز القرآن مجلدة. کتاب الافادة فی کلمة الشهادة مجلدة. کتاب المختصر من الفرائض مجلدة.کتاب الفرائض بالجدول مجلدة. کتاب اصول الفقه مجلدة. کتاب قرائن آیات القرآن مجلدة. کتاب معارج نهج البلاغة و هو شرح الکتاب مجلدة. کتاب نهج الرشاد فی الاصول مجلدة. کتاب کنزالحجج فی الاصول مجلدة. کتاب جلاء صدأالشک فی الاصول. کتاب ایضاح البراهین فی الاصول مجلدة. کتاب الافادة فی اثبات الحشر و الاعادة مجلدة. کتاب تحفة السادة مجلدة. کتاب التحریر فی التذکیر مجلدتان. کتاب الوقیعة فی منکر الشریعة مجلدة. کتاب تنبیه العلماء علی تمویه المتشبهین بالعلماء. کتاب ازاهیر الریاض المریعة و تفسیر الفاظ المحاورة و الشریعة مجلدة. کتاب اشعار مجلدة. کتاب دررالسخاب و دررالسحاب فی الرسائل مجلدة. کتاب البلاغة الخفیة مجلدة. کتاب ملح البلاغة مجلدة. کتاب طرائق الوسائل الی حدائق الرسائل مجلدة. کتاب الرسائل بالفارسی مجلدة. کتاب رسائل المتفرقة مجلدة. کتاب عقوداللاَّلی مجلدة. کتاب غررالامثال مجلدتان. کتاب الانتصار من الاشرار مجلدة. کتاب الاعتبار بالاقبال و الادبار مجلدة. کتاب وشاح دمیة القصرمجلدة ضخمة. کتاب اسرار الاعتذار مجلدة. کتاب شرح مشکلات المقامات الحریریة مجلدة. کتاب درة الوشاح و هو تتمة کتاب الوشاح مجلدة خفیفة. کتاب العروض مجلدة. کتاب ازهار اشجار الاشعار مجلدة. کتاب عقود المضاحک بالفارسی مجلدة. کتاب نصائح الکبراء بالفارسیة مجلدة. کتاب آداب السفر مجلدة. کتاب مجامع الامثال و بدائع الاقوال اربع مجلدات. کتاب مشارب التجارب اربع مجلدات.کتاب ذخائر الحکم مجلدة. کتاب شرح الموجز المعجز مجلدة. کتاب اسرارالحکم مجلدة. کتاب عرائس النفائس مجلدة. کتاب اطعمة المرضی مجلدة. کتاب المعالجات الاعتباریة مجلدة. کتاب تتمة صوان الحکمة مجلدة. کتاب السموم مجلدة. کتاب فی الحساب مجلدة. کتاب خلاصة الزیجة مجلدة. کتاب اسامی الادویة و خواصها و منافعها مجلدة و هو معنون بتفاسیر العقاقیر مجلدة ضخمة. کتاب جوامع الاحکام ثلاث مجلدات. کتاب امثلة الاعمال النجومیة مجلدة.کتاب مؤامرات الاعمال النجومیة مجلدة. کتاب غررالاقیسة مجلدة. کتاب معرفة ذات الحلق و الکرة و الاصطرلاب مجلدة. کتاب احکام القرانات مجلدة. کتاب ربیعالعارفین مجلدة. کتاب ریاحین العقول مجلدة. کتاب الاراحة عن شدائد المساحة مجلدة. کتاب حصص الاصفیاء فی قصص الانبیاءعلی طریق البلغاء بالفارسیة مجلدتان. کتاب المشتهر فی نقض المعتبر الذی صنفه الحکیم ابوالبرکات مجلدة. کتاب بساتین الانس و دساتین الحدس فی براهین النفس مجلدة. کتاب مناهج الدرجات فی شرح کتاب النجاة ثلاث مجلدات. کتاب الامانات فی شرح الاشارات. کتاب رقیات التشبهات علی خفایا المختلطات بالجداول مجلدة. کتاب شرح رسالة الطر مجلدة. کتاب شرح الحماسة مجلدة. کتاب الرسالة العطارة فی مدح بنی الزنارة . کتاب تعلیقات فصول بقراط. کتاب شرح شعر البحتری و ابی تمام مجلدة. کتاب شرح شهاب الاخبار مجلدة».بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

مرعشی ( سید ) ابن نصیرالدین بن کمال الدین بن اقوام الدین از سادات محترم مازندران و مورخ ( و. آمل بین ۸۱۷ - ۸۱۵ ه.ق .ف. حدود ۸۹۲ ه.ق . ) پدران وی در مازندران حکومت داشته اند و هنگامی که پدرش بگیلان فرار کرد او پنج ساله بود . ظهیرالدین در سال ۸۷۸ ه.ق .از جانب کارکیا علی میرزا به سپهسالار ولایت گرگان منصوب گردید و تا آخر عمر در آن منصب باقی بود. از آثار اوست : تاریخ گیلان و دیلمان تاریخ طبرستان و رویان و مازندران تاریخ جرجان و ری که بدو نسبت میدهند دیوان شعر (بعضی از اشعارش در تاریخ طبرستان و گیلان نقل شد و قریحه ای متوسط داشت ) . در تاریخ گیلان و طبرستان وقایع تا سال ۸۸۱ دنبال میشود ولی تاریخ وقایع سالهای ۸۸۲ ببعد را تا ۸۹۴ باخر کتاب افزوده اند و از اینجا بعضی حدس میزنند که او تا این سال زنده بوده . وی مورخی است صادق و رعایت انصاف نموده و مدارک خود را یاد کرده است.
ولوالجی حنفی . او راست امالی در فقه .

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] ظهیرالدین (ابهام زدایی). ظهیرالدین ممکن است اشاره به اشخاص و شخصیت های ذیل باشد: • ظهیرالدین محمد بن حسین، ابوشجاع ظهیرالدین وزیر شیعی دولت عباسیان، مقیم مدینه، مدفون در قبرستان بقیع• ظهیرالدین محمد بابر، بابر، ظهیرالدین محمد، نخستین پادشاه مغول هندوستان و نویسنده و شاعر قرن نهم و دهم• ظهیر الدین نیشابوری، ظهیرالدین نیشابوری از بزرگان درباری عهد سلجوقی و آموزگار دو تن از شاهزادگان این سلسله• ظهیرالدین علی بن محمد بغدادی، معروف به ابن الکازرونی، از علمای قرن هفتم و نویسنده کتاب یک جلدی مختصرالتاریخ من اول الزمان الی منتهی دولة بنی العباس
...

پیشنهاد کاربران

بپرس