پیشنهادهای جلیل جعفری (١,٧٩٨)
It is certain : certainly. بدون شک/به طور قطع
Used to complain about the large number of bad or unfortunate events that happen to someone. بدبیاری پشت سر هم/قوز بالا قوز
I want you to understand completely —usually used to express anger. به هنگام خشم: بذار روشنت کنم.
A new release is a new CD, DVD, or movie that has just become available for people to buy or see. انتشار نسخه جدید از سی دی، دی وی دی یا فیلم که به ...
To continue, especially starting after somebody/something else has finished. ادامه دادن کاری که دیگری دست از انجام آن برداشته است.
Long ago. مدتها قبل/دیرزمان/خیلی قدیم/.
دربازگشت، هنگام برگشتن، هر چیزی که قابل چرخیدن یا برگشتن باشد.
سینمای قدیمی/کلنگی/
چرک و چیل، فکسنی، زهواردررفته، درب و داغان، آشغالدانی.
مهمان و موسیقی
گروه نوازندگان سازهای بادی ـ برنجی ( شامل ترومپت، ترومبون و توبا )
گروه نوازندگان سازهای بادی ـ برنجی
خصومت، کینه، عداوت، دعوا، بگومگو، نزاع.
موسم میلاد ( انگلیسی: یک دوره جشن در مسیحیت غربی است که از شب کریسمس ( ۲۴ دسامبر ) آغاز می شود و تا روز عید تعمید مسیح ( ۵ ژانویه ) ادامه دارد. این د ...
The cloche hat or simply cloche is a fitted, bell - shaped hat for women that was invented in 1908 by milliner Caroline Reboux. کلاه شاپوی زنانه که ...
At some point in history, given that they were made out of the same material, the fluffy double - breasted car - coats became known as Teddy Bear Coa ...
Literally, “to go to Tula with your own samovar”; compare bring owls to Athens and carry coals to Newcastle. The phrase derives from the fact that Tu ...
Wanting to give your attention to something and discover more about it. تمایل به توجه و الطفات به چیزی برای کشف و شناخت بیشتر.
در ضمن/ ضمنا/حالا که حرفش شد/
گرد و خاک کردن
اسکناس درشت، پول درشت کاغذی.
To start doing something in a very enthusiastic and determined way. کاری یا چیزی را با اشتیاق بسیار یا روشی مصمم آغاز کردن.
حاضرجواب، سر و زباندار.
In a way that is boring and makes you feel unhappy. باملال، با بی حوصلگی، با کسالت، بی دل و دماغ.
If you refuse point - blank, you refuse completely and will not change your decision. از تصمیم خود کوتاه نیامدن. نظر خود را به هیچ وجه تغییر ندادن.
When word gets around, news spreads fast within a group of people. خبرها زود می رسه.
If you bang something on something or if you bang it down, you quickly and violently put it on a surface, because you are angry. چیزی را با سرعت و خ ...
سوپ بُرش یک غذای سنتی از اروپای شرقی است و زادگاه اصلی آن کشور اوکراین است. ماده اصلی آن چغندر است و همین باعث قرمزرنگ بودن سوپ می شود. برای طعم بهتر ...
1. To shoot and usually kill someone, showing no sympathy. کسی را بدون ترحم با گلوله هدف قرار دادن. مثال: I saw Leonforte shoot him down like a dog ...
To allow people to know about intentions that you had previously kept secret. ظاهر و باطن را رو کردن، در طبق اخلاص گذاشتن، رو بازی کردن.
To stop the end of something, such as a cigar, from burning by pressing it against something else. فشار دادن چیزی روی چیزی. برای مثال، خاموش کردن سی ...
1. An object of ridicule or criticism. موضوع تمسخر یا انتقاد. 2. Something or someone to be affected by an action or development. چیزی یا کسی که ت ...
بند جوراب
قوز شست پا و شست کجی مترادف است با: Hallux valgus
عامیانه: خم به ابرو نیاوردن.
بد عُنُق
To have or want no connection or influence with someone or something. عدم تمایل به داشتن ارتباط یا تاثیر بر/با کسی یا چیزی.
ترفند اعتماد به نفس
This phrase is used to mean to persuade someone to do something, often by offering incentives. کسی را با اختصاص مشوق هایی متقاعد به انجام کاری کردن. ...
There are four main legal forms for charities: A Trust. An Unincorporated Association. A Charitable Incorporated Organisation ( CIO ) . کار خیر از ق ...
لوث، خز، بی مزه.
A disagreeable, irritable, or malevolent disposition. disagreeableness. an ill - tempered and offensive disposition. چس اخلاق، بد خلق، مگسی، گه مرغی ...
A person or thing whose name one cannot recall, does not know, or does not wish to specify. وقتی نام کسی را فراموش کرده ای، نمی دانی یا دوست نداری ب ...
Struggle or compete forcefully for. تقلا کردن یا زور زدن برای انجام کاری.
چرخ نماز، چرخ دارما، چرخ گیتی یا روزگار و سرنوشت.
To start to do or deal with something. انجام دادن کاری، رفتن سر وقت کاری. مثال: I tried to apologize, but I think I set about it the wrong way. تر ...
"Have a nice one" is a casual way of saying "have a nice day" or "have a good one". روز خوش، روز خوبی داشته باشی.
( انگلیس ) آپارتمان یک اتاقه، آپارتمانی که خوابگاه و اتاق نشیمن آن یکی باشدbed - sitter و bed - sit هم می گویند.
مراسم ختم
کلاه از سر برداشتن به نشانه احوالپرسی یا به احترام.