اسم - صفحه 65
مروارید جان
دختر
کردی، عربی درچیدا
دختر مانند مادر
دختر
لری درخشا
نورانی، تابنده، درخشان
دختر
فارسی درریز
ریزنده ی در، ( مجاز ) گران بها و ارزشمند، ( در = مروارید، لؤلؤ، ریز = جزء پسین بعضی از کلمه های مرک ...
دختر
فارسی، عربی درزاد
زاده مروارید
دختر
فارسی درسان
درسا، مانند مروارید، ( عربی ـ فارسی ) ( در= مروارید، لؤلؤ، سان ( پسوند شباهت ) )، ( = درسا )، ← درسا
دختر
فارسی، عربی درستی
نام دختر انوشیروان پادشاه ساسانی
دختر
فارسی
تاریخی و کهن درسین
مروارید آسمان
دختر
کردی، عربی درفام
مانند در، به رنگ مروارید و لؤلؤ، ( مجاز ) زیبارو، ( عربی ـ فارسی ) ( در = مروارید، لؤلؤ، فام ( پسون ...
دختر
فارسی، عربی دُرفام
مانند در درآسا دُرمانند به رنگ دُر
دختر
فارسی درفش
علم، پرچم، درفش کاویانی در داستان های ملی ایران، پرچمی که کاوه از پیشبند چرمین خود ساخت و مردم در ز ...
پسر
عربی، پهلوی
تاریخی و کهن درفشان
درخشان و روشن
دختر
فارسی درگل
مروارید گلها، در ( عربی ) + گل ( فارسی ) مروارید گلها
دختر
فارسی، عربی
گل درنیان
مانند مروارید، گرانبها، ارزشمند
دختر
فارسی دره
مروارید بزرگ، یک دانه مروارید
دختر
عربی درة التاج
مرواریدی که بر تاج نصب کنند
دختر
عربی زند
بزرگ، عظیم، ( = ژند ) شرح و بیان و گزارش، ( در ادیان ) مجموعه ی تفسیر اَوِستا به زبان فارسی میانه، ...
پسر
اوستایی زنگه
از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاور ایرانی پسر شاوران در زمان کیکاووس پادشاه کیانی
پسر
فارسی
تاریخی و کهن زنگو
از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری تورانی، همچنین نام یکی از سرداران خسروپرویز پادشاه ساسانی
پسر
فارسی
تاریخی و کهن زهرا بانو
بانوی درخشان و نیکو
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی زهرا یاس
ترکیب دو اسم زهرا و یاس ( نیکو و نام گلی خوشبو )
دختر
فارسی، عربی زهرامریم
ترکیب دو اسم زهرا و مریم ( نیکو و زن پارسا )
دختر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی زهراناز
درخشنده و نازنین، ترکیبی قشنگ از نام زهرا
دختر
فارسی، عربی زهید
بسیار متقی، کسی که از دنیا گوشه گیری می کند برای رسیدن به آخرت، شکل افراطی آن ریاضت اسلات که از نظر ...
پسر
عربی زو
از شخصیتهای شاهنامه، نام فرزند طهماسب و از نسل فریدون پادشاه پیشدادی
پسر
فارسی زواره
زنده، دارای زندگی، از شخصیت های شاهنامه، نام برادر رستم پهلوان شاهنامه
پسر
فارسی
تاریخی و کهن زوبین
نوعی نیزه ی کوچک با سر دو شاخه و نوک تیز، نام پسر پیران و نام پسر کاووس
پسر
فارسی
تاریخی و کهن زوپین
نام پسر کاووس پادشاه کیانی
پسر
فارسی زوران
نام نوعی کشتی باستانی
پسر
کردی زوفا
گیاهی پایا و معطر از خانواده نعناع
دختر
عربی زوهر
درخشندگی
دختر
عبری زویا
زندگی
دختر
لاتین زوییش
آرزو شده
دختر
اوستایی زویین
زوپین
پسر
فارسی زکی
پاک، طاهر، پارسا
پسر
عربی زکی الدین
پارسا در دین
پسر
عربی زکیا
کارد، هزوارش سگینا و سکینا و تصحیف شده ی سکینا ( زکینا )، ( در پهلوی ) به معنی کارت ( کارد )
دختر
فارسی زیا
زنده
پسر
فارسی زیار
نام نیای آل زیار، سلسله ای از پادشاهان و امرای ایرانی نژاد در گرگان
پسر
فارسی
تاریخی و کهن زیب النساء
زیب ( فارسی ) + نسا ( عربی )، بهترین زنان، زیباترین زنان، نام دختر پادشاه هند که به ادبیات فارسی و ...
دختر
فارسی، عربی زیباچهر
آن که چهره ای زیبا دارد، زیبا
دختر
فارسی زیبادخت
دختر زیبا و قشنگ، ( زیبا، دخت = دختر )
دختر
فارسی زیبارخ
آن که چهره ای زیبا دارد، زیبا
دختر
فارسی زیبارو
دارای چهره ی زیبا
دختر
فارسی زیبامحمد
زیبا ( فارسی ) + محمد ( عربی )، مرکب از زیبا + محمد ( نام پیامبر اسلام ( ص )، نام روستایی در نزدیکی ...
