زوهر

فرهنگ اسم ها

دانشنامه عمومی

زوهر یا ظُهَر ( عبری: זהר ) به معنی درخشندگی از مهم ترین کتاب های ادبیات قباله در یهودیت و تفسیری عرفانی بر تورات است که به زبان آرامی نگاشته شده است. کتاب زوهر به سبک الواح نوشته شده است و مشتمل بر هیجده صحیفه است که هر یک دربردارنده آرای عرفانی نویسنده آن است. این کتاب در یک دوره ۲۳ جلدی توسط راو یهوا اشلاگ به عبری ترجمه و تفسیر شد و در مرکز کابالا موسوم به کابالا سنتر منتشر شده است. کتاب تک جلدی مشکی رنگی که متن زوهر را به صورت کامل در خود جا داده است هم از جمله کتاب هایی است که در این نهاد به چاپ رسیده است و جلدی هم از فصل پینخاص ( شفا ) در دو رنگ آبی و سبز به صورت جداگانه انتشار یافته که از مهم ترین فصل های کتاب زوهر می باشد.
مهم ترین صحیفه های زوهر عبارت اند از:
• سیفرا دصنیعوتا: شامل شرح کاملی دربارهٔ فقراتی از شصت فصل نخست سفر پیدایش تورات است که از جمله تقسیمات رسمی و شرعی تورات به شمار می آید.
• سیفرا ایدرا ربا: شامل کنایات و استعارات و تلمیحات و داستان محفل تابعان مؤمن شمعون بن یوحای است.
• ایدرا زوتا: که در آن مرگ شمعون بن یوحای شرح داده می شود.
• ایدرا دبمشکنا: که در آن مباحثی از تورات و خیمه مقدس شرح داده می شود.
• هخالوت: شرحی است که در وصف هفت قصر نور که وقف روح شده است و او بعد از مرگ خویش، یا به سبب مکاشفات روحانی و شهود باطنی به آن پی می برد.
• رازا درازین: که در آن دربارهٔ قیافه شناسی، چهره خوانی و کف شناسی بحث شده است و مراحل موسومی که بن یوحای و شاگردانش، مطرح کرده اند.
• ساوا: حکایتی است که بر اساس قصه ای که شیخی پرداخته است تنظیم شده و در آن بسیاری از قصه های عامیانه به کار رفته است.
• ینوقا: حکایت طفلی نابغه و گفتگوی او دربارهٔ رازهای تورات و سپاسگزاری نعمت های خدا پس از غذاست.
• رومتیوتا: توصیف سفری مربوط به کشف و شهود در بهشت است که به وسیله اعضای یک محفل صورت می گیرد و محاوره ای است که به وسیله یکی از رهبران مدرسه روحانی دربارهٔ نفس به خصوص در عالم دیگر صورت می یابد.
• سیتره توره: اسرار تورات و تعابیر عرفانی و تمثیلی و رمزی برخی قطعات تورات با تمایلاتی در برابر الهیات و مکتب خداشناسی و حکمت و روان شناسی عرفانی؛ بخشی از آن ناشناخته و بخشی نیز مطابق قصه های معمولی است.
• متنیتین: این فصول نشان گر اهتمامی سنجیده و دقیق در پی گرفتن سبک هلاخایی در قرن دوم و دنباله روی از میشنا و توسفتا است.
• سیتره شعرشیریم: دربارهٔ غزل غزل ها شرحی است کاملاً کابالایی مربوط به نخستین آیات غزل غزل های سلیمان.
• کاوها میدا: معیار عرفانی مقادیر، تفسیری عرفانی دربارهٔ معنای شمع ییسرائل
• سیتره اوتیوت: اسرار حروف و ریشه های خلقت
میدراش هنعلام: تفسیر کتاب روت
• رعیا مهمنا یعنی شبان مؤمن؛ تفسیری کابالایی دربارهٔ فرمان های تورات
• تیقونه زوهر: شرحی دربارهٔ نخستین بخش تورات که به پنج کتاب تقسیم می شود.
عکس زوهر
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

