پیشنهادهای مهدی عباس پور (٢١٦)
حساسیت به خرج دادن ، موشکافی کردن، اهمیت دادن بیش از حد، مته به خشخاش گذاشتن و. . .
بنا یا جاذبه طبیعی یا تاریخی برجسته ای ، که به راحتی قابل رویت باشد و به عنوان نمادِ آن منطقه باشد. مانند برج میلاد یا میدان آزادی در تهران.
روبرو شدن ، کنار آمدن ، سر و کله زدن، درگیر شدن ، گلاویز شدن ، از پس چیزی برآمدن، همچنین: cope with _ deal with _ confront _ tackle
blink : پلک زدن، چشم بر هم زدن wink : چشمک زدن
عالی، آفرین، ایول way to go excellent
صاحب نظر = صائب نظر شخصی تیزبین و کاردان که دارای آگاهی بالا و نقطه نظرات صریح و بحق در مسائل بخصوص است.
۱_بلوف زدن، لاف زدن، قپی آمدن و. . . . = boast _ bluff ۲_خودنمایی کردن ، پز دادن، به رخ کشیدن و. . . . = flaunt _ show off _ boast
با دلیل و منطق توجیه کردن، دلیل تراشیدن ، منطقی جلوه دادن و. . . .
report to شخصی را معرفی کردن ( برای کار یا انجام وظیفه )
بی برو برگرد، بی چون و چرا، قطعا، مسلما، اکیدا، مطلقا و. . . . همچنین : definitely , outright
نوشیدنی ( هر نوع نوشیدنی سرد یا گرم ، الکلی یا غیر الکلی _ بجز : آب و دارو )
ریشه ، بن ، مصدر
defending champion مدافع عنوان قهرمانی
( همان referee ) اسم : داور فعل : داوری کردن
۱_متکی بودن به ، تکیه کردن به و. . . . ۲_ فشار وارد کردن به ، تحت فشار قرار دادن ، تهدید کردن و. . . .
تحت اللفظی : تکیه کردن بر نِی شکسته. یعنی به چیزی غیر قابل اعتماد متکی بودن.
این دوتا رو اشتباه نگیرید👇 فعل : envelop اسم :envelope
بعنوان فعل : ( معمولا با with ) همنشینی کردن، همنشین شدن، معاشرت کردن، نشست و برخاست کردن و. . . . همچنین : ( assort ( with
رک و راست، بی پرده، صریح و. . . . . همچنین : plain plainspoken direct candid blunt straight stark genuine frank explicit
مناسب ، شایسته ، بجا ، مطرح مربوط، مربوطه ( همچنین: respective ) مطابق ، همخوان
امیدوارانه، خوشبینانه، انشاالله ، به امید خدا
از خود دفاع کردن ، با کسی به طور فیزیکی مقابله کردن، ( در دعوا و زد و خورد ) پیروز شدن، از پس کسی بر آمدن. .
حرص کسی را در آوردن کسی را مسخره کردن کسی را عصبانی کردن سر به سر کسی گذاشتن کسی را کفری کردن کسی را تحریک کردن روی اعصاب کسی رفتن
پسوند : مانند، گونه ، طور و. . . مثلا : اشرافی مآب= اشرافی گونه ، اشرافی طور ، اشرافی مانند .
1_ کسی که خودش وسیله ای را بِراند ( اسب ، موتور سیکلت، دوچرخه و. . . . ) a traveler who actively rides a vehicle ( as a bicycle or motorcycle ) م ...
قلق چیزی را آموختن در کاری حرفه ای شدن نحوه کار را یاد گرفتن
محبوب ، سر زبان افتاده، رایج ، باب ، مد روز و. . . . صفت : trendy اسم : trend
عقیده ، اصول بدوی و پایه مشابه : creed , doctrine
قمه ، قداره
دُگم : عقیده ای خشک، که هیچ شک و انتقاد و نقضی بر آن پذیرفته نشود.
noun: مجموعه، عقده و. . . . . adj :پیچیده = complicated
hani عزیز ، اطلاعات غلط رو خودت میدی که فکر میکنی معانی کلمات، به همونایی که تو کلاس زبانتون میگن محدود میشه. از پرکاربرد ترین معانی skip : نادیده گ ...
شیرینی، کیک، پیراشکی ( حتی پیراشکی های غیر شیرین )
otherwise
!!!!you've outdone yourself از همیشه بهتر بودی. 👍
تحکیم کردن، پابرجا کردن، استوار کردن همچنین: nail down _ solidify
رجوع، ارجاع ، بازگشت ، اشاره
در متن، در بافت، همچنین: "بکار برده شده" یا "بکار رفته" هم بنظر من، میتونه معادل خوبی باشه. ضمناً ممکنه، مقصود ما نه لزوماً متن یا نوشتار، بلکه ...
این فعل در حالات "simple past" و "past participle"، هم به صورت quit و هم به صورت quitted ( نادر ) بکاربرده میشود. در اصل استفاده از quit بجای quitt ...
liqueur رو با liquor اشتباه نگیرید. اولی، معمولا نوع خاصی از مشروبه که شیرین و غلیظ و قویه. ولی دومی، عموما به "مشروب" اطلاق میشه. ضمنا تلفظشون در ...
پخته شده با خرده های نان یا پودر سوخاری
فضول، فضولانه، مزاحم، ناخوانده، آزاردهنده، بی ادبانه و. . . . .
تلقی شدن، بنظر رسیدن، تعبیر شدن = be construed , be received
گله و شکایت کردن، غر زدن
درود. ببینید این کلمه دو تا کاربرد مهم داره. اولی به معنی "هنوز" ؛ که در آخر جمله میاد. تفاوتش با Still اینه که : still در جملات مثبت ( و پرسشیِ م ...
بیرون بَر . one coffee to go, please یه قهوه لطفا، ( با خودم ) می بَرم.
overall all in all collectively utterly totally
سراغِ چیزی ( موضوعی ) رفتن، به چیزی پرداختن
اصل مطلب، لب کلام همچنین : crux, gist, heart , core
هر چه پیش آید خوش آید، هر چه بادا باد ( ( همچنین:come what will ) )