پسر
فارسی، عربی زیبان
زیبا و خوشایند، آراسته و پیراسته، خوش نما، زیبا، خوشایند
دختر
فارسی زیتون خاتون
زیتون ( عربی ) + خاتون ( فارسی )، مرکب از زیتون + خاتون ( بانو )، نام همسر ارسلان شاه پادشاه کرمان ...
دختر
فارسی، عربی زیتونه
یکدانه زیتون، ( زیتون، ه ( پسوند نسبت ) )، منسوب به زیتون
دختر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی زیدان
نام نویسنده ای عرب، او نخستین نویسنده عرب است که به سبک نویسندگان اروپایی مطالب علمی و تاریخی اسلام ...
پسر
عربی زیدعلی
نام شاخه ای از طایفه بیرانوند
پسر
عربی زیرجد
نام سنگی قیمتی به رنگ سبز مایل به زرد
دختر
عربی زیما
زمین
دختر
اوستایی زینال
مخفف زین العابدین
پسر
عربی زیناوند
مسلح، لقب تهمورث پادشاه پیشدادی
پسر
فارسی زرین تاج
زرین ( فارسی ) + تاج ( معرب ) آن که تاجی از طلا بر سر دارد
دختر
فارسی زرین گل
آن که چون گلی زرین زیبا و درخشان است
دختر
فارسی زرین گیس
آن که موهایی به رنگ طلا دارد، نام زنی در منظومه ویس و رامین
دختر
فارسی زرین مهر
خورشید طلایی، ( زرین، مهر = خورشید )، ( به مجاز ) زیباروی آفتاب چهره
دختر
فارسی زرین نرگسه
ستاره های آسمان
دختر
فارسی زرین نگار
آراسته شده با زر
دختر
فارسی زرین همای
همای زرین، آفتاب
دختر
فارسی زرین هور
خورشید طلایی
دختر
فارسی زرین کلاه
زرین تاج
پسر
فارسی زرینار
انار طلایی
دختر
فارسی زریون
زرگون، به رنگ زر، طلایی، سبز و خرم
پسر
فارسی زعفران
گیاهی علفی، چند ساله، و از خانواده زنبق که گلهای پاییزی سفید یا بنفش دارد
دختر
عربی زعلیه
با نشاط
دختر
فارسی زعیم الدین
پیشوا و رهبر دین
پسر
عربی زگما
نام پلی در زمان سلوکیان که سلوکیه را به شهر آپاما وصل می کرد
دختر
فارسی زلاله
منسوب به زلال، شفاف، ( زلال، ه ( نسبت ) )
دختر
فارسی، عربی زلفعلی
زلف ( فارسی ) + علی ( عربی ) مرکب از زلف ( گیسو، موی بلند ) + علی
پسر
فارسی، عربی زمران
نام پسر ابراهیم ( ع )
پسر
فارسی
مذهبی و قرآنی زمزمه
صدای حرف زدن آهسته، صدای آواز خواندن آهسته، صدایی که از سازهای موسیقی شنیده می شود، آهنگ
دختر
فارسی زمیرا
بلبل
دختر، پسر
عبری زنبق
گلی درشت به رنگهای بنفش، سفید، یا زرد
دختر
فارسی ساورا
امید
پسر
فارسی، آشوری ساورین
ارمغان
پسر
ترکی ساورینا
امید
دختر
فارسی، آشوری ساوند
نام روستایی در نزدیکی کرمان
دختر
فارسی ساونگ
نام پدر باونگهه در فروردین یشت
پسر
فارسی ساوه
نام چندتن از شخصیتهای شاهنامه، از جمله نام دلاور تورانی در زمان کیکاووس پادشاه کیانی
پسر
فارسی ساویس
گرانمایه و با ارزش، چیز گرانمایه، نوعی پنبه
دختر
فارسی ساکار
بی پیرایه
دختر
کردی سایتا
مثلِ سایه، مانندِ سایه
دختر
فارسی سایتال
بزرگ
پسر
ترکی ساید
مهتر، سرور
پسر
عربی سایر
سیرکننده، رونده
پسر
عربی سایرا
کسی که خدا و بندگان خدا او را دوست دارند
دختر
ترکی سایراد
سایه بخشنده
پسر
فارسی سایراو
بلبل
دختر
ترکی
پرنده سایره
ستاره گردنده، سیاره
دختر
عربی سایروس
سیروس یا کوروش
پسر
لاتین، انگلیسی سایق
سوق دهنده، کسی که پیش می رود، بر انگیزاننده
پسر
عربی سایماه
سایه ماه
دختر
فارسی سایناز
سایه و پناه مهربان
دختر
لری ساینه
در گویش مازندران سایه
دختر
فارسی سایهان
خدای عدالت
پسر
فارسی ساییل
محترم
پسر
ترکی سایین
نگهبان و نگهدارنده، ( = صایین، صائین )، ( اعلام ) بخشی از نام قدیم ( سایین دژ، صایین دژ، شاهین دژ ) ...
دختر
ترکی سبارو
کبوتر
دختر
فارسی
پرنده