ترجمه‌های فاطمه عبدی (٩٥)

بازدید
١٩٠
تاریخ
١ سال پیش
متن
The shelf sags because of the heavy books on it.
دیدگاه
٠

قفسه به خاطر کتاب های سنگین رویش، شکم می دهد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
We can't afford the hideous cost of heating this house.
دیدگاه
١

پرداخت هزینه سرسام آور گرمایش این خانه در توان ما نیست.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Our basketball team made number one last season.
دیدگاه
١

تیم بسکتبال ما در فصل گذشته، تیم برتر شد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
His captors made him sign a confession.
دیدگاه
٠

اسارتگران او را مجبور کردند که اعترافی را امضا کند.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
He didn't show up for work yesterday, so today he got the sack.
دیدگاه
٤

دیروز سر کار نیامد برای همین امروز اخراج شد.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
He ate the simple meal with gusto, as if it were a banquet for kings.
دیدگاه
٢

او آن غذای ساده را چنان با لذت خورد انگار که ضیافتی شاهانه است.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The floor looks so blank without the rug there.
دیدگاه
٦

کف اینجا بدون قالیچه خیلی خالی به نظر می رسه.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Aren't you sick of playing a scarecrow?
دیدگاه
١

از بازی کردن نقش مترسک خسته نشده ای؟

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Put the clothes on the scarecrow.
دیدگاه
١

لباس ها را تن مترسک کن.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Pour honey and strew white sesame.
دیدگاه
٠

عسل بریز و کنجد سفید را روی آن بپاش.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
I happened to overhear what he said.
دیدگاه
١

من اتفاقی شنیدم که چی گفت.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
He went to the water closet.
دیدگاه
١

رفت دستشویی.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
There is a beautiful arch across the entranceway.
دیدگاه
٣

طاق زیبایی در سرتاسر ورودی است.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The jacket was too loose-fitting, so I had it tailored.
دیدگاه
٤

ژاکت خیلی گشاد بود برای همین دادم اندازه ش کردن.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
That actor keeps fluffing his lines tonight.
دیدگاه
٠

اون بازیگر همش داره متنشو اشباه میگه امشب.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
My coat is covered with fluff.
دیدگاه
٣

کتم پُرِ پرز شده.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Don't wobble the table-I'm trying to write.
دیدگاه
٢

میزو تکون نده. دارم مینویسم.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
She was lonely, and she quickly attached herself to new people.
دیدگاه
٢

او تنها بود و خیلی زود به آدمای جدید دلبسته می شد.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
I question your wisdom in this decision.
دیدگاه
٠

من به درایت شما در این تصمیم شک دارم.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Do not overcook meat or it will be chewy.
دیدگاه

گوشت را بی از حد نپزید وگرنه جویده نمی شود.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Scat, you bad cat!
دیدگاه
٠

گمشو گربه بد!

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Everyone was hungry so there were no leftovers.
دیدگاه
٠

همه گرسنه بودن برای همین از غذا چیزی باقی نموند.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
She had no stomach for the leftover stew.
دیدگاه
١

هیچ علاقه ای به خوردن باقیمانده خورش نداشت.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Frankie felt his face redden and his hands clench themselves into fists.
دیدگاه
١

فرانکی حس کرد صورتش سرخ شده و دستاش خودبخود مشت شده ن.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Shall we get some munch, then?
دیدگاه
٢

پس یک کم قاقالیلی بگیریم؟

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Your mouth will tingle, all of your tongue will indeed, as the principle declares, be engaged.
دیدگاه
٠

دهنت به سوزش میفته، در واقع همونطور که رئیس میگه کل زبونت درگیر میشه.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
He's come off the tablets because they were making him dizzy.
دیدگاه

اون دیگه به خوردن قرصا ادامه نداد چون باعث سرگیجه ش میشد.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
He fouled the good name of his family.
دیدگاه
١

او نام نیک خانواده اش را لکه دار کرد.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
The ball rolled past the foul line.
دیدگاه

توپ از خط پرتاب رد شد.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
The weather was so foul that the boat had to return to port.
دیدگاه
٠

هوا آنقدر نامساعد بود که قایق مجبور شد به بندر برگردد.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
The test tube emitted a foul vapor.
دیدگاه
١

از لوله آزمایش، بوی بدی بلند شد.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Nervousness made him trip on his words.
دیدگاه

عصبی بودنش او را به لکنت انداخت.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Being in that notorious part of the city at three in the morning was quite a trip.
دیدگاه

رفتن به آن جای بدنام شهر ساعت سه و نیم صبح واقعا دیوانه بازی بود.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Do your shoes/laces up before you trip over.
دیدگاه
٠

پیش از اینکه بیفتی بند کفشتو ببند.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
She tied her shoelace in a bow.
دیدگاه
٢

بند کفشش را پاپیونی بست.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Your shoelace is undone.
دیدگاه
٠

بند کفشت باز شده.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
His shoelace had come undone.
دیدگاه

بند کفشش باز شد.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
This jacket's a bit snug now.
دیدگاه
١

این ژاکت الان یک کم تنگ شده.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
The jacket was a snug fit.
دیدگاه
٠

ژاکت درست اندازه تنش بود.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
She was on her hands and knees scrubbing the floor.
دیدگاه
١

او چهار دست و پا نشسته بود و زمین را می سابید.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Go and flutter your eyelashes at the barman, Janet, and see if you can get him to serve us.
دیدگاه
٢

برو پیش متصدی بار، جنت، و یک کم براش عشوه بیا، ببین می تونی یه کاری کنی که بیاد رامون بندازه.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
The students groaned at the assignment of two long chapters.
دیدگاه
١

دانش آموزان از تکالیف دو تا از فصل های طولانی نالان بودند.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
So, did he make you cluck like a chicken?
دیدگاه
٠

پس مجبورت کرد مث مرغ، قدقد کنی؟

تاریخ
٣ سال پیش
متن
She practices law and her sister practices medicine.
دیدگاه
٤

او کار وکالت می کند و خواهرش کار پزشکی.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
If you practice your serve, your tennis game will improve.
دیدگاه
٢

اگر سرویس زدن رو تمرین کنی، تنیست بهتر میشه.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
She decided early on to enter the practice of medicine.
دیدگاه

زود تصمیم گرفت که وارد حرفه پزشکی شود.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
beyond the reach of her voice
دیدگاه
١

دور از فریادرس او

تاریخ
٣ سال پیش
متن
The curtains reached down to the floor.
دیدگاه
٠

پرده ها از پایین به زمین می رسیدند.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
He outgrew the simple adventure stories he used to like.
دیدگاه
٠

داستان های ماجراجویانه ساده ای که قبلا دوستشان داشت برایش بچگانه شده بود.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
I have a snag in my best black tights.
دیدگاه
٢

بهترین ساق شلواری سیاهم، نخ کش شده.