اسم - صفحه 65

جستجوی تازه
با تغییر گزینه های زیر، اسم دلخواه خود را پیدا کنید

هائد/hā’ed/

توبه کننده، به حق بازگردنده


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
هاونی/havni/

ایزد نگهبان بامداد


پسر

اوستایی
هدیش/hadish/

ایزد نگهبان خانه


دختر

فارسی
هشیار/hošyār/

هوشیار، دارای حواسِ جمع، آگاه، بیدار، ( = هوشیار )، ( اَعلام ) نام ستاره شناسی دانا از پارس که در د ...


پسر

فارسی
هلیل/halil/

هلال ماه


پسر

فارسی

کهکشانی
هناسه/hanase/

نفس


دختر

کردی
هوشور/hušvar/

هوشمند، باهوش، ( هوش، ور ( پسوند دارندگی ) ) ( = هوشمند )


پسر

فارسی
واقد/vāqed/

تابناک، مشتعل


پسر

عربی
ونوسا/venusā/

منسوب به ونوس، زهره، ( ونوس، ا ( پسوند نسبت ) )


دختر

فارسی، فرانسوی
وهرز/vahrez/

نام سردار ایرانی، ( = وهریز، وهوز )، ( اَعلام ) وَهرز: [زنده در میلادی] سردار ایرانی که انوشیروان ا ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
وی نسار/vinsar/

سرسبزی


دختر

کردی
کابیان/kābiyān/

درفش کاویان، ( = کاویان )، کاویان


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
کاردو/kardu/

نیرومند و پهلوان


پسر

فارسی
کارزان/karzan/

کاردان و دانا


پسر

کردی
کاسپین/caspian/

آبی سپید زار، کرانه


پسر

فارسی
کام بین/kāmbin/

نیک بخت، سعادتمند، توانگر، کامیاب، خوشدل و بهره مند


پسر

فارسی
کامرو/kāmro/

ویژگی آن که به خواست و اراده خود حرکت می کند، ( کام = خواست، اراده، قصد، رو )، به کام رونده، ( به م ...


پسر

فارسی
کی منش/ke(a)y maneš/

صاحب طبع شاهانه، شاه طبیعت، بزرگ منش، ( اَعلام ) به قول ابوریحان کی منش پسر کیقباد و جد کی لهراسب ب ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
کیمان/keymān/

دارای اندیشه ی بلند، اندیشمند، ( کی، مان = اندیشه )، اندیشه ی بزرگان و پادشاهان، اندیشه ی شاهانه و ...


پسر

فارسی
یارسان/yarsan/

همراهی و پیروی از سلطان


پسر

کردی
بلوط/balut/

گیاهی درختی و جنگلی که میوه آن خوراکی است، ( در گیاهی )، گیاهی درختی و جنگلی که چوب سخت دارد و میوه ...


دختر

فارسی

طبیعت
بنفش

نگا «وةنةوش» ( نگارش کردی


دختر

کردی
بها/bahā/

درخشندگی، روشنی، قیمت، ارزش، ( در عربی ) درخشندگی و روشنی، ( به مجاز ) فر و شکوه، ( اَعلام ) بهاء ز ...


پسر

فارسی، عربی
بهانه/bahane/

دلیل، علت


دختر

فارسی
بهدین/beh din/

دیندار بهین، ( اَعلام ) عنوانی برای پارسایان ایران باستان ( زرتشتیان )، پیرو آیین زرتشتی


پسر

فارسی

مذهبی و قرآنی
بوار

محل عبور در رودخانه ( نگارش کردی


پسر

کردی
بوذرجمهر

بزرگمهر، بسیار مهربان، نام وزیر انوشیروان پادشاه ساسانی


پسر

فارسی
بوسه/buse/

لمس محبت آمیز توسط لب ها


دختر

فارسی
بویه/boye/

آرزو


دختر

فارسی
بی باک

با جرأت ( نگارش کردی


پسر

کردی
بی نور

دیدنی ( نگارش کردی


دختر

کردی
بی کس

تنها و بدون حامی ( نگارش کردی


پسر

کردی
بیدار/bidār/

کسی که در خواب نباشد، ( مجاز ) آگاه و هوشیار، ویژگی آن که در خواب نیست، ( به مجاز ) آگاه، هوشیار، آ ...


