پیشنهادهای Htm (١٣٠)
to some extent تا حدی ، تا اندازه ای extent to which تا چه حد ، تا چه اندازه to the extent that تا حدی که، تا اندازه ای که، تا جایی که in so far ...
to some extent تا حدی ، تا اندازه ای extent to which تا چه حد ، تا چه اندازه to the extent that تا حدی که، تا اندازه ای که، تا جایی که in so far ...
to some extent تا حدی ، تا اندازه ای extent to which تا چه حد ، تا چه اندازه to the extent that تا حدی که، تا اندازه ای که، تا جایی که in so far ...
to some extent تا حدی ، تا اندازه ای extent to which تا چه حد ، تا چه اندازه to the extent that تا حدی که، تا اندازه ای که، تا جایی که in so far ...
in common ::::::وجه مشترک in common with :::: در اشتراک با
در اشتراک با
در تضاد با
۱ - دیر ۲ - اواخر
Depends on the context. It could also mean caused by or inspired by that certain something *consequent on
to some extent رو جستوجوکنید
تماماً
to some extent/in part /partly
در رفتن
شناسایی شده، مشخص شده ، معین شده
well established جاافتاده ، شناخته شده
well established
۱ - ?savvy. . . فهمیدی ؟ ۲ - فهم، شم political savvy فهم سیاسی، شم سیاسی
consequence ::::: نتیجه ، نتیجه ی consequent :::: حاصل consequent on :::: ناشی از ، حاصل از concequently ::: درنتیجه subsequent :::: بعدی subseq ...
consequence ::::: نتیجه ، نتیجه ی consequent :::: حاصل consequent on :::: ناشی از ، حاصل از concequently ::: درنتیجه subsequent :::: بعدی subseq ...
consequence ::::: نتیجه ، نتیجه ی consequent :::: حاصل consequent on :::: ناشی از ، حاصل از concequently ::: درنتیجه subsequent :::: بعدی subseq ...
consequence ::::: نتیجه ، نتیجه ی consequent :::: حاصل consequent on :::: ناشی از ، حاصل از concequently ::: درنتیجه subsequent :::: بعدی subseq ...
consequence ::::: نتیجه ، نتیجه ی consequent :::: حاصل consequent on :::: ناشی از ، حاصل از concequently ::: درنتیجه subsequent :::: بعدی subseq ...
consequence ::::: نتیجه ، نتیجه ی consequent :::: حاصل consequent on :::: ناشی از ، حاصل از concequently ::: درنتیجه subsequent :::: بعدی subseq ...
absolutely کاملا، مطلقا absolutely not قطعا نه ، مطمعنا نه ، مسلما نه ( این ترجمه ها معمولا در جواب یک سوال به کار میان )
1. to formally ask someone to do something : فراخواندن، صدا زدن 2. to visit someone for a short time : سرزدن ، دیدن ، ملاقات کردن
چون پسوند less داریم ترجمه �بی رحم � بهتر از � سرسخت � است. اگه جمله بار منفی داشت بی رحم ترجمه میشه اما اگه اینطور نبود بیباک یا مصمم معنی میشه. هر ...
surpass///فراتر بودن ، فراتر رفتن suppress///سرکوب کردن
که زیر آن ( که پایین تر از آن )
نسوخته
[شیمی] فرم پوشیده ( صورتبندی پوشیده )
so that ::::: به طوریکه ( بین دو جمله می آید ) such that ::: به گونه ای که ( بعد از فعل می آید )
گرفتن، فهمیدن
تبادل
نامگذاری
called :::: موسوم به so called :::: به اصطلاح ، مثلا
1 - نعوذ 2 - برپایی
زمامدار، سُکّاندار
stimulation :::: تحریک simulation ::::: شبیه سازی
stimulation :::: تحریک simulation ::::: شبیه سازی
by doing so in doing so on doing so با این کار
by doing so in doing so on doing so با این کار
by doing so in doing so on doing so با این کار
objective ::: هدف ، بی طرف ، عینی ( شهودی ) subjective::: طرفدارانه ( شخصی ) ، ذهنی
depression:::: فرورفتگی ridge:::: برآمدگی
depression:::: فرورفتگی ridge:::: برآمدگی
متصدی ، متولی
مقطع critical juncture::::مقطع حساس ( مقطع بحرانی )
کاربرTG، این کلمه معنی اصولگرا نمیده. درسته رسانه های خارجی به اصولگرای ما میگن تندرو اما این کلمه برای هر ادم تندرویی از هر جناحی به کار میره، مگه ا ...
دوستی کردن
غیر از