پیشنهادهای مهدی عباس پور (٢١٦)
دقیقا متضادِ همین چیزی که کاربر "رها" اشاره کردند: ) ) ) عَرَضیات _در مقابلِ_ ذاتیات
اصطلاحی تقریبا قدیمی به معنی: مردی که به زنان، همنشینی با زنان، جلب توجه زنان، صحبت کردن ( لاس زدن ) با زنان علاقه دارد و از این کار لذت میبرد. " خ ...
پیش از . . . ، قبل از. . . the run - up to an event is the period of time just before it
درود بر شما جناب آقای حسنلو. شوربختانه بنده با زبان آذری آشنایی ندارم و بر صحت و سقمِ ادعای جناب عالی مبنی بر ورودِ این واژه از آذری به فارسی، واقف ...
paseo
فعل :از کسی یاد کردن، دانستن، برشمردن =credit مثال : He is noted/credited as the best footballer of all time از او بعنوان بهترین فوتبالیست در تمام ...
تنزل دادن demote در مقابلِ ترفیع دادنpromote
واگشت : تحول ، انقلاب ، تغییر ناگهانی_ Revolution ( در مقابلِ ) فرگشت : تطور ، سیر تکاملی ، تغییر تدریجی_Evolution
اکسیر حیات
درود دوستان اگه اسم خاص باشه استرس ( تاکید ) روی بخش اوله و اگه صفت باشه استرس روی بخش دوم.
دستکاری کردن ، دست بردن در چیزی ( به منظور اصلاح یا تغییر )
پشت رُل
مشغله ذهنی ، دل مشغولی ، دغدغه و. . .
درود تفاوت migrate _ immigrate_emigrate migrate یه مقدار کلی تر هستش و معنی کوچ کردن یا مهاجرت کردن میده. بیشتر برای حیوانات استفاده میشه. اگر برای ...
خون براه انداختن، خون بپا کردن
subsequent
از ریشه پارسی : زرناپه/ سرناپا/ زرناپا یا از ریشه هندی ( همچنین در آلمانی : giraffe )
از ریشه فارسی یا هندی ( همچنین در آلمانی: schakal )
شال_ از ریشه فارسی همچنین در آلمانی : schal
بودن، زیستن، زندگی
بعنوان فعل : گنجایش غذایی را داشتن ، قادر به خوردن بودن، برای خوردنِ چیزی جا داشتن و. . . . .
در یک ردیف یا جایگاه قرار گرفتن ، هم تراز کردن don't align yourself with me خودتو بامن هم تراز نکن، خودتو با من جمع نبند، خودتو با من یکی نکن و. . . ...
میدان دید _ همچنین : field of vision
هر چی کمتر، بهتر The phrase less is more means that having just the essential things is better than having way too much of superfluous things. It a ...
خدم و حشم، همراهان، ملازمان
⚠️دوستان حواستون به تلفظ باشه⚠️ تعظیم کردن :بَو کمان: بُو
چرتکه
"ببین" و "میدونی" معادل های خوبی هستند. معمولا بعد از گفتن کلماتی از این دست، شخص شروع به توضیح درباره چیزی میکنه. همچنین : you know
کساد، راکد ، بی رونق، ایستا ، ساکن و. . . . همچنین : slack, sluggish, static, still, off, dull
همه کاره، همه جانبه، چند منظوره all purpose فراگیر، جامع، عمومی
غذا را تا آخر خوردن، ته کاسه را در آوردن
درود از ریشه فارسی: بخشش انعام ، مزد اضافی، رایگان و. . . . . کاربرد به صورت اسم و صفت؛ در لهجه بریتیش. برای اصلاعات بیشتر baksheesh را بررسی کنی ...
درود وام گرفته شده از واژه فارسیِ *بخشش*. در انگلیسی با کاربرد اسم و فعل و به معنای : انعام یا رشوه و یا هرگونه مبلغی که برای تسریع در انجام امری ...
نور چشمی ، تحت الحمایه
بیشتر در بریتیش استفاده میشه = garbage, trash, refuse
همچنین: رعایت کردن ، مراعات کردن ، ملاحظه کردن و. . . . = observe
ساده ( بی نمک یا بدون ادویه )
از سر گذراندن، از پس چیزی بر آمدن، پشت سر گذاشتن همچنین : get through
آشنا پنداری _ حالت پیش دیده
کورسوی امید
on average : به طور میانگین ، به طور متوسط
عشق یک طرفه ، عشق بی فرجام ، همچنین ممکنه در مواردی معادل "شکست عشقی" باشه
متاسفانه برخی از کلمه اشتباه "تحریک برانگیز"، بجای این کلمه استفاده میکنند. غافل از اینکه" برانگیختی" در واقع همان معادل پارسی برای واژه عربیِ "تحر ...
درود دوستان دو کلمه besides و beside باهم تفاوت دارند. Beside and besides are quite commonly confused with one another despite their different de ...
یکی از معادل های f*cking ( لعنتی ) در انگلستان. همچنین بعنوان فعل هم استفاده میشه. به معنی : به خون آغشته کردن. که صفتِ مشتق از همین فعل میشه blo ...
کله شق، چموش، سرکش، لجوج ، لجباز ، یک دنده، خیره سر ، سرسخت، سمج و. . . . . . a stubborn horse : یک اسب چموش
درود اصطلاحی در اشاره به : بیهوده تلاش کردن برای رسیدن به چیزی دست نیافتنی یا موفقیت در کاری غیر ممکن attempting to reach the unreachable, in the o ...
استراتژی هویج و چماق تشویق و در عین حال تهدید به تنبیه
درود dangle a carrot infront of someone ( در لغت به معنی: آویزان کردن هویج در مقابل کسی ) 👆یا همچنین👇 offer someone a carrot ( در لغت به معنی:ب ...
عجیب و غریب، غیر مرسوم، نامتعارف، غیر عادی، مورد استثنایی، مستثنی و. . . .