parenting

/ˈperəntɪŋ//ˈpeərəntɪŋ/

پس انداختن و بار آوردن فرزند، پدری، مادری

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the ongoing process or skill of a parent in raising a child or children.

جمله های نمونه

1. parenting ten children is not easy
پدر و مادری کردن در حق ده بچه آسان نیست.

2. not everyone is suited for parenting
هر کسی به درد پدر و مادر شدن نمی خورد.

3. Parenting is not fully valued by society.
[ترجمه گوگل]جامعه برای فرزندپروری به طور کامل ارزش قائل نیست
[ترجمه ترگمان]تربیت کودک به طور کامل به ارزش جامعه نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Trained parenting experts are available for consultation by telephone.
[ترجمه گوگل]کارشناسان آموزش دیده والدین برای مشاوره تلفنی در دسترس هستند
[ترجمه ترگمان]متخصصان والدینی که آموزش دیده اند برای مشورت با تلفن در دسترس هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Parenting is about giving your child security and love.
[ترجمه گوگل]فرزندپروری یعنی دادن امنیت و عشق به فرزندتان
[ترجمه ترگمان]تربیت کودک در مورد دادن امنیت و عشق به فرزندتان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Parenting can be a stressful business.
[ترجمه گوگل]فرزندپروری می تواند یک تجارت استرس زا باشد
[ترجمه ترگمان]تربیت کودک می تواند یک کسب وکار پر استرس باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He never asked if she remembered his tyrannical parenting.
[ترجمه گوگل]او هرگز نپرسید که آیا او پدر و مادر ظالمانه او را به یاد می آورد یا خیر
[ترجمه ترگمان]هرگز از او نمی پرسید که آیا به یاد پدر و مادر مستبد خود می افتد یا نه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He can also take over the parenting role and provide her with respite from the rigours of what is a twenty-four-hour-a-day job.
[ترجمه گوگل]او همچنین می‌تواند نقش والدین را بر عهده بگیرد و از سختی‌های کاری که بیست و چهار ساعت در روز است به او مهلت دهد
[ترجمه ترگمان]او همچنین می تواند نقش فرزند پروری را به عهده بگیرد و از the آنچه که یک شغل بیست و چهار ساعته است، به او مهلت بدهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The stresses of family life and difficulties in parenting lie in structures of disadvantage and social policies which reinforce inequalities.
[ترجمه گوگل]استرس های زندگی خانوادگی و مشکلات در فرزندپروری در ساختارهای آسیب پذیر و سیاست های اجتماعی نهفته است که نابرابری ها را تقویت می کند
[ترجمه ترگمان]فشارهای زندگی خانوادگی و مشکلات در فرزندپروری در ساختارهای منفی و سیاست های اجتماعی است که نابرابری را تقویت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Some people favor a more democratic style of parenting, saying they fear being too strict with their children.
[ترجمه گوگل]برخی از افراد طرفدار سبکی دموکراتیک تر از فرزندپروری هستند و می گویند که از سخت گیری بیش از حد با فرزندان خود می ترسند
[ترجمه ترگمان]برخی از مردم به سبک democratic نسبت به فرزند پروری موافق هستند و می گویند که آن ها از سختگیری نسبت به فرزندانشان می ترسند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The reason: a fundamentally different parenting orientation.
[ترجمه گوگل]دلیل: یک جهت گیری اساسی والدین متفاوت است
[ترجمه ترگمان]دلیل: یک جهت گیری بنیادی کاملا متفاوت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Any problems with parenting are routinely exacerbated by poverty, inadequate housing, harassment, and constant anxiety about losing the child.
[ترجمه گوگل]هر گونه مشکل در فرزندپروری معمولاً با فقر، مسکن نامناسب، آزار و اذیت و اضطراب دائمی در مورد از دست دادن کودک تشدید می شود
[ترجمه ترگمان]هر گونه مشکلی که والدین فرزند داری به طور معمول با فقر، مسکن نامناسب، آزار و اذیت و اضطراب دائم در مورد از دست دادن کودک تشدید می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They never had to plan their shared parenting; it was a foregone conclusion.
[ترجمه گوگل]آنها هرگز مجبور نبودند برای فرزندپروری مشترک خود برنامه ریزی کنند این یک نتیجه گیری قبلی بود
[ترجمه ترگمان]آن ها هرگز مجبور نبودند تا والدین مشترک خود را برنامه ریزی کنند؛ این یک نتیجه گیری از دست رفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. But it takes a special kind of parenting to cope successfully with a child who is drowning in a sea of sensations.
[ترجمه گوگل]اما برای کنار آمدن موفقیت آمیز با کودکی که در دریایی از احساسات غرق شده است نیاز به نوع خاصی از والدین است
[ترجمه ترگمان]اما این به نوع خاصی از فرزند داری نیاز دارد تا با یک کودک که در دریایی از احساسات غرق می شود، با موفقیت مقابله کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• act of being a father or mother to a child, raising children
parenting is the activity of bringing up and looking after your child.

پیشنهاد کاربران

فرزندپروری، زادآوری، پدرومادری، پرماری
درود بر دوستان عزیز
هر دو ترجمه ی �فرزند پروری� و �والدگری� صحیح هستند و مفهوم مورد نظر را می رسانند ولی ترجمه ی �والدگری� بهتر است به این دلیل که در روان درمانی اعتقاد بر این است برای تربیت فرزند، ابتدا باید والدین تربیت شوند.
در ترجمه ی متون تخصصی من از �والد گری� استفاده می کنم.
تربیت بچه از نظر عاطفی جسمی و فکری و اجتماعی از نوزاد به بعد
Child rearing promotes and supports the physical
emotional ، social and intellectual Development of a child from infancy to adulthood
...
[مشاهده متن کامل]

تربیت بچه و حمایت فکری جسمی روحی وارتقای فهم وعقلش وشعور از نوزادی تا بزرگسالی
کشورهای جهان سوم زیاد دنبال اینا نیستن

parenting ( روان شناسی )
واژه مصوب: والدگری
تعریف: تمام فعالیت های مرتبط با شیوه های تربیتی والدین که ازطریق آنها والدین با فرزندانشان تعامل می کنند
پدر مادر شدن
پرورش کودکان
سرپرستی

فرزندداری
فرزندپروری
پدری و مادری کردن برای بچه
پدر و مادر بودن برای بچه
پدر و مادری کردن
پدر و مادر بودن
پدر و مادر شدن
فرزندپروری
بچه داری
تربیت فرزند
پرورش، تربیت
والدگری
قوانین تربیتی
بچه داری
تربیت
فرزند پروری
والدینی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)

بپرس