پسر

فارسی
بیدل/bi del/

دل داده، عاشق، بی صبر و قرار، ( اَعلام ) ) ابوالمعالی میرزا عبدالقادر ابن عبدالخالق شاعر پارسی گوی ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
بیرون

پرنده ای که محل زندگی ندارد ( نگارش کردی


دختر

کردی
بیزار

کسی که ‏از اعمال زشت پرهیز کند ( نگارش کردی


پسر

کردی
بیشو/bisho/

بی حد، بی اندازه، بی اندازه ( نگارش کردی


دختر

کردی
بیگم/beygom/

ملکه مادر، عنوان زنان ارجمند، خانم، خاتون، به صورت پسوند همراه با بعضی نامها می آید و نام جدید می س ...


دختر

ترکی
پاداش

جزا، اجر کار خوب، مکافات نیکی ( نگارش کردی


پسر

کردی
پارس/pars/

نام یکی از اقوام آریایی که در جنوب ایران سکونت داشتند، نام قومی از اقوام آریایی که در قسمت جنوبی ای ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
پارسی/pārsi/

مربوط به پارس، اهل پارس، فارسی، ایرانی، منسوب به پارس ( فارس )، از مردم پارس، ساخته شده یا به عمل آ ...


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
پالیز/pāliz/

جالیز، باغ، بوستان، گلستان، کشتزار


دختر

فارسی

طبیعت
پاک نام/pāk nām/

نیکنام، خوشنام، دارای شهرت نیک


پسر

فارسی
پاییز/payiz/

هنگام پاییز، برگ ریزان، مجازا دختر زیبا رو


دختر

فارسی

طبیعت
پدیدار/padidār/

نمایان، آشکار، آشکارا، ظاهر، ( در قدیم ) معلوم و مشخص


پسر

فارسی
پربها/porbahā/

پرارزش، پرقیمت، گران بها، بهاور، ارزشمند، باارزش، قیمتی


دختر

فارسی
پرخیده

از لغات اساطیری است


دختر

فارسی
پرستوک/parastuk/

پرستو، ( پهلوی، parastuk ) ( = پرستو )، ( = پرستو )


دختر

پهلوی، فارسی

پرنده، طبیعت
پرشیان/peršiyān/

نام گیاهی است که بر درختان می پیچد، عشقه، پرسیاوشان


دختر

فارسی

طبیعت
پرلا/parelā/

نوعی مرغابی، ( مازندرانی ) پرندهای دریایی، چنگر، گونهای مرغابی که از مرغابیهای معمولی کوچکتر است


دختر

فارسی

پرنده، طبیعت
پرمایه/pormāye/

از شخصیتهای شاهنامه، نام برادر فریدون پادشاه پیشدادی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
پرناز/par naz/

زیبا، قشنگ، مرکب از پر + ناز ( زیبا


دختر

فارسی
پرندوش/paran doš/

شب گذشته، پریشب، پرندوشین، پس پریشب


دختر

فارسی
پرو

پروین


دختر

فارسی
پری پیکر/pari peykar/

آنکه اندامی زیبا چون پری دارد


دختر

فارسی
پری رخسار/p.-rokhsār/

پری چهر، ( = پری چهر )


دختر

فارسی
پریرو/p.-ru/

آنکه روی چون پری دارد، پریچهر، پری رخ، خوبرو، زیبارو، ( = پری چهر )، پری چهره


دختر

فارسی
سنار/sonār/

عروس، زنِ پسر که عروس شده باشد، ( در ترکی ) گلین


دختر

ترکی
سنان الدین

آن که به منزله نیزه دین است و دشمنان را نابود می کند


پسر

عربی
سندوس/sandus/

نام خواهر خشایارشاه پادشاه هخامنشی


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
سنیا/soniya/

آزاده، رها


دختر

سانسکریت، هندی
سهره/sohre/

از شخصیتهای شاهنامه، سرخه، نام پسر افراسیاب تورانی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
سهی دخت/sa(o)hi dokht/

دختر راست کردار و درست رفتار، ( سَهی = درست و راست، سهی = سها ( ستاره )، دخت = دختر )، دختر درست و ...


