اسم - صفحه 66
گیسو طلایی، مو طلایی
دختر
فارسی زرمان
مانند زر، بسیار زیبا، ( در اعلام ) یکی از نام های حضرت ابراهیم خلیل ( ع ) است
دختر
فارسی
مذهبی و قرآنی زرماه
ماه طلایی
دختر
فارسی زرمهر
از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر سوفر، ( اَعلام ) ) نام سوخرای ( سوفرای )، وی از تخمه ی ( نژاد ) کارن ( ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن زرمینه
زر به معنی طلا و مینه به معنی محبت کردن
دختر
فارسی زرناز
گل گران قیمت با ارزش، مرکب از زر ( طلا ) + ناز ( کرمه )
دختر
فارسی زرنشان
زرنگار، نوعی صنعت در طلاکاری
پسر
فارسی زرنگار
دارای نقش هایی از طلا، آنچه در آن زر به کار رفته است
پسر
فارسی زرنگیس
زرین گیس زرین گیس
دختر
فارسی زرنوش
زر و طلای جاوید، ( زر، نوش = جاوید، جاویدان )، ( اَعلام ) نام شهری که دارا آن را بنا کرده است، ( زر ...
پسر، دختر
فارسی زروان
ایزدِ زمانِ بی پایان، ( اوستایی، zrvan )، در اوستا به معنی«زمان» و از آن فرشته ی زمانه ی بی کرانه ا ...
پسر
فارسی، عربی، اوستایی زروان داد
مرکب از زروان ( نام ایزدی ) + داد ( داده )، نام یکی از پسران مهرنرسی، وزیر بهرام گور پادشاه ساسانی، ...
پسر
فارسی زروان دخت
مرکب از زروان ( نام ایزدی )، دخت ( دختر )، مرکب از زروان ( نام ایزدی ) + دخت ( دختر )
دختر
فارسی
تاریخی و کهن زروانمهر
مرکب از زروان ( نام ایزدی ) + مهر ( خورشید )
پسر
فارسی زروند
دارنده ی زر و طلا، صاحب زر
پسر
فارسی زرکا
گیلکی نوعی پرنده
دختر
فارسی
پرنده زرکام
خوشبخت، خوش اقبال، ( اعلام ) نام دهی در شهرستان صومعه سرا
دختر
فارسی زریا
جای پر آب، دریا
دختر
کردی زریاب
یابنده ی زر، زر، آب زر، زرباف، به تعبیری یابنده ی زر، ( اَعلام ) علی ابن نافع، زریاب: [قرن هجری] مو ...
پسر
فارسی زریدخت
دختر زرین، ( به مجاز ) دختر گران قیمت، دختر قیمتی و پربها
دختر
فارسی زرین تاج
زرین ( فارسی ) + تاج ( معرب ) آن که تاجی از طلا بر سر دارد
دختر
فارسی زرین گل
آن که چون گلی زرین زیبا و درخشان است
دختر
فارسی زرین گیس
آن که موهایی به رنگ طلا دارد، نام زنی در منظومه ویس و رامین
دختر
فارسی زرین مهر
خورشید طلایی، ( زرین، مهر = خورشید )، ( به مجاز ) زیباروی آفتاب چهره
دختر
فارسی زرین نرگسه
ستاره های آسمان
دختر
فارسی زرین نگار
آراسته شده با زر
دختر
فارسی زرین همای
همای زرین، آفتاب
دختر
فارسی زرین هور
خورشید طلایی
دختر
فارسی زرین کلاه
زرین تاج
پسر
فارسی زرینار
انار طلایی
دختر
فارسی زریون
زرگون، به رنگ زر، طلایی، سبز و خرم
پسر
فارسی زعفران
گیاهی علفی، چند ساله، و از خانواده زنبق که گلهای پاییزی سفید یا بنفش دارد
دختر
عربی زعلیه
با نشاط
دختر
فارسی زعیم الدین
پیشوا و رهبر دین
پسر
عربی زگما
نام پلی در زمان سلوکیان که سلوکیه را به شهر آپاما وصل می کرد
دختر
فارسی زلاله
منسوب به زلال، شفاف، ( زلال، ه ( نسبت ) )
دختر
فارسی، عربی زلفعلی
زلف ( فارسی ) + علی ( عربی ) مرکب از زلف ( گیسو، موی بلند ) + علی
پسر
فارسی، عربی زمران
نام پسر ابراهیم ( ع )
پسر
فارسی
مذهبی و قرآنی زمزمه
صدای حرف زدن آهسته، صدای آواز خواندن آهسته، صدایی که از سازهای موسیقی شنیده می شود، آهنگ
دختر
فارسی زمیرا
بلبل
دختر، پسر
عبری زنبق
گلی درشت به رنگهای بنفش، سفید، یا زرد
دختر
فارسی سرحان
اسد، شیر
پسر
فارسی سرخاب
سهراب، گلگون، شاداب، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر رستم پهلوان شاهنامه و تهمینه
دختر
فارسی
تاریخی و کهن سرخه
از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر افراسیاب تورانی
پسر
فارسی سردین
سمارسیس، ساردین، نوعی ماهی شبیه به شاه ماهی
دختر، پسر
فرانسوی، یونانی سرشار
پر، لبریز، ( به مجاز ) مالامال و آکنده، فراوان، بسیار
پسر
فارسی سرگل
اولین گل، بهترین از هر چیز
دختر
فارسی
طبیعت سرگلان
بهترین از گل ها، ( سَر = ( به مجاز ) برتر، بهتر، با ارزش ترین بخش یا مهمترین فرد، گلان )، ( به مجاز ...
