پیشنهاد‌های جلیل جعفری (١,٨٣١)

بازدید
٣,٢٥٥
تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Wanting to give your attention to something and discover more about it. تمایل به توجه و الطفات به چیزی برای کشف و شناخت بیشتر.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در ضمن/ ضمنا/حالا که حرفش شد/

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گرد و خاک کردن

پیشنهاد
٠

اسکناس درشت، پول درشت کاغذی.

پیشنهاد
٠

To start doing something in a very enthusiastic and determined way. کاری یا چیزی را با اشتیاق بسیار یا روشی مصمم آغاز کردن.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حاضرجواب، سر و زباندار.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

In a way that is boring and makes you feel unhappy. باملال، با بی حوصلگی، با کسالت، بی دل و دماغ.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

If you refuse point - blank, you refuse completely and will not change your decision. از تصمیم خود کوتاه نیامدن. نظر خود را به هیچ وجه تغییر ندادن.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

When word gets around, news spreads fast within a group of people. خبرها زود می رسه.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

If you bang something on something or if you bang it down, you quickly and violently put it on a surface, because you are angry. چیزی را با سرعت و خ ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سوپ بُرش یک غذای سنتی از اروپای شرقی است و زادگاه اصلی آن کشور اوکراین است. ماده اصلی آن چغندر است و همین باعث قرمزرنگ بودن سوپ می شود. برای طعم بهتر ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. To shoot and usually kill someone, showing no sympathy. کسی را بدون ترحم با گلوله هدف قرار دادن. مثال: I saw Leonforte shoot him down like a dog ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

To allow people to know about intentions that you had previously kept secret. ظاهر و باطن را رو کردن، در طبق اخلاص گذاشتن، رو بازی کردن.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

To stop the end of something, such as a cigar, from burning by pressing it against something else. فشار دادن چیزی روی چیزی. برای مثال، خاموش کردن سی ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. An object of ridicule or criticism. موضوع تمسخر یا انتقاد. 2. Something or someone to be affected by an action or development. چیزی یا کسی که ت ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بند جوراب

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

قوز شست پا و شست کجی مترادف است با: Hallux valgus

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عامیانه: خم به ابرو نیاوردن.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

بد عُنُق

پیشنهاد
٠

To have or want no connection or influence with someone or something. عدم تمایل به داشتن ارتباط یا تاثیر بر/با کسی یا چیزی.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ترفند اعتماد به نفس

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

This phrase is used to mean to persuade someone to do something, often by offering incentives. کسی را با اختصاص مشوق هایی متقاعد به انجام کاری کردن. ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

There are four main legal forms for charities: A Trust. An Unincorporated Association. A Charitable Incorporated Organisation ( CIO ) . کار خیر از ق ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لوث، خز، بی مزه.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

A disagreeable, irritable, or malevolent disposition. disagreeableness. an ill - tempered and offensive disposition. چس اخلاق، بد خلق، مگسی، گه مرغی ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

A person or thing whose name one cannot recall, does not know, or does not wish to specify. وقتی نام کسی را فراموش کرده ای، نمی دانی یا دوست نداری ب ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Struggle or compete forcefully for. تقلا کردن یا زور زدن برای انجام کاری.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چرخ نماز، چرخ دارما، چرخ گیتی یا روزگار و سرنوشت.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

To start to do or deal with something. انجام دادن کاری، رفتن سر وقت کاری. مثال: I tried to apologize, but I think I set about it the wrong way. تر ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

"Have a nice one" is a casual way of saying "have a nice day" or "have a good one". روز خوش، روز خوبی داشته باشی.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( انگلیس ) آپارتمان یک اتاقه، آپارتمانی که خوابگاه و اتاق نشیمن آن یکی باشدbed - sitter و bed - sit هم می گویند.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

مراسم ختم

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کلاه از سر برداشتن به نشانه احوالپرسی یا به احترام.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

در زمان خود

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Characterized by an absence or near absence of noise. ساکت، آرام، خاموش، بی صدا، خلوت.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Deputy managers are second - in - command to the manager in the organisational hierarchy and may perform functions of a manager in their absence. نا ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کلاه بولر که با نام های بیلی کاک، کلاه باب، بامبین اسپانیایی و دربی آمریکا هم شناخته می شود نوعی کلاه نمدی لبه دار سخت است که برآمدگی بالای آن گرد اس ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

If something has reached rock bottom, it is at such a low level that it cannot go any lower. /حد کمترین ارزش ممکن، پایین ترین رتبه. مثال: Morale in ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Slang: Aroused to impatience or anger. عامیانه: سوز و بریز کردن، جلز و ولز کردن، مثل اسپند روی آتش بالا و پایین بریدن.

پیشنهاد
٠

To talk to someone in order to find out what they think about a plan or idea. از زیر زبان کسی حرف کشیدن، ته و توی چیزی را درآوردن.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

As something or someone was formerly. برخلاف گذشته، متفاوت با قبل. هم معنی با : not like that

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

A place where troops assemble regularly for parade : a place where parades begin. a military parade ground. میدان رژه، میدان صبحگاه.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Being “all boy” seems to mean playing in the dirt, getting scratches, and broken bones at regular intervals. پسربچه بازیگوش/ دعوایی/ سرتق

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

توپُر، شکم پُر، متورم، زمخت، یغور.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

A person who has done advanced study in a special field. تحصیلکرده در زمینه ای خاص. A learned person. آدم بامعلومات A holder of a scholarship. فر ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

Freely competitive market in which any buyer or seller may trade and in which prices are determined by competition. ایجاد رقابت در بازار

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

This phrase does not belong to Prophet Muhammad. It actually belongs to Museylamah who claimed to be prophet after Muhammad's death. When he claimed ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

هرچند، اگرچه.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

Used to refer to something to express the idea that it is very different in nature from something else. خلاف آمد عادت، متفاوت، علی حده، خاص خود، فرق.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

The fact of being careless, untidy or dirty in appearance or habits. بی دقتی، بی نظمی، چروکیدگی، پریشانی.