دختر

فارسی
سهیراد/sahirād/

جوانمرد راست و بلند، ( سَهی = راست و بلند، راد = جوانمرد، آزاده، بخشنده )، جوانمرد آزاده ی راست قام ...


پسر

فارسی
سهیزاد/sahizad/

زاده بلند قامت، مرکب از سهی ( صفت سرو، راست ) + زاد


دختر

فارسی
سوادا/sevada/

سیاه


پسر

ارمنی
سوان

نام دریاچه ای در ارمنستان


دختر، پسر

ارمنی
سوبار/subar/

سدّ آب


پسر

ترکی
سوبیتای

نام پسر تولی پسر چنگیزخان پادشاه مغول


پسر

مغولی
سوتا/sevta/

همتای عشق


دختر

ترکی، فارسی
سوجا/souja/

مکان روشنایی و نور


دختر

فارسی
سوریاش/soryash/

خدای نور و خورشید


پسر

فارسی
سوریتا/suritā/

نظیر و مانند گل سرخ، ( سوری = گل سرخ، تا = نظیر، مانند، لنگه )، لنگه ی گل سرخ، ( به مجاز ) سرخ گون، ...


دختر

فارسی
سوریدخت/s.-dokht/

دختری که مثل گل سرخ است، زیبارو، ( سوری، دخت = دختر )، دختر سرخ رنگ


دختر

فارسی
سوزیار/sozyar/

یار دلسوز و عاشق


دختر

کردی
سوسا/susa/

شهر های لر نشین شوش و شوشتر، مرکب از سو ( روشنایی، نور ) + سا ( پسوند شباهت و همانندی )


دختر

فارسی
سوسنک/sosanak/

از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از زنان شاعر بهرام گور پادشاه ساسانی


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
سوشا/susha/

موعود آخرالزمان دین زرتشت، مترادف سوشیانت به معنی منجی، سوشیانت، نجات دهنده، نام هریک از موعودهای د ...


پسر

فارسی
سوشیا

سوشیانت، نجات دهنده، هر یک از موعدان دین زرتشتی که در آخرالزمان ظهور می کنند


پسر

اوستایی، پهلوی
سوفرا/sofra/

از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری اهل شیراز


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
سوفی/sufi/

حکیم


دختر

یونانی
سولار/sulār/

آب ها، ( سو = آب، لار ( پسوند جمع در ترکی ) )


دختر

ترکی
سولاف/solaf/

آبشار، آبشارکوچک


دختر

کردی
سولدوز/soldoz/

ستاره آب، نام قدیمی سیّاره عطارد یا تیر


پسر

ترکی
سولین/sulin/

غنچه تازه شکفته


دختر

کردی

طبیعت
سولینا/sulina/

رسمی، مقدس، موقر، محترم، با احترام، با تشریفات


دختر

ترکی، فرانسوی
سومیا/somiya/

محبوب، دوست داشتنی


دختر

فارسی
سومیتا/somita/

لطف و محبت، مهربانی


دختر

فارسی
سومینا/sominā/

سومینا


دختر

عربی
سوناز/sonaz/

ناز عشق


دختر

ترکی
سونالیکا/sonalika/

طلا


دختر

سانسکریت
سونیتا/sonita/

فرهیخته، محترم


دختر

هندی
سوینا/sevina/

بانوی عشق


دختر

ترکی
سوینچ/sevinch/

شادی


دختر

ترکی
سی سام

نام دختر مگابات


دختر

یونانی
سی سی کام

کامروا


دختر

فارسی
سی سیماک

نام یکی از سرداران پارسی داریوش هخامنشی


پسر

فارسی
سی گل

سی عدد گل


دختر

فارسی
سیامند/siyamand/

نام کوهی است


پسر

کردی
سیاوخش

سیاوش


پسر

فارسی



انتخاب نوع اسم

انتخاب ریشه اسم

انتخاب گروه اسم

برچسب ها