زوهْر
(یا: زَور) هدیۀ مقدس به آتشیا آب در دین زَردُشت. زوهری که به آتش داده می شود آتش زوهر نام دارد و چوب های خوشبو و پیه دنبۀ گوسفند است که در افروختن آتش بهرام، در هنگام گاهنبارها، و صبح روز چهارم پس از مرگ به آتش پیشکش می کنند. در صبح روز چهارم پس از مرگ، روان شخص درگذشته به خانۀ شاه بهرام پیروزمند می رود و اگر آتش زوهر کرده باشند، روان می تواند از پل چینود عبور کند. اگر آتش بهرام در نزدیکی نباشد، زوهر را به آتش های کوچک تر نثار می کنند. به زوهری که نثار آب می کنند آب زوهر می گویند، که شیر، شیرۀ گیاه هوم، و انار است. آب زوهر در حال حاضر بخشی از مراسم یسنِه است که بعد از اتمام مراسم دعاخوانی برگزار می شود. موبد اجراکنندۀ مراسم یسنِه هاونی را که محتوی پراهوم، مخلوطی از شیر و شیرۀ گیاه هوم و آبی است که بر آن دعا خوانده اند و یک گیاه دیگر را به چشمه ای، که از آن قبلاً آب برای مراسم یسنه برداشته اند، می برد و سه مرتبه آن را به آب چشمه می ریزد. منظور از ریختن زوهر به آب نیروبخشیدن به آب است.

پیشنهاد کاربران

انسان باستان در سرزمین های هند و مصر و ایران و یونان به دوگانگی بدن و روان باور داشته است که تاکنون ادامه دارد. باپیدایش ادیان ابراهیمی بخصوص مسیحیت و اسلام کلمه روح به این دوگانگی افزوده شده و به شکل فعلی بدن - روان - روح در آمده است. واژه های عبری با حروف لاتین یعنی roah و roach با تلفظ های روآه و روآخ هردو معادل و مترادف کلمه روح در دین مسیحیت و اسلام می باشند. اگر اندکی به این تصاویر حروفی با دقت بنگریم به سهولت به فارسی بودن آنها پی خواهیم برد، مشروط بر اینکه بخواهیم. پسوند های آه و آخ هردو هم معنی اند و اشاره به برآمدن دَم از سینه دارند و پیشوند رو مخفف مصدر های روان بودن یا جاری شدن. روی هم یعنی نوسان دَم و بازدم یا تنفس که از دیدگاه انسان عبری نشانه حیات و زندگی بوده است. در تورا در زمینه خلقت و آفرینش آدم بخصوص به این نکته اشاره شده است که خداوند پس از خلق آدم از خاک و آب باغ بهشت Eden با تلفظ اِدِن ( به زبان عربی : عدن ) از دَم خود در دماغ او دمید و به او زندگی بخشید. در قرآن بجای کلمه دَم از روح استفاده شده است. درک این موضع خیلی ساده می باشد که حکیمان و عارفان دینی پیرو ادیان مسیحیت و اسلام پدیده روح را عامل زندگی و مدیر و مدبر و مالک و پادشاه سرزمین و مِلک کالبد یا جسم یا تن و یا بدن می پندارند و برای آن استعداد تفکیک و جدائی از مِلک خاکی بطور موقت بهنگام خواب و بطور دائم به هنگام فرا رسیدن لحظه مرگ و پرواز و صعود و معراج و بازگشت وی به عالم تکوین و امر و ملکوت، قائلند. با این تفاوت که از دیدگاه و بینش و باور دین اسلام یک ایستگاه موقتی یا یک عالم میانی بین دنیا و آخرت تحت عنوان برزخ برای اقامت روح آفریده شده است که در آنجا به زندگی خود ادامه دهد تا برپایی قیامت که برای همگان بطور همزمان به وقوع می پیوندد. و این زندگی در آن منزل یا وادی یا پله و یا عالم میانی همراه خواهد بود با پاداش ها و عذاب های موقتی بهشتی و جهنمی بر اساس اعمال نیک و بد دنیوی و هردو برابر با طول عمر عالم برزخ . در دین مسیحیت عالم میانی به نام برزخ وجود ندارد و اگر از یک حکیم و عارف مسیحی به پرسیم که روح اگر به راستی و حقیقتن پس از فرا رسیدن لحظه مرگ از کالبد به اصطلاح مادی جدا می شود، تا برپایی روز قیامت و بازگشت ایسا از روی ابرها و نجات پیروان، به کجا می رود ؟ پاسخی منطقی و معقول به ما ارائه نخواهند داد، غیر از بیان عبارت : Halleluja gelobt sei der Herr به زبان آلمانی با تلفظ هاله لویا گِلوَبت زای دِر هِر . به معنای سپاس و ستایش آقا یا سرور را ، بهمراه یک تبسم تلخ و شیرین. پس از این مقدمه کوتاه بر میگردم به موضوع اصلی یعنی دوگانگی و سه گانگی وجود انسان از دیدگاه فلسفه های کهن و ادیان توحیدی ابراهیمی و مسئله حل نشده گردش حلول روان و روح یا تناسخ و پدیده جاودانگی زندگی از دیدگاه هندوان و مصریان و افلاطون و ادیان توحیدی. من این مسئله را به شکل زیر برای خودم یک بار برای همیشه حل نموده ام. ترکیب صحیح و حقیقی تثلیثی یا سه گانه به شکل زیر می باشد : ماده - روان - روح . زیرا خود کالبد یا جسم یا تن و یا بدن از یک خمیر مایه واحد و یگانه و بیکران آفریده شده است که چیز دیگری نمی باشد غیر از بُعد هستی یا وجود خداوند متعال که فقط نقش خمیر مایه ساختاری را عهده دار می باشد و نه نقش دیگری . از دیدگاه علم فیزیک این خمیر مایه واحد دارای دو جنبه ظهوری و پیدایش دارد؛ یکی انرژی و دیگری جرم که هردو هم ارز اند و قابل تبدیل بهمدیگر. از دیدگاه فلسفه آزاد و حکمت و عرفان علمی ( نه دینی ) این خمیرمایه ساختاری واحد و یگانه سه جنبه ظهوری دارد ؛ ماده و روح و روان که هرسه هم ارز و هم ارزش اند و قابل تبدیل بهمدیگر. روان لایه درونی دو قطب مادی و روحی می باشد. لذا طبق باور و بینش و نظریه این حقیر نه تنها روح بلکه ماده هم به یک سهم مساوی با روح، امر خداوند متعال می باشد و نه امر شیطان. تبدیل ماده به روح و روح به ماده خارج از توان علمی و فنی انسان می باشد و فقط توسط قدرت و علم بیکران و امر خداوند متعال مقدور و امکانپذیر می باشد. منظورم از این مقدمه چینی ها این است که به ریشه کلمه یا واژه کابالا دست یابیم. مصریان باستان به دو نوع روان باور داشته اند؛ یکی کا ( ka ) و دیگری با ( ba ) که هردو بهنگام مرگ از بدن جدا می شوند و یکی از آنها به عالم زیرین یا پائین می رود و در پیشگاه خدای osiri با تلفظ او زیری ( یعنی او پایینی در مقایسه با phrao با تلفظ فَرا او به معنای او ماورائی یا بالائی ) با ترازوی عدالت مقدار گناهان و ثواب های آن سنجیده می شود. اگر گناه کار بوده باشد، در همان جا طعمه یک شغال سیاه رنگ خواهد گردید که تشنه و گرسنه نزدیک ترازو ایستاده است و پس از بلعیده شدن توسط شغال، هستی یا وجود اش برای همیشه فنا و نیست می شود و دیگر به ظهور و پیدایش نمی رسد. ( در این جا شاید بتوان گفت که خوشا به حالش که از زنجیره درد و رنج سَم سَرا برای همیشه خلاص یا رها می شود و دیگر نیازی به تهذیب و تزکیه و مراقبه و مدیتیشن در جهت پیاده شدن از گردش و چرخه زهر آگین تولد و مرگ نخواهد داشت ) . و اگر ثواب کار بوده باشد به آن اجازه داده می شود که به آسمان صعود و معراج نماید و به یکی از ستارگان خوشه ثریا سفر کند و در آنجا در سطح کمال سعادت و خوشبختی زندگی آسمانی خودرا را آغاز نماید و تا دور و نوبت بعدی زندگی زمینی در آنجا ماندگار شود. یکی دیگر از این دو روان در پیش جسد باقی می ماند و وظیفه محافظت و نگهداری آنرا به عهده می گیرد و از فاسد شدن و تجزیه و تحلیل گردیدن و به خاک تبدیل شدن آن جلوگیری کند. خردمندان در باری در جهت یاری رساند و کمک کردن به این روان حافظ و نگهبان ، تکنیک مومیائی را اختراع نموده اند و الا آخر. در طول چهارصد ساله اقامت اسارت بار قوم یهود در مصر، حکیمان و عارفان قوم یهود در مقابله با این باور و بینش و در نفی و انکار و رد نمودن و نه گفتن به آن، بطور غیر آشکار و بدون سر و صدا راه انداختن ، واژه نفی لا ( la ) را به شکل پسوند به کا و با ( ka و ba ) افزوده اند و عبارت کا با لا ( ka ba la ) را آفریده اند ، بدون اینکه معنای آنرا به مردم عادی فاش نمایند. این واژه توسط نسل های بعدی به یک بازی تبدیل شده است، یعنی بازی استخراج تصاویر عددی از تصاویر حروفی نام ها و کلمات و جملات کتاب های دینی . حکیمان و عارفان قوم عرب هم قرن ها پیش از میلاد پیامبر اسلام در رقابت با آن، بازی ابجد را آفریده اند. در پایان یک اشاره کوتاه به واژه kabbalah در کتاب زوهر می نمایم. در این کلمه از دو حرف b و یک حرف h در آخر استفاده شده است و این کلمه را نباید با کلمه اصلی و ریشه ای kabala یکی دانست که در آن فقط از یک b استفاده شده است. کلمه زوهری kabbalah از دو کلمه kabb و alah با تلفظ های کعب و اله ساخته شده و اشاره به خانه کعبه دارد که برای اولین بار توسط پیامبر بزرگ و پدر قوم یهود و عرب یعنی آبراهام ( ابراهیم ) و فرزند اولش با حاجر کنیز مصری یعنی اسماعیل ( در اصل و ریشه Ismael با تلفظ ایس ما اِل : از دیدگاه والدین به معنای این است el یا ایل ما ) ساخته شده است . پسوند alah با تلفظ الَه نام خداوند به زبان آرامی می باشد.
...
[مشاهده متن کامل]

