پیشنهادهای سید وحید طباطباییان (٨٦٨)
کوته بینی، کوته فکری
بنمایه، جای، جایگاه، ریشه، الگو
جان بخشیدن، بازجان بخشیدن
جان بخشیدن، باز جان بخشیدن
ادا، ریخت، ریخت گرفتن ( حالت گرفتن )
رخدادگرا_ رخدادگرایانه
رخدادگراستیز - رخدادگراستیزانه
جیگر طلا - ( اگر برای تحقیر بزرگ ترها به کار بره ) بچه خوشگله
اراذل و اوباش ( یکی از معانی آن )
مخفف faggot: اوا خواهر ، ابنه ای ( عامیانه و تحقیر آمیز ) ، خواجه ، امرد
اوا خواهر _ ابنه ای ( عامیانه و تحقیر آمیز ) _ خواجه_ امرد
دم دستی کردن، دم دستی بودن، پیش پا افتادن، دم دستی سازی، عامیانه سازی
فراگیر ، همگانی، روا، گسترده
بافتار، زمینه، پسزمینه
ساختارمند کردن، سامان بخشیدن
نامتعارف - ناشناخته - شگفت انگیز - گیج کننده
ریخت، ریخت گرفتن
سودجویانه، سودجو، بهره گیر، حزب باد، نان به نرخ روز خور ، فرصت طلب
نهادینه ستیزی
سازمانی ستیز_ ضدسازمان یافتگی
بار سفر را بستن - باروبندیل سفر را بستن - راهی سفر شدن
فروپاشیده، از هم پاشیده، شکست خورده
خودجوش ( انجام دادن، سرودن، بازی کردن )
خودجوش ( انجام دادن، سرودن، بازی کردن )
فراقانونی برخورد کردن
خام دستانه
شایسته، درخور
بینامتنیت، میان متنی، میان بافتاری
همسان پنداری
باز تن یابی، تناسخ، باران شدگی ( در برخی متن ها، بازگشت دوباره آب به چرخه طبیعت )
یادداشت های روزانه
خودخواسته_ خودمحورانه
بازرخ نمودنی
پیاپی
نهاد
هیزی_ هیزبازی_ چشم چرانی
همزیستانه
گریزگر_ گریزنده_ تعقیب شونده
چینش_ چیدمان
کمابیش_ کم و بیش
سامانمند نمودن
تاثیر تهاجمی
تاثیرات تهاجمی
در راستای_ به انگیزه
اخته سازی_ اخته گری
مردمان
به نظرم ترجمه مرده خواهی، از مرده گرایی رساتر است. زیرا بن واژه خواه، با هم خانوادگی خواهش و هم معنا بودن با تمنا و طلب معنای گرایش شهوانی به مردگان ...
مرده خواهی، مرده مرزی ( مرزیدن= جماع کردن، با ضمه بر م )
آسان مرگی
گونه ادبی_ گونه سینمایی