پیشنهاد‌های جلیل جعفری (١,٤٧٠)

بازدید
١,١٥١
تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Procession, in Christianity, organized body of people advancing in formal or ceremonial manner as an element of Christian ritual or as a less officia ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

done without delay; immediate. بدون فوت وقت encourage ( a hesitating speaker ) to say something سر ذوق آوردن برای صحبت کردن ( of an event or fact ) ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٢

You can use it when referring to having enough time to do something, especially when it would be difficult to do it otherwise. وقت کافی در اختیار دا ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

An organized company of singers who sing in concert : choir. especially a body of singers who sing the choral parts of a work ( as in opera ) d. : a ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Something that is still true after a long time. چیزی/اتفاقی که از خیلی وقت پیش آغاز شده و همچنان ادامه دارد. تا به امروز مثال: The town still celeb ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بعد از مدتی، پس از چندی، مدتی بعد، چند روز بعد، چند روزی که گذشت.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد

greatly impress or amuse ( someone ) . حال کسی را خوب کردن مثال: You slay me, you really do. ترجمه پیشنهادی: با تو حالم خوبه، واقعا خوبه.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

An enumeration or listing of connected names, facts, or events. فهرستی از نام ها، حقایق یا رویدادهای مرتبط.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لقب اصلی و مهم ترین عنوان ستایشی برای مریم، مادر عیسی است که به ویژه در مسیحیت شرقی به گستردگی از آن استفاده می شود. ترجمه های این عنوان، �والده خدا� ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پوسیده، موریانه زده.

پیشنهاد
٠

Mother's boy, also commonly and informally mummy's boy or mama's boy, is a derogatory term for a man seen as having an unhealthy dependence on his mo ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

راه افتادن، صورت گرفتن.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Used to say "yes" or agree with something though you are sad or upset over that thing. اظهار موافقت با اعلام تاسف، بله متاسفانه، متاسفانه حق با شما ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

To go or make progress at the same rate as ( others ) . پا به پا/شانه به شانه آمدن، کم نیاوردن، خود را به دیگران رساند مثال: He found it difficult t ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

A rewording of something written or spoken. نقل قول گفتاری یا شنیداری. Express the meaning of ( something written or spoken ) using different words ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

A student of ancient Greek and Latin. دانشجوی ادبیات یونان و روم باستان.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حضور داشتن، بودن. مثال: A character who features in many of his novels. ترجمه پیشنهادی: این شخصیت در بسیاری از رمان هایش حضور دارد.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

از خوشحالی سر از پا نشناختن/ در پوستن خود نگنجیدن، ذوق مرگ شدن.

پیشنهاد
٠

A police notebook can take many forms, but in essence it is a log where individual officers record their activities as they go about their daily duti ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

منطقه جوبجی در رامهرمز در شرق خوزستان محوطه ای است که گنجینه معروفی از دل آن توسط باستان شناسان بیرون آمد؛ گنجینه طلایی و مفرغی حاکم ایلامی رامهرمز د ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

To be extremely important : to be someone or something that someone cares about her very much. بسیار اهمیت داشتن کسی، بسیار مهم بودن کسی، یک دنیا ار ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

used to refer to a plant or piece of land that has been damaged or destroyed by extreme cold, heat, or wind. مزرعه یا زمینی که در اثر سرما، گرما یا ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

To give one something ( especially in large quantities ) in order to coax them into providing some benefit in return. رشوه دادن، با چیزی کسی را خر ک ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نخستین شیره زفاف که همین طور گاهی با عنوان حق ران شناخته می گردید، اشاره به یک حق قانونی در قرون وسطی اروپا و جاهای دیگر دارد که اجازه می داد تا اربا ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

You can use this phrase when you are presenting a strong argument in favor of a particular point of view. شما می توانید از این عبارت زمانی استفاده ک ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مغفول مانده، فراموش شده.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

کاریش نمیشه کرد، گریزی نیست، چاره ای نیست، راهی نیست، به ناچار، لاجرم، اجتناب ناپذیر، دست. . . نیست،

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یک تنه، بدون کمک دیگری.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

To quickly end something that is causing you problems. پایان دادن سریع به چیزی که مشکل ساز است. مثال: A spokeswoman at the White House has squelche ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دختر دم بخت، صبیه.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اتاق استراحت drawing room نه اتاق نشیمن و اتاق پذیرایی و نه اتاق نقاشی و امثال اینها بلکه اتاقی است که مهمانها یا افراد خانواده بعد از صرف شام در اتا ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

شاه نشین اروپایی: در معماری اروپایی بخش کوچکی از یک اتاق یا یک دهانه قوسی ( مانند دیوار ) است. این بخش تا حدی به واسطه عناصر عمودی مانند دیوارها، ستو ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

ریشه این واژه به glacies در زبان لاتین باز می گردد و به احتمال شکل منسوخ شده آن در زبان انگلیسی اواخر دوره میانه ـ یعنی بین سال های ۱۰۰۰ و ۱۲۰۰ میلاد ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Strong sweet Portuguese wine that is usually drunk after a meal. نوعی شراب شیرین و قوی که محصول کشور پرتغال است و اغلب پس از غذا میل می شود.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کشدار

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دمون یا دائوا ( در آیین زرتشت ) : جاندار فراطبیعی بدخواه که از نظر تاریخی، اعتقاد به شیطان ها، یا داستان هایی درباره شیاطین، در دین، علوم خفیه، ادبیا ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Any business that behaves in an dis - honest or un - ethical way. کار غیراخلاقی و به دور از شرافت, کار زشت و زننده، کار خلاف. مثال: Wasn’t she the ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

Look at someone or something with one or both eyes partly closed in an attempt to see more clearly or as a reaction to strong light. با یک یا هر دو ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

Even if something better is not true or is not done. باز جای شکرش باقیه. مثال: The house still needed a lot of work, but at least the kitchen was f ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قلعه، دژ، قصر، کاخ ( این واژه آلمانی ـ اتریشی است ) .

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

فرض کن، تو بگو، خیال کن، پنداری. مثال: The count was half the size of his wife, a wizened, embroidered - waistcoated manikin, animated by the energy ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

It can be used to describe the action of looking at something. از/با دیدن، از/با تماشای مثال: Upon seeing the beautiful sunset, I was filled with jo ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ورچلوزیده /ورچلوسیده

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

نرده چوبی، حفاظ چوبی.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

A hinged or sliding panel for closing the entrance to a room, cupboard, etc. بازویی/جک در اتاق، در حیاط یا در کابینت و غیره.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عکس/تصویر تکی از چهره.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

A superficial usually whitish growth produced especially on organic matter or living plants by fungi ( as of the families Erysiphaceae and Peronospor ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Make or become less valuable or respected. کم ارزش یا کم اعتبار شده

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شرحه شرحه، جگر زلیخا، چاک چاک، جر خورده.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Slowly decay or disintegrate, especially because of neglect. چیزی به خاطر بی توجهی به مرور پوسیده و متلاشی شود. مثال: The books, if any are ever pr ...