نتیجه اینکه شرح و توضیح و توجیه و تبیین پدیده جاودانه بودن زندگی از طریق گردش حلول روان یا تناسخ به دو روش مختلف ؛ یکی هندوان و دیگری مصریان و مهاجرت روان از عالم ایده ها به عالم محسوسات و پیوستن آن به نطفه و جدائی و رهایی آن از قفس تنگ خاکی در لحظه مرگ و بازگشت آن به عالم ایده ها و جدایی روح از کالبد بطور موقتی و دائمی بهنگام مرگ از دیدگاه ادیان مسیحیت و اسلام، مطمئنن و یقینن کلام نهایی و ابلاغ و نازل شده از آسمان به امر خداوند متعال به گوش سر انسان نمی باشند. لذا باید ببینیم که در شرح و توضیح جاودانه بودن زندگی، تفاسیر شناخت و دانش علوم طبیعی و تجربی و ریاضیات توسط حکیمان و عارفان علمی ( نه دینی ) به انسان عصر جدید و آینده چه می گویند.

تلفظ اصلی و ریشه ای واژه medrasha میدراشا نیست بلکه مِدراس ها که جمع کلمه مدرسه می باشد، یعنی مدارس. این کلمه به معنای تفاسیر مدرسه ای متون کتب تورا و تاناخ و تلمود هم می باشد که توسط معلمین و آموزگاران
...
[مشاهده متن کامل]
و اساتید دینی یعنی رابی ها به دانش آموزان و طلبه ها ارائه و تدریس می گردند. واژه peschat با دو تلفظ پش هات به معنای مقدمه و با تلفظ پس خط به معنای متنی که در مقابل چشم قرار دارد. نتیجه اینکه این کلمات فارسی می باشند.