دختر
فارسی سرگیس
رنگین کمان
دختر
فارسی رمیلیا
کسی که خداوند او را ستوده است
دختر
عبری رنان
پر سرو صدا، پرطنین، طنین انداز
دختر
عربی رنانه
بسیار پرطنین، بسیار طنین انداز و پر سر و صدا
دختر
عربی رنیم
نامشخص رنین
نغمه، آوا، آهنگ، صوت، صوت همراه با گریه
دختر
عربی ره بین
راه بین، راه شناس، ( = راه بین )، ( در قدیم ) ( به مجاز ) دانا، عارف، آگاه از حقایق امور، راه نما، ...
پسر
فارسی رهاب
نوا و سه گاه، ( در موسیقی ایرانی ) گوشه ای در دستگاه های شور
دختر
فارسی
هنری رهادخت
دختر وارسته، دختر نجات یافته و آزاد
دختر
فارسی رهام الدین
بارانِ دین، ( به مجاز ) نعمت و بخشش دین
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی رهامیر
ترکیبی از اسم های رهام و امیر
پسر
فارسی، عربی رهبان
محافظ راه، نگهبان راه، ( به مجاز ) راهنما، [اگر رهبان ( عربی ) باشد به معنی آن که در ترس از خدا مبا ...
پسر
فارسی رهنما
راه نما، بلد راه، دلیل
پسر
فارسی رهوا
آرام گرفتن
پسر
عربی رهور
راهوار، ( به مجاز ) چابک
پسر
فارسی رهیاب
راه یاب، آن که به جایی راه پیدا می کند، ( = راه یاب ) آن که به جایی یا مقصودی راه پیدا می کند
پسر
فارسی رهیار
راه شناس، راه نما، دارنده ی راه
پسر
فارسی روا
جایز، لایق، سزاوار، شایسته، [اگر به کسر «ر» ( رِوا ) خوانده شود به معنی بارداری، برومندی، فراوانی و ...
دختر
فارسی سادن
چاکر و خدمتگزار بت خانه
پسر
عربی سادنا
پرده دار کعبه
دختر
فارسی سادیار
ساتیار، ( = ساتیار )
پسر
اوستایی سادینا
کسی که ناپاکی در او راهی ندارد
دختر
فارسی ساراب
نام دهی در شهر بابک یزد
دختر
فارسی سارادخت
دختر خالص و پاک، دختر مبرا از گناه و پاکیزه
دختر
پهلوی، عبری سارال
نام روستایی در نزدیکی سنندج، ( اعلام ) نام بخشی در شهرستان دیواندره در استان کردستان
دختر
کردی سارالماز
نا پژمردنی، بدون خزان
دختر
ترکی سارپ
سر سخت
پسر
ترکی ساردین
سمارسیس، سردین، نوعی ماهی شبیه به شاه ماهی
دختر، پسر
یونانی، فرانسوی سارگن
شاه عادل
پسر
فارسی سارمان
قوی هیکل، تنومند
پسر
ترکی سارمه
نام روستایی در شهرستان فومن در استان گیلان
دختر
گیلکی سارمین
باحیا و محجوب
پسر
ترکی سارنا
همچو رعنا
دختر
فارسی سارنیا
خالص، پاک، منزه، بانوی بی ریا، دختر پاکدامن
دختر
فارسی سارونه
درخت انگور، رَز، تاک
دختر
فارسی
طبیعت ساروین
تحفه و هدیه
پسر
ترکی سارویه
نام قدیم همدان، ( اَعلام ) ) ابن فرخان بزرگ، از فرمانداران آل دابویه در طبرستان
پسر
مازندرانی سارکو
کوه سرد، کوه بلند
پسر
فارسی ساریان
نام روستایی در نزدیکی مشهد
دختر
فارسی ساریسا
کوشا، پیگیر
دختر
کردی ساریناز
دختر نازدار و زیبا
دختر
ترکی سارینه
پاک و خالص
دختر
فارسی سازک
ساز کوچک
دختر
فارسی
پرنده، هنری سازین
نام روستایی در نزدیکی زنجان
دختر
فارسی ساشا
مدافع و محافظ مردان، ریشه اصلی نام ساشا یونانی است اما در زبانهای روسی و فرانسه و انگلیسی بکاربرده ...
دختر، پسر
یونانی ساطعه
درخشنده، روشن، مؤنث ساطع
دختر
عربی ساعی
کوشش کننده، کوشا، ( در قدیم ) گرد آورنده ی زکات
پسر
عربی ساغمان
مقاوم، دارای استقامت
پسر
ترکی ساغون
پیمانه، وسیله اندازه گیری
پسر
ترکی ساقه
بخشی از پیکر گیاهان، ( در گیاهی ) بخشی از پیکر گیاهان که معمولاً بالای سطح زمین رشد می کند و برگ، گ ...
دختر
عربی
طبیعت سال مه
مؤنث سالم، فاقد بیماری، بدون عیب یا خرابی
دختر
عربی سالارمهدی
ترکیب دو اسم سالار و مهدی ( رهبر و هدایت شده )، از نام های مرکب، سالار و مهدی
پسر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی