پیشنهادهای امیرحسین سیاوشی خیابانی (٣٣,٥٤٤)
ایلخی. ( ترکی، اِ ) رمه و گله ٔ اسبان. ( غیاث ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) . چارپایانی که آنها را در صحرا برای چرا رها کنند. رمه ٔ اسب. ( فرهنگ فار ...
ایلخی. ( ترکی، اِ ) رمه و گله ٔ اسبان. ( غیاث ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) . چارپایانی که آنها را در صحرا برای چرا رها کنند. رمه ٔ اسب. ( فرهنگ فار ...
ایلخی. ( ترکی، اِ ) رمه و گله ٔ اسبان. ( غیاث ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) . چارپایانی که آنها را در صحرا برای چرا رها کنند. رمه ٔ اسب. ( فرهنگ فار ...
ایلخی. ( ترکی، اِ ) رمه و گله ٔ اسبان. ( غیاث ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) . چارپایانی که آنها را در صحرا برای چرا رها کنند. رمه ٔ اسب. ( فرهنگ فار ...
قابل تحسین
متعاقبا
بعدها
بعدها
بعدها
مورد تحسین قرار گرفتن
تحسین شدن
لاچین
گدار= معبر و گذرگاه در آب، پایاب، جای کم عمق رودخانه که می توان پهنای آن را بدون شنا کردن پیمود.
گدار= معبر و گذرگاه در آب، پایاب، جای کم عمق رودخانه که می توان پهنای آن را بدون شنا کردن پیمود.
کنه خایه یابو=آدم بسیار سمج ( گویش تهرانی )
کنایه از مغرور شدن یابو برداشتن کسی را؛ خود را قوی تر از آنچه هست پنداشتن. ( امثال و حکم ج 4 ص 2023 ) .
یابو برداشتن کسی را؛ خود را قوی تر از آنچه هست پنداشتن. ( امثال و حکم ج 4 ص 2023 ) . کنایه از مغرور شدن
خریداری کردن. [ خ َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) خریدن. ابتیاع کردن : و هرهفته به یکبار ایشان را بنزدیک خویش خواندی و خریداری کردی چون نفروختندی باز بزندان ف ...
خریداری کردن. [ خ َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) خریدن. ابتیاع کردن : و هرهفته به یکبار ایشان را بنزدیک خویش خواندی و خریداری کردی چون نفروختندی باز بزندان ف ...
خریداری
دیگری ، دومی
دیگری
دهنه ٔ جیبش را تار عنکبوت گرفته ؛ یعنی دیری است که نقدی در جیب ندارد. ( امثال و حکم دهخدا ) .
الماس نشان
گوهرنشان
نشان آفتاب در زمان محمدشاه قاجار نیز بوده است ، برای صحت و سقم مدعای اینجانب مراجعه شود به کتاب مسافرت به ایران نوشته آلکسی سالتیکوف ، ترجمه محسن صبا ...
پوزش پذیرفتن ، بحل کردن
معذور داشتن ، پوزش پذیرفتن ، بحل کردن
معذور داشتن
معذور داشتن
معذور داشتن
او چنین یافت که . . . . . . . . . . . . . . .
یافتن
یافتن
قابل دار
قابل دار
قابل دار
قابل بودن
قابل بودن
قابل بودن
قابل بودن
خوشفکری
کیاست
فراست
عزم و حزم
هوش و درایت
به ( نزد ) کسی رجوع کردن
کسی را به کمک ( خود ) طلبیدن
کسی را به کمک ( خود ) طلبیدن
کسی را به کمک ( خود ) طلبیدن