واژه zohar در اصل و ریشه به احتمال قوی و قریب به یقین مخفف یا خلاصه عبارت فارسی زیر بوده است : زِ او هَر . ضمیر سوم شخص مفرد " او " اشاره به خداوند دارد. لذا این عبارت به معنای نور و روشنایی و تابندگی و درخشندگی نبوده و نمی باشد بلکه به معنای : هر چیز و هر کس از اوست. واژه عبری با حروف لاتین en sof به معنای یکِ کلی و پاک و بیکران می باشد . واژه ترکیبی Sefirot با تلفظ سفی روت به معنای ریشه ها یا رود های سفید و فوران یافته و جاری شده در کلیه جهات از سرچشمه واحد و یگانه و بیکران en sof که طبق محتوای زوهر ده تا می باشند. اما در اصل و ریشه نفوس مجرد دهگانه هرکدام از افراد می باشند که مشتمل اند بر پنج نفس مردانه و پنج نفس زنانه و نه ریشه و رودخانه. در اعصار دور دست باستان فقط سه حقیقت کلی در زمینه های انسان شناسی و کیهان شناسی و خدا شناسی به دل و باطن و ضمیر انسان های خردمند در سرزمین های هندوستان و ایران ابلاغ گردیده است و آنهم نه در قالب وحی به گوش سر بلکه از راه القائات و الهامات باطنی. آن سه پیام حقیقی و کلی بطور اختصار به شرح زیر می باشند :
...
[مشاهده متن کامل]

الف - پیام هفت سین : یعنی نظم ها یا سامان های هفتگانه کیهانی و زندگانی ها و عشق های هفتگانه انسانی و نه به معنای هفت سبزی کاشتنی و برداشتنی و پختنی و خوردنی.
ب - پیام خویدوده : که خطاب به تک افراد انسانی به معنای 《 خود تو ده تائی 》 بوده و می باشد و نه به معنای ازدواج با محارم.
پ - چرخه یا گردش و یا زنجیره تولد و مرگ . به زبان سانسکریت samsara با تلفظ سَم سَرا و به زبان تمثیل به معنای سرا یا خانه سم یا زهر و درد و رنج. شرح و توضیح این پدیده طبیعی از طریق چرخه یا گردش حلول روان یا تناسخ اشتباه و باطل می باشد و فقط در چارچوب قوانین حاکم بر طبیعت و در درون زنجیره علت و معلول مادی یعنی در بطن و بستر و در طول تسلسل تولد و مرگ محتوای کیهان از طریق چرخه یا گردش وقوع مه بانگ های هفتگانه و متوالی بر اثر نوسانات متوالی باز و بسته شدن یا انبساط و انقباض محتوای کیهان یا جهان امکانپذیر و مقدور است و میتواند حقیقت داشته باشد.
واژه Jenukka با تلفظ جنوکا یا جنوکه به معنای بچه یا کوک جنی یا نابغه، اشاره به ایسا دوازده ساله دارد که در معبد اورشلیم در طی جشن سالانه پساخ ( پس آ : یادروز رهایی از اسارت و بازگشت از مصر ) با رابی ها ( اساتید و آموزگاران تورا ) گفت و گویی جانانه داشته و شگفت و اعجاب و حیرت آنان را بر انگیخته است. در پایان باور و بینش این حقیر این است که انسان از طریق محتوای کتب دینی و تفاسیر قطور عرفانی و غیر عرفانی آنها هرگز به شناخت خود و خداوند و درک حکمت و فلسفه آفرینش و کشف اسرار و راز جاودانگی زندگی نائل نخواهد گشت بلکه فقط از طریق شناخت طبع انسانی و طبیعت و کیهان یا جهان.

در عبری به معنی روشنایی هست و دومین کتاب در خصوص عرفان کاذب و ضاله یهودیت پس از کتاب کابالا میباشد.

بپرس